پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

752- هیچ جا مثل خونه‌ی خود آدم نمیشه

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ

به خانه برگشتیم

با قطار

با نگار

به خاطر سمپاشی خوابگاه باید کمدا و یخچالو کامل تخلیه می‌کردیم و تخت و تشک و پتو و دار و ندارمونو جمع و جور می‌کردیم و وسیله‌هامونو می‌ذاشتیم توی کارتن و چمدون و دوشنبه و سه‌شنبه هم صبح تا عصر کلاس داشتم و خلاصه مصیبتی بود این چند روزی که گذشت.

رئیس شماره2 بالاخره دیروز حقوقمو به حسابم واریز کرد و اگه یادتون باشه قرار بود یکشنبه‌ی هفته‌ی پیش این کارو انجام بده و بماند که چه جوری بنده رو گذاشت لای منگنه که الّا و للّا! که کارارو تا آخر هفته تحویل بده و دو شبانه روز نخوابیدم و دو شبانه روزِ قبلشم که دوشنبه و سه‌شنبه باشه کلاس داشتم و با چه مصیبتی پنج‌شنبه‌ی دو هفته پیش کارا رو تحویل دادم؛ و مصیبت عظمی (بخوانید عُظما) چکیده‌هاییه که باید تا فردا به رئیس شماره1 تحویل بدم.

دیروز، اومدنی (اومدنی قید زمانه، ینی وقتی داشتیم میومدیم تبریز) چمدون نگار خورد به پای یه دختر بچه و دختره گفت آی پام! نگار عذرخواهی کرد و منم عذرخواهی کردم... تو کیفم یه چند تا خوراکی داشتم برای قطار و دختره رو صداش کردم و گفتم خانوم خوشگله؟ ببخشید که چمدونمون خورد به پات و بیسکوییته رو گرفتم سمتش و لبخند زدم و اونم لبخند زد و گفت ممنون خاله! و من بسی بسیار ذوق‌مند شدم (به یاد این پستِ آنا)

من برای شام کتلت داشتم و نگار، الویه

و من برای شام الویه خوردم و نگار کتلت :دی



هم‌قطارانمون دو تا خانوم ارومیه‌ای بودن که داشتن می‌رفتن تبریز برای عروسشون که ساکن خیابان بهار بودن عیدی ببرن. در مورد خیابان بهار از من و نگار پرسیدن و ما نمی‌شناختیم این خیابونو و از اونجایی که ما اسوه (=الگو، نمونه) ی آدرس دادنیم سکوت کردیم و گفتیم نمی‌شناسیم :دی

بعد از شام و نماز هردومون رفتیم تختای بالایی و تا حدودای یازده در مورد خوابگاه و هم‌اتاقیامون حرف زدیم. من و نگار هم‌مدرسه‌ای بودیم و علاوه بر هم‌رشته‌ای، سال اول کارشناسی هم‌اتاقی هم بودیم و الان با اینکه تو یه دانشگاه نیستیم ولی تو یه خوابگاهیم (فکر کنم تا حالا صد بار گفتم اینو!) 

حدودای یازده بالاخره خوابیدیم تاااااااااااااااااااااااااااااااااا نماز صبح.

یه ایستگاهی که نمی‌دونیم کدوم ایستگاه بود نگه داشتن و مسئولین قطار یه چیزی گفتن که متوجه نشدیم و سریع شال و کلاه کردیم برای نماز صبح.

پیاده شدیم و هیشششششششکی پیاده نشده بود و سه تن از مأمورین و مسئولین دم در قطار ایستاده بودن و با دیدن ما گفتن خانوم، کجا؟!!

نگار گفت پیاده شدیم برای نماز صبح دیگه

مسئوله گفت هنوز اذانو نگفتن و برای نماز نگه نداشتیم

سوار شدیم و برگشتیم تو کوپه و گوشیمو چک کردم دیدم ساعت یک و نیمه

ینی تا صبح فقط می‌خندیدیماااااااااااااااااا

دیگه دیدم خوابم نمی‌بره، دیتای گوشیمو روشن کردم تلگراممو چک کنم. 

برای رسیدگی به امور مردمی!

یکی میانترم فیلتر داشت، یکی جزوه می‌خواست، یکی تمرین، یکی نرم‌افزار و 

مثلاً چند روز پیش یه همچین مکالمه‌ای داشتم با یکی از هم‌کلاسیام: (این و این)

و از اونجایی که برای اولین بار، کسی قرار نبود بیاد دنبالم با بابای نگار اومدم خونه.

