942- با توجه به نظر مصاحبه کنندگان، نتوانستهاید حد قبولی را کسب نمایید و از پذیرش شما معذوریم :|
1. عنوانِ پست، محتوای ایمیلی هست که ساعاتی پیش از طرف حوزه دریافت کردم.
2. احساس ناخوشایندی دارم و حس میکنم این اتفاق لکهی ننگی است در کارنامهی دینیم!
3. بچههای حوزه به من گفته بودن این امتحان کتبی و مصاحبه فرمالیته است و حتماً قبول میشی.
گفته بودن حاجآقا هر چی پرسید نظر و عقیدهی خودتو بگو. حتماً قبول میشی.
گفته بودن اینا هدفشون جذبِ علاقهمندان هست و تو هم که علاقهمندی؛ پس قبول میشی.
4. پس فرض میکنیم چون ظرفیتشون محدود بوده، از من بهتراشو انتخاب کردن.
5. خیلی دلم میخواد بدونم کیا قبول شدن (کیا رو قبول کردن).
6. امیدوارم روز مصاحبه بر حسب ظاهرمون قضاوتمون نکرده باشن؛ مثلاً من نمیدونستم کفشامونو قراره دربیاریم بریم تو یه کلاسی که فرش داره و مثل همیشه جوراب رنگ پای نازک پوشیده بودم و البته در تمام طول مدت مصاحبه جلوی حاجآقا در تلاش بودم چادرمو بندازم روی جورابم که دیده نشه. موهام بیرون نبود، ولی مثل خانمِ مصاحبهکننده ابروها و پلکامم زیر چادرم نبود و جلوی دهنم هم روبند نداشتم.
7. قبل از این یه امتحان کتبی هم گرفته بودن که اونو قبول شده بودم. سوالاتشون در مورد فرهنگ و سیاست و اقتصاد و زن و جامعه بود.
8. سوال اولی که خانومه پرسید این بود که بزرگترین مشکلِ زن در جامعهی فعلی چیه و گفتم مشکل زنِ امروز اینه که زن نیست. خانواده از من همون انتظاری رو دارن که از برادرم دارن. نقش باخته شدیم. سر جامون نیستیم!
9. آقاهه (که چاق بود و منم از آدمهای چاق و آخوندهای چاق خوشم نمیاد) از یکی از دخترا که تو رزومهش نوشته بود حافظ قرآنه پرسید چه قدرشو حفظه. از منم در مورد کتابایی که خوندم پرسید. یکی از سوالاتِ رزومه اسم رمانهایی که خوندیم بود و من اسم چند تا رمان که احتمالاً به مذاقشون خوش نیومده رو هم نوشته بودم.
10. سوالات شخصیش که تموم شد از همهمون در مورد حزب الله و حزب شیطان پرسید، اینکه آیا امام خمینی رو از حزب الله میدونیم یا نه؟ اسم یه شهیدِ ارمنی رو گفت (فکر کنم گفت لازار) و پرسید این شهید چی، اینم از حزب الله هست؟ اون خبرنگار اروپایی (اسمشو گفت، ولی یادم نیست) که به حمایت از مردم غزه رفت زیر تانکِ اسرائیلیا چی؟ چهگوارا و چاوز چی؟ آیا کارِ احمدی نژادو تایید میکنیم که برای چاوز نامه فرستاد؟ اینا آدمای خوبین؟ این افراد داخل دایرهی حزبالله هستن؟ نظرمونو راجع به این روایت که هر کس ولایت حضرت علی رو قبول نکنه کلاً هیچ کدوم از اعمالش قبول نمیشه پرسید. اسم یه شهید سنّی رو گفت و پرسید به این شهید نمرهی بیشتری میدی یا پروفسور سمیعی که پزشکه و شیعه است. و چرا!
دوستانی که قبل از من به این سوالات جواب دادن معتقد بودن امام خمینی چون نیتش خدایی بوده جزو حزبالله هست و اون غیر مسلمونا و غیر شیعهها خارج از این دایرهن! هر چند همسو هستن ولی خارج دایرهن.
فکر میکنم خوانندگان وبلاگم بهتر از هر کس دیگهای حدس بزنن چه جوابایی دادم. گفتم من همهی اینا رو جزو حزبالله میدونم. برخی در شعاع دورتر، برخی نزدیکتر. گفتم نمیتونم یه خط کش بذارم و یه عده رو بفرستم این ورِ خطِ حزبالله یه عده اون ور خط! گفتم اگه عدالتطلبی و حمایت از مظلوم از معیارهای حزب اللهی بودنه، همهمون توی این دایرهایم. گفت شما اوباما رو آدمِ خوبی میدونی؟ گفتم برای مردم خودش آدمِ خوب و مفیدی بوده، ولی خب قبول دارم که مردمِ کشورای دیگه رو کشته. ولی نمیتونم با قطعیت بگم قراره بره بهشت یا جهنم. گفت "خانوم شما موضعتو مشخص کن، تو یه جلسهی سیاسی حاضری با اوباما دستِ دوستی بدی؟" گفتم من خانومم نمیتونم باهاش دست بدم :دی گفت خب حالا! با هیلاری کلینتون چی؟ دستِ دوستی میدی؟ گفتم من اصن کی باشم که با اینا دست بدم یا ندم آخه!!! گفت "خانوم موضعتو مشخص کن" و دقیقاً بعد از یک ساعت بحث!!! بالاخره موضع منو نفهمید :|
11. غمگینم! مثل شیخی که از مصاحبهی حوزه رد شده :(
عیدتون مبارک :)