پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۶۹- روز هشتم رمضان (سفرنامۀ مشهد، سیب دندان‌زده)

پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۲:۵۳ ب.ظ


از پست‌های اینستاگرام

چهل روز پیش،

توی حرم امام رضا، با دیدن این سیب قرمز نیم‌خورده که از رد دندان‌ها معلوم بود کار یک خردساله، سه موضوع متفاوت برام تداعی شد:

استیو جابز و لوگوی اپل،

آدم و حوا و قصۀ اخراج از بهشت،

و این شعر سهراب سپهری:

مادرم صبحی می‌گفت: موسم دلگیری است. من به او گفتم: زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست.


و شعر حمید مصدق که کامنت یکی از دوستانم بود:

تو به من خندیدی و نمی‌دانستی

من به چه دلهره از باغچۀ همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب‌آلود به من کرد نگاه

سیب دندان‌زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سال‌هاست که در گوش من آرام‌آرام

خش‌خش گام تو تکرارکنان می‌دهد آزارم

و من اندیشه‌کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچۀ کوچک ما سیب نداشت؟

۰۲/۰۱/۱۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۴)

من شعر حمید مصدق رو شنیده بودم و یادش افتادم . توی کارتون سفید برفی هم سیب گاز زده بود و همچنین توی سکانس آخر  زندگی آلن تورینگ سیب گاز زنده آغشته به سیانور نقش مهمی داشت . کسی که با شکستن رمز ماشین انیگما باعث شد جنگ جهانی دوم زودتر به پایان برسه و جون چندین هزار نفر رو نجات داد اما به علت گرایش جنسیش که اون زمان مورد قبول نبود خودکشی کرد و دولت انگلیس و شخص ملکه بعد حدود ۶۰ سال بعد از مرگش عذرخواهی کردن ولی دیگه آلن زنده نشد . من که نمیتونم تصور کنم نجات دهنده جون چندین هزار نفر به خاطر تمایلات شخصیش بره جهنم . 

 

یه چیز دیگه هم که یادم میاد کاور یه رمان بود که بچگی خوندم ولی نصفه ولش کردم چون خیلی عاشقانه بود و تیغ سانسور نابودش کرده بود و منم زبانم در حدی نبود که نسخه انگلیسیش رو بخونم . اسمش توآیلایت بود و کاور یکی از جلدهاش یه سیب بود که توی دو تا دست چسبیده به هم قرار داشت ولی اصلا یادم نیست نقش سیب چی بود و سرچ کردم و دیدم نماد میوه ممنوعه است . دقیقا یادم نیست چی به چی بود و چی ممنوع بود . احتمالا عشق بین کارکترها ممنوعه بوده . یه دختر بود و یه پسر که خوناشام بود و فکر کنم یه پسر دیگه که گرگ نما بود و دشمن خون آشام ها بود و مثلث عشقی یا چی . خیلی جزئیات داشت و هیچیش یادم نیست . فقط یادمه نویسنده اش کل کتاب رو از زبان دختره تعریف کرده بود و داستان تموم شده بود و بعدش تصمیم گرفت از اول کل داستان رو از زبان اون پسر خوناشام تعریف کنه که همون جلد اول به صورت غیرقانونی لو رفت و نویسنده هم دیگه ادامه اش نداد البته نمیدونم الان ادامه داده یا نه. 

 

چقدر الکی چیز نوشتم :| 

 

به نظرم که اینا مهم نیست . مهم اینه که سیب با نمک یا بی نمک که من معتقدم با نمک

پاسخ:
الکی هم نیستن زیاد. هر بار از کامنتای شما مطلب جدید یاد می‌گیرم

من حتی خیار رو هم بدون نمک می‌خورم :|

الان یه سرچ کردم دیدم تورینگ جون چند هزار رو نجات نداده . تخمین ها متفاوته از ۱۴ میلیون نفر تا ۲۰ میلیون نفر :| 

 

 

پاسخ:
آره چند میلیون منطقی به نظر می‌رسه

ولی من با دیدن این سیب یاد گزینه های تو نیفتادم:دی

پاسخ:
چه جالب! 
نشون میده که ذهنمون تفاوت ساختاری داره
حالا یاد چی افتادی؟ :))

فقط یاد یه بچه ی شیطون که مامانشم روش نظارتی نداره!

پاسخ:
:)) سیب دندان‌زده از زاویهٔ دید یک مادر