* * *

چند روز پیش برای یه کاری، خانواده به دو قطعه عکس سه در چهارِ من نیاز داشتن و تازه امروز یهو یادم افتاد و

من خطاب به مامانم: عکسام همه‌شون تهران پیش خودم بودن آخه!!!

مامانم: یکی دو تا عکس تو خونه داشتی و اونا رو دادیم

من: کدوم عکس؟

مامانم: همونا که از رو به رو بودن

من: آهان!!!

نیست که عکسای سه در چهارو معمولاً از پشت و سر و نیمرخ می‌گیریم، همین که مامانم گفت اونایی که از روبه‌رو بودن، من فهمیدم کدوما رو میگه :دی

۹۴/۱۲/۱۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

ارشیا

بابای نگار

دکتر س. ص.

رئیس شماره1

رئیس شماره2

مامان

نگار

نظرات (۴۱)

۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۸ محسن رحمانی

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

جالب بود .

هیچ جا مثل خونه ی ادم نمیشه .

 

 

پاسخ:
:))
اوهوم خیلی پیش اومده که یهو از خواب بیدار شدم و فکر کردم شیش هفت صبحه بعد فهمیدم دو سه صبحه :)) خیلی کیف میده :)
با توجه به نگه داشتن وسایل عجیب تر ؛ هیچ بعید نبود که فایلا و گزارشای درخواستی هم کلاسیاتون رو نداشته باشین:دی  اتفاقا اگه نداشتید جای تعجب داشت ...
پاسخ:
:)) آره خب کسی که از 89 تا تا حالا همه ی بلیتای قطار و اتوبوس و هواپیما شو نگه داشته، لابد گزارش کارای درسیشم نگه میداره دیگه
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۰۴ خانم الفــــ
:)) اینقد خوشم میاد همه می تونن روت حساب کنن . 

پاسخ:
باب الحوائجی ام به واقع :))))
اول که گشنم شد !!! :دی
دوم اینکه یه 700 الی 800 سال پیش یه چیزی اختراع شد به اسم ساعت !!!! :| یه نیم قرنی م هست موبایل اختراع شده !!! روشون اپلیکیشن ساعت هم هست ! تنظیم اذان به کنار !! و اما سوال من از شما این عسد : از خواب بیدار میشی ساعتو نگاه نمیکنی؟!نمازصبح؟اونم یک و نیم شب؟ التماس دعا =)))))

من یبار عکس 3 در 4 انداختم از پشت سر و یبارم از بغل : دی
حالا واقعا فهمیدی کدوم رو مادرت گفت؟؟!😅
پاسخ:
:))) 
آره فهمیدم
همون که از روبه رو بود دیگه :دی
یورولمیاسان به واقع :دی
پاسخ:
ولی چخ یورقونام به واقع
هیشکی تو خونه نیست
هر کی رفته پی کار خودش :)))
از صبح فقط دارم ظرف میشورم!!!
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۲۹ مستر نیمــا .
آخه اینجوری که الان دخترا عکس میگیرن عکس سه در 4 از بالای سره! با زاویه 42 درجه نسبت به خط قائم
پاسخ:
آره خب از این بُعد و منظر به مساله نگاه نکرده بودم
همین الان امتحان کردم دیدم واقعاً 42 درجه است این زاویه :))))
شباهنگ خانوم؟میشه الان حستو بیان کنی؟:))))
پاسخ:
فعلاً که خسته و تنها گوشه ی خونه نشستم چکیده ویرایش میکنم و پرتقال میخورم :دی
خوشحالم هستم البته

الان ب مراد دلت رسیدی دیگه؟!خونه باباتو پیش خانواده و اینا؟!

ببین منظورم اون مراده واقعی نیستااااااااا!:دی با آقاتون اشتباش نگیر :دیییییییی

پاسخ:
:))) به این مراد رسیدیم به اون مراد نه هنوز
اون مراد باید به من برسه به واقع

کامنتا رو خوندم..

