پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

524- ز گهواره تا گور

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ق.ظ

گفت مَفعِل، مَفعِلة و مِفعال، اسمی است که بر ابزار کار دلالت می‌کند

دستمو بلند کردم و گفتم میشه یه اسمی بر وزن مفعال باشه ولی مصدر باشه؟

گفت مثلاً مثل چی؟ 

گفتم میثاق

گفتم میثاق و یاد اون روزی افتادم که دست بابابزرگمو گرفته بودم و داشتیم دنبال مغازه دوستش می‌گشتیم

هفت سالم بود

می‌خواست بره دوستشو ببینه؛ گفتم منم باهات میام

تازه خوندن نوشتن یاد گرفته بودم؛ هنوز ث و ق رو بلد نبودم

دستمو گرفت و رفتیم یه جایی که پر ماشین و مغازه بود

مغازه دوستشم یکی از همین مغازه‌ها بود

گفت بگرد ببین رو در کدومشون نوشته میثاق

ث و ق رو بلد نبودم

نخونده بودیم هنوز

اون کلمه‌ی عجیب و ناشناخته تو ذهنم موند تا 

یه شب که برای سحری بیدار شده بودیم

اولین روزه‌هایی بود که می‌گرفتم

ده دوازده سالم بود

بابا برام یه سورپرایز داشت

اون شب برام لغتنامه عمیدو خریده بود

دارم به دختر بچه ده دوازده ساله‌ای فکر می‌کنم که با همچین هدیه‌ای ذوق کرده

همین که بازش کردم شروع کردم دنبال معنی میثاق گشتن

اون کلمه‌ی ناشناخته‌ای که همیشه ته ذهنم بود

ث و ق هایی که بلد نبودم و

میثاق‌هایی که معنیشو نمی‌دونستم

از اون روز شروع کردم به خوندن اون کتاب

هر روز هفت هشت صفحه از این کتابو می‌خوندم

دیگه معنی خیلی چیزارو فهمیده بودم

+ خانم شباهنگ؟

- بله استاد

+ حواستون کجاست؟

- میثاق... مصدره دیگه؟ مگه نه؟ 

+ اوهوم، ولی وزنش مثل اسم ابزاره


تایم استراحت بین کلاسا

شین.: نسرین تو خیلی مهربونی

من: می‌دونم

شین.: تیر ماهی نیستی؟

من: نه

شین: شهریور چی؟ شهریوری نیستی؟

من: نه

سکوت می‌کنیم

یه کم بعد

من: اگه برات مهمه، اردیبهشتی‌ام


همون تایم استراحت بین کلاسا

بحث کتاب و چاپ کتاب بود

داشتن در مورد بامداد خمار حرف می‌زدن

اینکه چه قدر پر فروش بوده و به چاپ فلانش رسیده و چه قدر طرفدار داشته

برای اینکه بحثو راحت‌تر دنبال کنم پرسیدم کتابه در مورد چی بود؟

گفتن رمان بود دیگه، مگه نخوندی؟!!! داستان همون که پسره که هیچی نداشت و عاشق دختر ارباب میشه و ازدواج میکنن و بدبخت میشن و به خاک سیاه میشینن

+ اولین بارمه اسمشو می‌شنوم

- واااااااااا! دختر دبیرستانی باشی و این کتابو نخونده باشی؟

+ رمان دوست نداشتم

- والا ما که با سطر به سطرش گریه کردیم، تو چی کار می‌کردی اون موقع‌ها 

+ من؟ همممم نمی‌دونم...


داشتم یه چیزایی برای خودم یادداشت می‌کردم

شب شراب نیرزد به بامداد خمار...

سین.: برای وبلاگت می‌نویسی؟

من: اوهوم

سین.: کسی هم می‌خونه؟

من.: همممم نمی‌دونم...

صفایی ندارد ارسطو شدن

خوشا پر کشیدن پرستو شدن

تو که پر نداری پرستو شوی

بنشین درس بخون تا ارسطو شوی

روز دانشجو مبارک

این روز، به یاد سه دانشجو (دو هوادار حزب توده ایران و یک هوادار جبهه ملی ایران) که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران کشته شدند، گرامی داشته می‌شود.

دانشمندا میگن وقتی سر یکی تو گوشی خم میشه به گردنش بیست و هفت کیلو فشار وارد میشه
این دانشمندا وقتی سرمون تو کتاب بود کجا بودن؟