پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۴۴۹- ننوشته بود بابت پاسخ کدوم سؤال دکترلازمم

دوشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۲۲ ق.ظ

آخر هفته‌م به پر کردن فرم و پرسش‌نامه و پرینت و امضای انواع تعهدها و گرفتن عکس از فرم‌ها و اسکن و آپلود و پست کردن برخی مدارک به این‌ور و اون‌ور گذشت. هفت خانِ (خوان هم می‌نویسن) ثبت‌نام یه طرف، انواع پرسش‌نامه‌های سلامت روان و سلامت جسم و سوابق و علایق ورزشی و هنری و تحصیلی هم یه طرف. سؤالی نموند که نپرسیده باشن و من پاسخ نداده باشم. از آداب غذا خوردن گرفته تا مسائل روان‌شناسانه و سابقۀ کارهای پژوهشی و حتی راجع به کرونا. همین‌جوری که داشتم به سؤالاشون فکر می‌کردم زیر لب غر می‌زدم که چرا توی گزینه‌های رشتۀ دبیرستان شما چه بود نوشتن ریاضی و ننوشتن ریاضی-فیزیک؟ اصلاً به شما چه ربطی داره من چند ساعت بعد از غذا چای می‌خورم، چقدر از زندگی لذت می‌برم، درآمدم چقدره، درآمد اعضای خانواده‌ام چقدره، پدر و مادر باهم زندگی می‌کنند یا نه و چقدر رشته‌م رو دوست دارم. اصلاً گیریم که جواب همۀ اینا رو فهمیدید. خب که چی؟ قراره اقدام خاصی هم بکنید یا فقط آمار می‌گیرید؟ اصلاً بین پاسخگویان، کسی بوده که به آیندۀ شغلی رشته‌اش امیدوار باشه و گزینۀ خیلی زیاد رو انتخاب کنه؟ اسکرین‌شات می‌گرفتم از صفحات که بعداً یه وقتی سرم خلوت شد بیام اینجا و مفصّل در موردشون بنویسم. سوژۀ اعظمم این بود که چرا توی فرم‌ها بعد از نام و نام‌خانوادگی و تاریخ تولد، فقط نام پدر رو می‌پرسن و آیا مهم نیست که ما محصول مشترک دو نفریم نه یه نفر؟ همین‌جوری که داشتم جواب اینکه قد و وزن و گروه خونیم چیه رو می‌دادم، به این هم فکر می‌کردم که جدی چرا؟ به دوستان خارج‌نشینم پیام دادم و پرسیدم شما اونجا وقتی فرم پر می‌کنید، جز اسم خودتون، اسم پدر و مادرتون رو هم می‌پرسن؟ یا گفتن نه، یا گفتن بله، و هر دو. یادم افتاد صداوسیمامون اسم کوچیک مجری‌های خانم رو هم زیرنویس نمی‌کنه. که نامحرم نبینه و ندونه؟ نمی‌دونم. همۀ دنیا می‌دونن اسم مادر و همسر و دختر پیامبر چی بود. مگه اونا الگوی ما نیستن؟ چند روز گذشت و دیدم نه‌تنها سرم خلوت نمیشه بلکه هر لحظه به‌صورت تصاعدی برنامه‌م سنگین‌تر هم میشه. همین دیشب تا پنج صبح بیدار بودم. در این حد که از بی‌خوابی نمیرم خوابیدم و هشت صبح بیدار شدم. الانم که ساعت دوئه و فردام از ساعت هشت سه‌تا کلاس پشت سر هم دارم. اون روز که پست نفرساعت رو می‌نوشتم و می‌گفتم اگر از خوابم هم بزنم و تا آخر آبان هیچ کاری جز کارهای اون لیستو انجام ندم بازم تموم نمیشن، فکر کلاس‌های مجازی و تکالیف و تمرین‌هامو نکرده بودم.

یه تعداد از سؤال‌ها رو بین متن لینک کردم، یه تعداد رو هم اینجا می‌ذارم: عکس یک، دو، سه، چهار، پنج، شش.

بعد از پر کردن سؤالات خواب و خوراک، دیدم تو گواهی سلامتم اینو نوشتن:



اینو می‌تونستم ضمیمۀ اون سؤال کنم که پرسیده بود چقدر هله‌هوله می‌خوری. زیر میزمه اینجا:



این عکسم هم می‌خواستم ضمیمۀ اون سؤال کنم که پرسیده بود اخیراً چقدر تغییرات وزنی داشتی.

+ یادی هم بکنیم از گذشته‌ها

۹۹/۰۸/۱۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۱۴)

سلام نبولا جون...

بابت دکترا و دفاعت تبریک نگفته بودم...

انشالله مبارک باشه...

هر بار که استرس دکترا رو داشتی میخواستم بگم اون استادی که جای تو با این همه دقت و علاقه کس دیگه ای رو انتخاب میکنه قطعا خودش ضرر میکنه نه تو :)

تجربه شخصی من نشون داده این سوالها و جوابهای داده شده در مواقع ضروری بیشتر بر علیه خود شخص استفاده میشه تا برای رفع مشکلش

مثلا میپرسه شما سابقه بیماری سرطان در نزدیکان درجه یک دارین یارو مینویسه بعله بعدش چند سال بعد که استخدام شد و خدای نکرده بیماری گرفت زود استناد میدن به این جوابش تا بتونن دیه ندن یعنی مشکلات اینجا بوجود نیومده و سابقه فامیلی داری

البته این سوالها بیشتر به این میخوره که اونا بخوان شمارو استخدام کنن نه اینکه دانشجو پذیرش کنن! نکنه سوالهای شمارو اشتباه فرستادن براتون:))

اره ... منم پر کردم این فرم ها رو. و این سوالاتی که گفتی برای منم پیش میامد... انگاری میخوان  امارهای قبلیشون رو اپدیت کنن:/

۱۲ آبان ۹۹ ، ۰۹:۱۱ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

هیچ استفاده بهینه‌ای نمی‌کنن، بیشتر از نصف کلاس ما پایان تحصیل سیگاری شدن.