نسرین از صبح داره ظرف میشوره:)))))))))))))))))))

پاسخ:
آخرین باری که همچین حرکتی زدم عید امسال بودم
اونم فقط و فقط و فقط سر شرط بندی میانترم پالس و گرفتن خط کش!!! که بلاگفای بی شعور اون پستارو منهدم کرده
کثافط!!!
خوبه بک آپ داشتمااااااااااا
عوضی...
خر...
هیچ وقت بلاگفا رو نمی بخشم
هیچ وقت

بلاگفا

دل یه ملتو خون کرده

من تا اسمش میاد فقط شروع میکنم به فوش دادن

در مورادی شدید قرمز شده گردش خونم و فشارش رفته بالا و حتی قصد جون شیرازی رم کردم

میگم واقعا شیرازیه صاحبش حالا؟

احتمال داره امسال عید بریم شیراز

بشتابید بیاید ادرسو برام گیر بیارید قول میدم انتقام وبلاگای هممونو بگیرم!!

تو این مورد حتی انتقام هم نمیتونه دلمو آروم کنه چه برسه به بخشش که میگن شیرین تره)اره جون عمشون!)

پاسخ:
:((((((((((( آیکون تازه شدن داغ دل
نسرین خیلی عدب شدیا ... اشاره به (فحش هایی که به شیرازی دادی) در پاسخ کامنت دل نیا !! مراد اینو بدید عاقا سریعتر! این بدآموزی داره تو پستاش میاموزه به ماها ...
آآآآآآآآی حدادوووووووووووووووووووووو بیا اینو بکش 😆
پاسخ:
آخ آخ گفتی حداد داغ دلم تازه شد :دی

حداد دیگه چرا؟؟؟
پروژه هات عایا؟
پاسخ:
نه بابا 
31 ام شدنشو میگم :دی
موندم ترم بعد چه جوری باهاش درس برداریم
همه رو با 9.9 میندازه فکر کنم
در راستای یورقون بودنت عرضم به حضورت که 
اله او اول دن قیز بدبخت اولار ! چه دد اوده اولا چه مراد اوده :دی
والا ! ظرفا همیشه گردن منه .. بعد جا 3 وعده در طول روز غذا میخوریم ولی من 7 وعده ظرف میشورم!!! من از مراد جهاز نمیخوام فقط ماشین ظرفشویی بیاره بسه : دی [آیکون ضجه][گریه][شیون][زاری][یقه دریدن][خودزنی]
پاسخ:
ماشین ظرف شویی نه
ولی ماشین لباسشویی از یخچال هم برام مهم تره :))))

9.9😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
پاسخ:
9.9 برای ما مثل 31 شدن خودشه
ماسین لباسشویی و تیوی و یخچال و گاز :دی
بقیه ش من میبرم اونا بامراد 😆
پاسخ:
تلویزیون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عمراً!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یکی از آرزوهام اینه که طرف اهل فیلم و تلویزیون نباشه و نخریم این یه موردو!
مثل یکی از هم کلاسیای ارشدم که تلویزیون ندارن
مثل دکتر صاد
و چند تا از اساتید دیگه

یا مای گااااااااااااااااد :|

نسریییییییین دیگه اواخر قرن 21 ایم بیخیال شو تیوی بخر !
نگفتم که عوامل استکبارو بگیر که ! گفتم تیوی بگیر ! واویلا ووی دده یا ابیلفض 😨😨😨
پاسخ:
خوشم نمیاد
همین الانم که تو خونه ام خاموشش کردم
اصصصصصصصصصصصصصلا از این یه فقره خوشم نمیاد

گفتم بیام وسط بحثتون منم یه سلامی بکنم و یه لایک بزنم رو اون حرفی که تلویزیون نباس تو خونه باشه و لازم نیس!و ایشششششششالا مراد منم تلویزیون دوس نخواهد داشت به امید خدا!

البته فک نکنم مرادی پیدا شه که حداقلش فوتبال دوس نداشته باشسه و خب حتما میخوان ببینن:|

پاسخ:
مرادِ این هم کلاسیم فوتبال دوست نداره
خب آنلاینم میشه دید فوتبالو
حتماً که نباس تلویزیون باشه

دکتر صادم فوتبال دوست نداشت
عاششششق کوهنوردی بود :دی
نسرییییییییین تیک خصوصیش یادم رفت یا خود خدا !😭😭😭
پاسخ:
از نظر من خصوصی نیست که عدم نمایش بزنم 
تا عبرتی باشه حواستو بیشتر جمع کنی :دی

+ عدم نمایش کردم اون کامنتتو
اومدیم مراد دوست داشت فیفا2016 بازی کنه اونوخ چی؟؟؟!!!!!!!
پاسخ:
اون وقت خودمم میشینم بازی میکنم باهاش
منو دست کم نگیر
پا به پای داداشم باهاش پلی استیشن! (املاش چه قدر سخته) بازی می کردمااااااااا
تکن
کومبت
فوتبال

