438- آیا تاکنون با خود اندیشیدهاید که چرا کامنتارو بستم؟
خواستم پست قبلی خوب جا بیافته تا این پستو منتشر کنم
اینکه چرا کامنتارو بستم یه بحثه، اینکه دو هفته پیش چه اتفاقی افتاد که کامنتارو بستم یه بحث.
بیاید برگردیم به دو هفته پیش، آخرین کامنتا نهم و دهم آبان بود، درسته؟
چی میتونست منو به هم بریزه جز یه احوالپرسی ساده؟
اینکه این میلاد کیه نمیدونم، اینکه 7 سالشه یا 70 سالش بازم نمیدونم
اینکه میشناسمش یا یه خواننده خاموش بوده یا یه آشنای قدیمی با یه اسم مستعار
بازم نمیدونم
ولی اینو میدونم که از کامنت ناشناس خوشم نمیاد
از آدم ناشناس یا بذارید رک و بیتعارف بگم، از پسری که این جوری نگرانم باشه خوشم نمیاد
این از این!
بریم سراغ سوال کلی تر، اینکه صرف نظر از کامنت میلاد و امثال میلاد، چرا کامنتارو بستم؟
اول بیاید به این سوال جواب بدیم که چی که ما دور هم جمع شدیم و مینویسیم و میخونیم؛
که چی بشه؟
اصن گیریم که داریم درس زندگی یاد میدیم و یاد میگیریم! خیلی هم عالی!
ولی این دور همی آداب نداره؟ قانون نداره؟ رسم و رسوم نداره؟
نه دوره همیِ مجازی، هر دور هم بودنی منظورمه.
یه استادی داشتیم، آمار و احتمال درس میداد،
همون استادی که صد، صد و پنجاه نفر باهاش آمار داشتن و کلاساش تالار تشکیل میشد
همیشه وسط درس دادناش یه زمان کوچیکی رو اختصاص میداد برای منبر!
یکی از منبراش راجع به همین که چی بشه بود
یهو پرسید برق خوندید که چی بشه؟ چرا اون گرایش نه این گرایش؟ اصن چرا اینجا؟
اومدید تهران که چی بشه؟ دارید میرید اون ور آب که چی بشه؟ موندید که چی بشه؟
برمیگردید که چی بشه؟
پارسال، ینی سال آخر کارشناسی، یه درسی داشتم به اسم حقوق سیاسی و اجتماعی در اسلام؛
این درسو صرفاً از روی علاقه و کنجکاوی مازاد بر واحدام برداشته بودم و
اتفاقاً یکی از جلسهها بحثِ فضای مجازی و پست و وبلاگ و لایک و کامنت بود.
بحث آزادی بیان!
اینکه آیا ما حق داریم هر چیزی که دلمون میخواد بگیم و بنویسم و نظر بدیم؟
اصن حق داریم هر چیزی رو هر کی نوشته بخونیم؟
خیلی دوست داشتم شما هم اونجا بودید یا میتونستم فیلمی صدایی از اون جلسه تهیه کنم...
8 سال سابقهی وبلاگنویسی اونم برای منِ بیست و سه سالهی کم تجربه، کم نیست
این 8 سال برام پر از تجربههای تلخ و شیرین بوده و
اگه یه روز فرصت و امکانشو داشته باشم یه کتاب مینویسم با عنوان فرهنگ وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی،
یا مثلاً حقوق متقابل نویسنده و خواننده...
من نوشتن رو دوست دارم، با نوشتن آروم میشم، آرامش حق منه، پس این آرامش رو از من نگیرید...
+ بقیه حرفام بمونه برای بعد...