پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

پیرو پست پیشین، از دیشب دارم عدسی می‌خورم! نان استاپ!!! 

یه قابلمه بزرگ پرِ عدسو گذاشتم جلوم، نشسته و ایستاده و در حالی که بر پهلو آرمیده‌ام عدس می‌خورم!!!

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون خودآزاری دارم!

هم برای دیشب شام داشتم هم برای امروز، ناهار! حتی صبونه!

علاقه چندانی هم به عدس ندارم!

حالا این وسط انگیزه‌ام از این عدسی چی بود، الله اعلم!

اگه سیب زمینی سرخ کرده بود یه چیزی! ولی عدس؟!!!


دارم می‌رم خونه

بازم از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون که به خوابگاه گفتم میرم خونه

ولی خب فعلاً خونه نمی‌رم

ینی اول میرم فرهنگستان، از اونجا میرم شریف و تا شب اونجام و شب میرم مسجد دانشگاه و

تازه بعدش میرم خونه!

هدفم هم اینه که شب تو مراسم عزاداری دانشگاه شرکت کنم؛ 

چون  الانسان حریص الی ما منع!

خب خوابگاه بهشتی هیچ جوره اجازه ورود و خروج بعد از 9 شبو نمیده :((((

حتی با کسب اجازه از ولی!!!

مراسم دانشگاهم تا 11، 12 شب طول می‌کشه!

حالا بماند که دوره کارشناسی که مشکلی با ورود و خروجمون نداشتن، یه بارم شرکت نکرده بودم!

چون همون طور که گفتم الانسان حریص الی ما منع!


دیشب آقای پ. پیام دادن که نیم ساعت زودتر برم دانشگاه که یه موضوعی رو بهم بگن!!!

الان حس می‌کنم چند تا خانوم یکی یه دونه تشت گذاشتن جلوشون نشستن تو دلم دارن رخت می‌شورن

ینی چی می‌خواد بگه؟! :دی

نامبرده سال پایینیه؛ فکرتون منحرف نشه! :)))))

میگم نکنه میخواد نقشه ترور آهنگرو با من در میون بذاره؟ :دی

گلاب به روتون دارم بالا میارم

چرا تموم نمیشن این عدسااااااااااااااااا!

اَه!

دیرم شد... می‌برم بقیه‌شو دانشگاه بخورم

۹۴/۰۷/۲۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

آقای پ.

نظرات (۱۱)

حتما تو یه پست زنونه توضیح بدی که بهت چی گفت! منتظریم هاااااا :)
پاسخ:
:دی
۲۷ مهر ۹۴ ، ۰۹:۴۲ مـــیـــمـــ ☺☺
:/
من هیچ حرفی ندارم هیچی
پاسخ:
:)
۲۷ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۱ ثریا شیری
نسرین من مطمئنم تو زندگیت یه سالی همینطوری به قول ِ خودت نان استاپ عدس یا هر حبوبات ِ دیگه ای خوردی که دیگه تمایلی به خوردنشون نداشتی... بعد الان چون منبع ِ عظیم ِ حبوبات تو بدنت ته نشین شده بود باز مغزت دستور داد که بری عدسی بخوری... و چون بازم به قول ِ خودت نان استاپ از دیشب تا حالا داری میخوری ذخیره میشه برای چند سال ِ آینده... یعنی فک کنم اسم حبوبات بشنوی بالا بیاری :دی
پاسخ:
شب که خوردم
صبم خوردم
حتی بردم یه کمیشو فرهنگستان خوردم
الانم بقیه شو آوردم شریف
فکر کنم تا برسم تبریز تموم نمیشه :)))))
۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۷ فریال میم
سال پایینی؟
خودت که ترم اولی :))))))))))))))
با کسب اجازه ولی نمیزارن با کسب اجازه آقا مراد حتما میزارن:))))))))))))
امر خیره:)))))))))))))))))
پاسخ:
منظورم اینه که متولد 72 ه :))))

ای بابا!
عشق سن و سال نمیشناسه که :))))
پاسخ:
:))))

۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۴ نگــ ❤ـار
عدس...
جوجه هام عدس به حد مرگ دوست داشتن :(
البتع جا داره بگم نمردن ولی پیشم نیستن !
پاسخ:
:)))) منم نمردم و پیشت نیستم
مرسی پیوندهای روزانه
پاسخ:
:) خواهش می‌کنم
مگه چقد درست کردی شبانه روز داری میخوری و تموم نمیشه؟
حتما ی کیلو عدس گذاشتی!!!!!
پاسخ:
یکی دو کیلو!
یه کمیشم آوردم تبریز :)))))
ولی ترشیده :دی
۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۶ مستر نیمــا .
عدس زیاد نخور.دردسر میشه واست ها 
از ما گفتن بود 
از پستی که توش راهم ندن بدم میاد:پی
پاسخ:
اگه اسمت مینا بود رات میدادیم و پشت در نمی‌موندی
حیف که نیمایی :دی

+ توصیه های دکتر نیما را جدی بگیرید :)))
نیما راست میگه نسرین جان اینقدر عدس رو اصلا چطوری میخوری جسارتا آدم از دل درد میمیره و  یه چیزهای سانسور شده دیگه....
پاسخ:
:)))))
میگم من خیلی سوال میپرسم؟

شما برای ورود به شریف نباید کارت بزنید و از گیت رد بشید؟باتوجه به اینکه کارتتو تحویل دادی برام سواله
آخه شریف توی ورود و خروج خیلی گیره

بعد اونجا تا ساعت چند بازه؟
فقط سایتش شبانه روزیه؟

فعلا سوالی ندارم دیگه
پاسخ:
نه! 
فقط کارمندا کارت می‌زنن
ما فقط نشون میدیم
بعد از تحویل کارتم فقط یه بار رفتم که براشون توضیح دادم و کارت ملی نشون دادم
حدودای 5 به این ور ورودی ندارن مگر در موارد خاص و درهای خاص!

هر دانشکده سایت جدا داره که خب شبانه روزی نیست
تا وقتی کارمند و مسئولش هست, هست