عههه من اون کامنت خصوصو خوندم:))))))

بت گفتم کامنتا رو باز نزار شرفمون میره :دی

حالا که چیزی نشده راضیه خخخخخخخخخ

پاسخ:
:دی
اصن اومدیم مراد دوست داشت اخبارو در 3نوبت پخش زنده با صدای رسای حیاتی بشنوه !!! اونوخ چی؟؟؟

عااااااااخ اورگیم پارتلادی ... عااااااخ جیاروم یاندی وای بالااااام :دی 
گفتم حیاتی داغ دلم تازه شد 😭😭😔😔 در تمام اون دوران کنکوری که دادما این حیاتی حکم عزرائیل داشت و صداش حکم ناقوس مرگ رو برام !!!!
ببین هنوز صداش تو گوشمه 
اعلام نتایج اولیه کنکور سراری امروز ساعت 15 بر روی سایت سازمان سنجش قرار خواهد گرفت .. پذیرفته شدگان این آزمون از تاریخ 15 تیرماه جاریبه مدت یک هفته پس از دریافت دفترچه ی راهنمای شماره ی 3 میتوانند در جهت انتخاب رشته محل مورد نظر اقدام نمایند . اعلام نتایج نهایی نیمه ی اول شهریورماه صورت خواهد گرفت !

😫😭😭😭😭😭😭 اصن اون صدای ناقوس مرگش تو گوشام طنین انداز شد استرس کنکور برمن مستولی گشت همانا !:دی 
پاسخ:
:))) عی بابا!!! چه بیست و سی چه بی بی سی
اخبار بی اخبار!
خودم همه ی خبرارو میگم بهش
ببین انقدر که من به شخصه حرف میزنم اصن نیازی به فوتبال و اخبار نیست
قول میدم اوقات فراغتشو پر کنم

نسرین این برنامه که باش ادیت میکنی اسمش چیه؟!خیلی میخامش:دی

خصصصصوصا اونی که رعدو برق میزنی وسط صورتا!!!

پاسخ:
برنامه؟؟؟؟؟؟؟
برنامه نیست عزیزکم
پینته
paint

وااااااااااااااااااقعا پینت همچین قابلیتایی داشته و من خبر نداشتم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
بلی!
حتی بیشتر

امروز چقد خل میزنم:|

بی سوادو نفهم بازی ازم سرازیر میکنه:))))


پاسخ:
آره امروز شش و هشت میزنی
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۶ محسن رحمانی

اینی رو که میگم صددرصد جمع آوری نکردید.

پوسکان .

پاسخ:
من چیزایی رو نگه میدارم که باهاشون خاطره داشته باشم
وقتی نمیدونم پوسکان چیه چی شو جمع کنم
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۱۳ محسن رحمانی

اون آدامسهای قدیمی یا جوجه یادتونه که عکسهای فوتبالی داشت به اونا میگن پوسکان

که بچه ها باهاش بازی میکردن برعکس میذاشتنش بعد با کف دست محکم میزدن روش

اگه برگشت اون پوسکان مال اون طرف میشد یعنی هردوطرف پوسکاناشون رو میذاشتن

وسط  هرکسی تونست  پوسکان رو برگردونه اون پوسکانا مال اون میشد. یکی از سرگرمی های

ما دهه 60 محسوب میشه .

پاسخ:
خب پس شامل حال منِ دهه 70 ای نمیشه
ولی یکی دو تا عکس آدامس دارم تو آلبومم که از سال 76، 77 مونده
رسیدن بخیر 😀سلامت باشی خواهر :)
چه عجب از این ورااا 
ازت گله دارم همیشه من بهت سر میزنم 
اما تو سالی یک بار 😔
پاسخ:
:)) من همیشه میخونمت پسرم
ولی خب کامنت نمیذارم
یواشکی میام و میرم
باشه  مادر باشـــــــــه 😂😊
پاسخ:
بالاخره من الان مادرتم یا خواهرت؟! :))))
خودت داری جعل عنوان میکنی :)
من اول بت میگم خواهر 
اونوقت تو به من میگی پسرم 😊 
مجازات داره هاااااااا ! از من گفتن بود :)
ترجیح میدم پسرت باشم 😂
پاسخ:
خوبه الان هم بابام وکیله هم پسر خوانده ام وکیله
اسمتو عوض کن به جای گاد فادر بذار پسر خوانده :دی
در ضمن هنوز قانع نشدم از اینکه این همه وقت داری! 😒
پاسخ:
من شیخم
یه سری کرامات دارم که شما ها ندارین

