944- مهندسیِ اتّفاقات
1. این روزا، در اوج انرژی و جوونی، به جای اینکه قدرتم رو به رخ کائنات بکشم، دارم مجبورتر زندگی میکنم. قبلاً آزادی و اختیار بیشتری داشتم. البته قبلاً انتخاباتم انقدر سخت و پیچیده نبودن و در این حد که این جعبه مدادرنگی قشنگتره یا اون پاکن، تصمیم میگرفتم. همون اندازه که من قویتر و بزرگتر شدم، مشکلاتم هم بزرگتر شدن. درسته که افتادنِ یه سری اتفاقات بزرگ و مهم مثل مرگ دست ما نیست و مجبوریم بپذیریم، ولی دارم اتفاقات غیرمهم و ساده و پیش پا افتادهای رو تجربه میکنم که دست من نیست و باید بپذیرم.
2. من به «خبر» علاقه ندارم. اخبار گوش نمیدم، کانالها و سایتهای خبری رو نمیخونم، به رسانهها و رادیو و تلویزیون علاقه ندارم، روزنامه نمیخونم و کلاً آدمِ بیخبری هستم. عینهو اصحاب کهف. برای پروژههای تبدیل گفتار به نوشتار و نوشتار به گفتار، شرکت، 50 ساعت فایل صوتی برام فرستاده بود که یه کارایی روشون صورت بدم! هر فایلو حداقل دو سه بار دقیق و جمله به جمله باید گوش میدادم و تقطیع میکردم. فایلای صوتی چی بودن؟ 50 ساعت خبر شبکه یک و جام جم، خبر 7 صبح، خبر ساعت 2، خبر 9 شب، تحلیل خبری 22:30 و واقعاً اگه دستمزدش خوب نبود، هر آن ممکن بود انصراف بدم. کارشون تلفیقی از زبانشناسی و کامپیوتره و محتوای این صداها برای کامپیوتر مهم نیست. ولی خب برای منی که مدام ریپیت میکردم، کشنده بود! ظاهراً علاوه بر قانون جذب، یه قانون دیگهای هم هست به نام قانون دفع که میگه از هر چی فرار کنی و از هر چی بدت بیاد میاد دم در خونهت سبز میشه و اینکه تو نمیری سراغ این مقولهها دلیل نمیشه این مقولهها هم نیان سراغ تو. (بخشی از مکالمهی من و آقای رئیس)
3. قبلاً پستی نوشته بودم با عنوانِ «مهندسی ارتباطات». خواستم اسم این پست شبیه اسم اون پست باشه و اسمشو گذاشتم مهندسی اتفاقات. این پستها ساخته و پرداخته ذهن پریشان منه و بار علمی و آموزشی و ارزش مادی و معنوی دیگری ندارد.
4. «دعا»، درخواست برای وقوع یا عدم وقوعِ یه اتفاق هست که آمار و احتمال به اون اتفاق میگه «پیشامد». و طبیعیه که هر پیشامدی، پیامدی هم داره که بعد از وقوع اون اتفاق رخ میده و ما از پیامدهاش بیخبریم. این دعا از «خدا کنه نونواییه باز باشه» و «امیدوارم امتحانتو خوب بدی» و «کاش استاد نیاد و کلاس امروز تشکیل نشه» شروع میشه و میتونه به اندازهی «ایشالا که جواب آزمایشت منفیه» و «ینی میشه که بشه و جواب مثبت بده» سرنوشتساز باشه.
5. وقتی edu (ای دی یو) نمرههامونو ایمیل میکرد، یه موقع خدا خدا میکردم درسیو نیافتاده باشم و یه موقع چشامو میبستم و دوست داشتم وقتی باز میکنم نمرهی بیستو ببینم. و هر بار با خودم فکر میکردم این دعا کردنِ من چه فایده داره وقتی برگهها تصحیح شده و نمرهها ایمیل شده و اون اتفاقی که میخوام بیافته یا نیافته افتاده.
6. انتظار من از خدایِ «یَعْلَمُ مُرَادَ الْمُرِیدِینَ» و «یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ» و خدای «عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»م، این بود که از سکوتم بفهمه دردم چیه. ولی استادِ معارفمون میگفت ساکت نشینید، بخواید، به زبون بیارید، دعا کنید. ولی حرف زدن با کسی که نه میبینیش و نه صداشو میشنوی کار سختی به نظر میرسید. "خواستن" برای من که به داشتههام قانع بودم کار سختتری بود. ولی به پیشنهادِ حضرت حافظ! «از هر کرانه تیر دعا کرده بودم روان». شب تاسوعا، ظهر عاشورا، شب قدر، سر سفرهی افطار، موقع فوت کردن شمع تولدم، لحظهی تحویل سال، کربلا، نجف، کاظمین، سامرا، نذر فلان امامزاده و مسجد و ختم و چلهی بهمان دعا. هر کی رفت قم، سپردم برام دعا کنه و هر کی رفت مشهد زنگ زدم گفتم گوشیو بگیر سمت ضریح. «باشد کز آن میانه یکی کارگر شود». دیگه امام و پیغمبر و امامزادهای نمونده بود که نذرش نگفته باشم و واسطهش نکرده باشم. استادمون میگفت وقتی دعا میکنید خدا یا همونو میده، یا یه اتفاق بهتر میافته، یا یه اتفاق بدو از سرنوشت آدم پاک میکنه، یا هیچ اتفاقی نمیافته و نگه میداره برای اون دنیا. خب اگه من به خدا اعتقاد نداشته باشم، یا اعتقاد داشته باشم و دعا نکنم هم برای وقوع هر پدیدهای، یه احتمال وقوع هست، یه احتمال عدم وقوع، که این عدم وقوع تقسیم میشه به احتمال برای وقوع یه اتفاق بهتر و احتمال برای عدم وقوع یه اتفاق بدتر. خب این وسط این دعا کردنِ من چه فایدهای داره دقیقاً؟ آیا دعا، تابعِ احتمال وقوع رو تغییر میده؟ من بودم و خواستههام و این سوالاتِ بیپاسخ.