مثلا می‌خوان بگن به روح و روان و جسم‌تون توجه داریم ،قشنگ معلومه با اون غذای سلفشون.

سلام

حالا تو سوالای رشته دبیرستان، اصلاً معارف رو ننوشته بود. :/ یعنی اگر یه روز دکترا قبول شم، جا نداره که رشته دبیرستانم رو بنویسم. :دی

اصلا برا همینه که علاقه به دکترا ندارم... :)

دیدی این راننده ماشین سنگینا هی خم میشن فلاسک چای رو بر میدارن و یه لیوان برا خودشون چایی میریزن. دوباره خم میشن میذارنش اون زیر و ادامه ماجرا؟!

شما هم دقیقا این مدلی هستی با هله هوله هات وقتی پشت میزت نشستی و داری کارات رو انجام میدی D:

۱۲ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۶ هیـ ‌‌‌ـچ

من آلرژی تنفسی دارم (تو خانواده‌مون ارثیه) زمانی که می‌خواستم گواهینامه بگیرم اومدم تیکش رو بزنم (عنوانش یادم نیست چی بود ولی فهمیدم مربوط به آلرژی منه) که یادم افتاد الان اینو بزنم تازه باید کلی سین جیم بشم و بعداً هم اگه اتفاقی بیفته همینو عین چوب بزنن تو سرم و آخرشم بگن خودت گفتی، به ما چه :|

حالا الان که خوب شده (پیشرفت کردیم!) اون موقع‌ها که تازه «سِجِل» (خیلیا اشتباهی میگن «سه جلد»!) اومده بود، یه عده می‌گفتن نگیرید چون دولت می‌خواد اسم دخترا و زناتون رو بفهمه! انگار بفهمه اسم عروس کدخدای دِه، سماور خاتون یشم‌آبادی علیاست، چی می‌شه مثلاً :|

۱۲ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۸ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

مشکلات زیاد،احساس ناامیدی و غم ،دکتر لازم اینایید فکر کنم😶😶😶

۱۲ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۲ محسن رحمانی

سلام 

 

حالا چندساعت بعد از غذا چای میخورید ؟:دی 

 

عجب سوالاتی میپرسنا 

توسط پزشک معاینه شوید؟ چرا؟

 

۱۲ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۴ محسن رحمانی

آقا اون سوال چیپس و پفک فکر کنم میخوان یارانتونو بزنن :دی 

این عکس رم گذاشتید بهونه دادید که یارانتون رو بزنن :دی

۱۲ آبان ۹۹ ، ۱۲:۰۳ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

ولی کاش این فرم سلامت روان فقط مخصوص دانشجویان نباشه بقیه مسئولین و اساتید هم پر کنن این فرم رو:/

۱۲ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۵ معلوم الحال

سلام

اتفاقا دیروز رفته بودم یه بیمارستان بزرگ که برای یه بنده خدایی نوبت دکتر بگیرم. اسم کوچیک هیچ کدوم از خانما رو ننوشته بودن! در واقع حرف اولشون رو نوشته بودن. مثلا: سرکار خانم ن. شباهنگیانِ دردانه‌ی محمدآباد - کارشناس بیمه!

بعد گفتم شاید آقایون هم اسمی ازشون نیست. رفتم حسابداری مردان (درست حدس زدید حسابداری زنان جدا بود!) دیدم نوشته: جناب آقای بیژن حمزه ای کارشناس حسابداری و امور مربوطه!!!!

 

یعنی فکر میکنن ما با اسم کوچیک خانما تحریک میشیم؟ :/ یا خیلی چیزای دیگه..... !!!!

تبریک میگم، مقطع جدید مبارک باشه (گل و شیرینی و کل)

من رو هم به درمانگاه ارجاع دادن ولی نمی‌دونم چرا :)))

یاد اولین روزی افتادم که اینجا اومدم. تازه نتایج کارشناسی رو فهمیدم، چقدر همه چیز دانشگاه و تهران مبهوتم میکرد. پست های تو رو میخوندم و فکر میکردم یکی دیگه هم داره شرایط جدید تجربه میکنه، تو تنها نیستی.

حالا نتیجه ارشد اومده. همزمان شده با دکتری صاحب وبلاگ اینجا. نمی‌دونم چقدر گودرز و شقایقه، ولی حس همزمانی با یکی دارم که هیچوقت ندیدمش. :))

خلاصه آقا، مبارک باشه. پیگیر پستهای جدید هستیم. ما در جریان دکتری بذار چون بعضی ها بهش نیاز دارن :دی

نسرین منم پارسال برای ثبت نام دانشگاه همینقدر زیاد سوال جواب دادم، بعدش که یه بار رفته بودم مرکز مشاوره دانشگاه پرسیدم اونهمه سوالو برا چی جواب دادیم؟؟؟ آخرش چی میشه؟ گفت از اینجا بهت زنگ زدن؟ گفتم نه. گفت اونارو بررسی میکنیم برای هر کی دیدیم مشاوره لازم داره تماس میگیریم بیاد اینجا کمکش کنیم. برای بخش ورزشی و اینا رو نمیدونم ولی.