الان این کامنت چهارم شما بود و من جواب دادم بهش!
برای اینکه آقای رحمانی و موشک و دفترچه! اعتراض نکنن که چرا نمیذاری بیشتر از 3 تا کامنت بذاریم، همین الان یه تبصره میذارم برای قانونم که آقایونی که حداقل 4 سال ازم کوچیکتر باشن مثل خانوما تعداد کامنتاشون که جواب میدم نامحدوده ولی در مورد سایرین، همون سه تا کامنت اولشونو جواب میدم :دی
خوشم میاد قوانین خودمم دور میزنم :دی
نه دیگه مادر من! 
تو مادر پدرخوانده بزرگی!  بده مگه مادر دون کارلیونه بزرگ باشی؟ 😊 
مامان شرمنده اینو میگم هاااا...! روم به دیوار 
چند مورد جغد دیدم همش یادت میوفتادم اونجا 😅😚
پاسخ:
:))) ینی الان من مادرِ پدر خوانده ام!
خودمم جغد میبینم یاد خودم می افتم :دی
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۲۴ محسن رحمانی

عاقا ما اعتراض داریم دوتا هم داریم :

1- گفتید آقایون سه تا نظر بیتر نذارن اگه بذارن جواب داده نمیشه .

2- گفتید دوست ندارید کسی خواهر صداتون کنه .

الان دارید پارتی بازی میکنید . ما اعتراض داریم :ا

آقای محسن... 
منو مامان حق آب و گل و نون و نمک داریمممم! 
پاسخ:
:دی 
بله مادر پدرخوانده ای! 
خوبه باباااا 😀 با مواد قانون هم آشنایی داری 😂 
دیگه برم الان بین علما اختلاف میوفته :)
همینطوری از خودش قانون در میاره... 
جعل عنوان هم میکنه... 😒
پاسخ:
:))) میترسم این آقای موشک و دفترچه و رحمانی برن شناسنامه هاشونو عوض کنن که مشمول تبصره شن :دی
به من چه ربطی داره که بخوام اعتراض کنم آخه؟؟؟


قضیه ی اون پستی که اعتراض کردم فرق داشت کاملا

اینجا مثل دنیای واقعی هست دیگه آدم ممکنه بخواد با یکی بیشتر حرف بزنه با یکی کمتر .با یکی راحت باشه با یکی نه . اعتراض و این چیزا اینجا معنی نداره
پاسخ:
احسنت!!!
شما نرفتی سراغ قضیه ترک و بلاک؟!
می‌ترسم تعطیلات، اعتیادتون عود کنه (شایدم اود، اُد، حتی عُد... مرده شور بیاد این رسم الخطو ببره)
:))))

از فردا مرورگرم رو پاک میکنم . بعد عید میام دوبار ه . بدرود تا بعد عید
پاسخ:
موفق باشید. ^-^
سال نوتون هم مبارک
اصولا سمپاشی سر هر یکساله که :|
پاسخ:
آره خب
هر سال، عید.
نسرین جان برای پست بالات نمیدونم چرا ولی بغض کردم اشک توی چشمامه...
نمیدونم چی شدم....
پاسخ:
عی بابا!!!
ینی من عاشق اون عکس 3*4 که از رو به رو گرفتی :))))))
خونه ی ماهم تنها کسی که تلویزیون میبینه بابامه ینی اگه بابام نبودم تلویزیون اصلا استفاده نمیشد
فقط وقت ادمو میگیره
پاسخ:
آره والا
۲۰ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۰ شن های ساحل
فکر کن بین خواب و بیداری الان از خواب بیدار شدم دوباره میخوام برم بخوابم اومدم پست بعدیتو خوندم تازه می خواستم غر بزنم چرا کامنت پست بعدی بستی!!!:))))))...میخواستم همین الان یه ۲۰ یا ۳۰ خطی در مورد فرهنگ ها توضیح بدم هه هه هه
پاسخ:
توضیحاتت شاید به درد مقاله ام بخوره
ولی اینجا نفرست
سر فرصت تلگرام کن
:))))))))) 
پیاده شدنتون عالی بود:دی ساعت 1؟!

عکس از رو به رو هم منو لهیده کرد از خنده
پاسخ:
:دی