7. تصور میکنم زندگی ما مثل یه مدار مخابراتیه و کد یا سیگنالِ 1 به منزلهی وقوع یه اتفاق، یا درخواست برای وقوع اون اتفاق و کدِ 0 به منزلهی عدم وقوع اون رخداد هست. مثلاً یه حاجتی داریم و صبح و ظهر و شب داریم سیگنالِ 1 رو میفرستیم برای خدا. یا مثلاً میریم دست به دامن اماما و امامزادهها میشیم که این سیگنال مارو برسونن دست خدا. خدا هم ممکنه response بده یا نده. از سیستم ارسال و دریافت این سیگنالها سر در نمیارم که دقیقاً چه جوریه؛ ولی مثلاً ممکنه یه روز صبح خدا برای رخدادِ «این بره زیر ماشین مغزش بپاشه رو آسفالت» کدِ 1 رو ارسال کرده باشه و این یارو هم برای رخدادِ «امروز یه صدقهای بذارم کنار» کدِ 1 رو. این صدقه یا همون دعاهایی که بدون پاسخ مونده بودن، ممکنه خدا رو موقتاً منصرف کنن و اون یارو جون سالم به در ببره. ولی نمیدونم اگه صد تا دانشجو همزمان دعا کنن که «رتبهی یکِ فلان رشته بشیم» و تلاش هم بکنن، خدا اون response signal رو برای کدومشون میفرسته. مدارِ هستی پیچیدهتر از اینه که بشه به این آسونیا پیشبینی یا تحلیلش کرد.
8. ما آدما، صبور آفریده نشدیم. «وکانَ الاِنسانُ عَجولاً»، «إنّ الإنسان خُلِقَ هلوعًا (کم طاقت و ناشکیبا)» ولی خیلی عجیبه که خدا همه جا به صبر دعوتمون کرده. اگه «صبر» همون تاخیر (delay) در پاسخ باشه، طبیعیه. به هر حال هیچ سیستمی پاسخ آنی بهمون نمیده. ولی با این حرفِ سعدی که میگه: «چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن، به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی» هم مخالفم. «همه عمر» ینی همهی سرمایهی آدم. سعدی داره از وصالی صحبت میکنه که هزینهش یه عمر انتظاره؛ که برام قابل قبول نیست. مگر اینکه به زندگی بعد از مرگ و حرف استادم ایمان بیارم. که گاهی خدا نتیجهی دعا و صبرمونو نگه میداره برای اون دنیا.
9. چند وقت پیش یه جا یه بیت شعر دیدم که «جواب نالهی ما را نمیدهد دلبر، خدا کند که کسی تحبسالدعا نشود». شاید باورتون نشه، خودمم باورم نمیشد این شعر از رهبر باشه. آیات و روایاتو سرچ کردم ببینم این تحبسالدعا شدن چه جوریه و رسیدم به این دعای ابوحمزه ثمالی که «أعوذ بک من نفس لاتقنع و بطن لاتشبع و قلب لایخشع و دعاء لایسمع و عمل لاینفع». این دعا رو که خوندم، مدار مخابراتیمو بدین صورت تکمیل کردم که یه موقع یه کارایی میکنیم که خدا میاد یه فیلتر جلوی سیگنال ما میذاره و عینهو این کانالایی که توی تلگرام mute میکنیم و گزینهی Notifications رو غیر فعال میکنیم، خدا هم یه همچین کاری باهامون میکنه. ینی اصن انگار نه انگار که داریم ضجّه میزنیم. فکر میکنم این فیلتر با عواملِ عدم استجابت دعا فرق داره. یه موقع هست خدا کلاً گوش نمیده به حرفمون (دیگه ببین چی کار کردیم که بلاکمون کرده!)، یه موقع هم گوش میده و جواب نمیده (مثل وقتی که پیامامون seen میشه و جواب داده نمیشه). حافظ میگه «وظیفهی تو دعا گفتن است و بس. دربند آن مباش که نشنید یا شنید» که من با کمال ادب و احترام، این حرفشو قبول ندارم و معتقدم باید دنبال نشونه و فیدبک باشیم ببینم خدا صدامونو داره یا نه و اگه لازمه عملکرد و سیستممونو تغییر بدیم.
10. تغییر کنیم. تغییری که با رشد همراهه. تصمیم بگیریم. پای تصمیمی که گرفتیم وایستیم. مقایسه کنیم. خودمونو با خودمون. دیروزمونو با امروز، هفتهی قبلو با این هفته، پارسالو با امسال، 120 تا پست مهرِ پارسالو با مجموع پستای سه ماه اخیر مقایسه کنیم... مقایسه کنیم. اون آدمی که اون پستا رو مینوشتو با این آدمی که داره اینا رو تایپ میکنه مقایسه کنیم... پاییز پارسالو با پاییز امسال مقایسه کنیم.
پاییز تنهایی....
+ بشنویم: Alireza_Eftekhari_Sayad