955- سیر و گیتار و سیاست
تاریخ و فلسفهی علم میگفت
بعد از اینکه خسوف و کسوف و قوانین نیوتن و شتاب جاذبه و قضیهی تالس و فیثاغورسو توضیح داد پرسید:
اینجا کسی چیزی از ساز و موسیقی میدونه؟
آقای پ. گفت تنبک میزنم
استاد گفت نه منظورم ساز زهی بود
میخواست طول موج و بسامدو توضیح بده
سرمو انداختم پایین و یاد اون روزی افتادم که یکی گفته بود "هر موقع از گیتارت خسته شدی دورش ننداز بیار من خودم نصف قیمت ازت میخرم"، یاد اون روزی افتادم که یکی گفته بود "ول نمیکنی این ساز رو ها! وگرنه من میدونم و تو!!! ساز به این خوبی! یادت باشه اولش سخته، زودی یاد میگیری، پشتکار یادت نره". یاد روزی که یکی اسم گیتارمو گیتورنادو گذاشت. یاد روزی که یکی گفت "تشابهها زیاده، از کویر و شکلات و کتاب و فیلم گرفته تا ریاضیات و ادبیات و حتی اِلِکمِغ. هرچند تفاوتها هم هست؛ مثل سیر و گیتار و سیاست و سطح رفاه..."
راستی! الان این یکیها کجان؟ چی کار میکنن؟