پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۳۹تو فرودگاه و راه‌آهن یه بار و بارها تو حرم از کسایی که حس کردم دلشون می‌خواد یکی گوشیشونو بگیره ازشون عکس بگیره عکس گرفتم. یا از خانواده‌هایی که دوست داشتن دسته‌جمعی عکس غیرسلفی بگیرن و همه‌شون تو عکس باشن. نتیجه اینکه یه بارم وقتی داشتم سلفی می‌گرفتم یه دختری اومد گفت می‌خوای گوشیتو بده ازت عکس بگیرم. گفت من همین‌جوری می‌چرخم و به کسایی که تنهان پیشنهاد می‌دم گوشیشونو بدن عکس بگیرم. #ما_مثل_همیم



۴۰. رواق امام خمینی و گلدان‌ها



۴۱. یه جایی روبه‌روی مسجد گوهرشاده اینجا. هر کدوم از آدمایی که تو این عکسن آدمای معروف مذهبی و سیاسی تأثیرگذار هستن که اغلب شهید شدن. بعضیا رو می‌شناختم بعضیا رو نه.



۴۲. لیالی لبنان هم رفتیم. طبعاً قیمتش نسبت به سری قبل (بخش ۷۳ و ۷۴ این پست) بیشتر شده بود (این پستی که لینک کردم خاطرات سال نودوهفته و صدها سوژه توشه).



۴۳. تلویزیون هتل



۴۴. بخش زیارتی سفر مشهد تموم شد ولی یه چندتا خاطره و عکس از بخش دانشگاهی (گردهمایی دبیران انجمن‌های علمی) مونده هنوز. بعدشم یه هفته رفتم تهران و خاطراتی که با هم‌اتاقی افریقاییم داشتم. ادامه بدم یا بسه؟ :| هفتهٔ دیگه هم احتمالاً برم تهران و یکی دو ماه بمونم. شایدم بیشتر.

۰۲/۰۱/۲۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

آهنگر دادگر

نظرات (۱۵)

چقدر جالب .

نه ادامه بدید باید جالب باشه مشتاقم بخونم در موردشون .

پس جلو جلو سفرتون بخیر و بی خطر .

پاسخ:
ممنون.
۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۲۱ ماه توت‌فرنگی

ادامه بده لطفا. 

خیلی دلم می‌خواد، یعنی تک تک سلول‌هام دلشون می‌خواد بریم مشهد ولی همش شرط و شروط گذاشتم. یعنی چی واقعا؟ گفتم فقط به فلان شرط بطلب که بیام. دعا کن لطفا برای من هم. 

پاسخ:
اگه اون شرط‌هات به صلاحته ایشالا خیلی زود اتفاق بیافته و بری. اگرم به صلاحت نیست اتفاق نیافته و بازم بری.
۲۳ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۵۹ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

ما آخرین بار نمی‌دانیم چه سالی بود رفتیم، به گمانم ۸۶ بوده.

لاکن دلمان زیارت حضرت معصومه (س) می‌خواهد. تا الان توفیق نشده.

والبته زیارت نجف.  بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم چند باری که مشهد رفتم و خواسته‌هایی داشتم ولی برآورده نشدن، برم پیش خواهر گرامی ایشان و گله کنم. شاید هم ما به ازای اون داده شده ( دفع بلاها) و چون بی خبرم گستاخی می‌کنم.

تا خدا چی بخواد.

سفرنامه ن.خ تبریزی جلد ۴رو ادامه بدین. یاد ناصر خسرو افتادم، فقط ایشان قبادیانی بود.

پاسخ:
یکی از آرزوهای منم اینه چند روز برم نجف و قم. همیشه این دوتا شهرو ساعتی زیارت کردم و انقدر حضورمون عجله‌ای بوده که هیچی تو ذهنم نمونده. چند بارم از خیابون سمت گنبدها سلام دادیم و نتونستیم بریم تو. حسرت یه زیارت با دل سیر به دلم مونده. ایشالا تو تقدیر امسال هر کی که دلش زیارت خواسته، این سفرها نوشته بشه.

تا حالا به شباهت اسم و فامیل ناصر خسرو و خودم دقت نکرده بودم :)) خوبه من از سربازی معافم وگرنه معلوم نبود اون دو سال رو در قالب چند قرن خاطره به رشتهٔ تحریر درمی‌آوردم. 

۳۹. چه حرکت جالبی :)) منم جزو اونام که هیچوقت هیشکی نیست ازم عکس بگیره و یکی از اینا خلاصه ارزقنا!

پاسخ:
کار آسونی هم نیست. باید یه جوری بگی گوشیتو بده عکس بگیرم که طرف فکر نکنه می‌خوای بذاریش تو جیبت فرار کنی. باید حین سلفی گرفتن مطرح کنی موضوع رو. البته تا حالا پیش نیومده پیشنهادمو کسی رد کنه و زین حیث خیالم راحته که قیافهٔ معصومی دارم :)) ولی خودم معمولاً روم نمیشه از آقایون عکس بگیرم و بهشون چنین پیشنهادی بدم. مگر اینکه یه خانم همراهشون باشه یا جمع مذکر سالم باشن یا اینکه اگرم تنهان پیر و ناتوان باشن و دردسر درست نکنن و خدای نکرده فکر نکنن عاشق چش ابروشون شدم :دی

سلام سلام 

وای چقدر جالب ..رفتم سفر نامه سال ۹۷ رو خوندم .. چقدر جالب بود.. دیدی حوابهات تعبیر شد و دانشجوی دکتری شدی .. چقدر سفر نامه نویسیت عالیه .. مثل ضابطیان کاملا ادم میره تو فضا با یک طنز مخفی درون متنی 

ممنون از شمان. خ عزیز 💖💖..  این ن خ ماجرا داره ها فقط اسم ناصر خسرو نیست سریال نون خ هم ساختن😅

پاسخ:
سلام
وقتی برای خوندن پستای طولانیم وقت می‌ذارید عذاب وجدان می‌گیرم که شاید اون وقتو می‌تونستن صرف کار مفیدتری کنید. 
ولی اگه سفرنامه دوست داری، تو بخش موضوعات (ستون سمت چپ وبلاگم) کلی سفرنامه هست. کاش یه روز فرصت داشتم و بر اساس شهر تفکیک می‌کردم اینا رو.

آره می‌دونم. ولی ندیدم سریالو. ایشالا بازنشسته که شدم دانلود می‌کنم یه‌جا می‌بینم.

منتظر خوندن سفرنامه جدیدتون به تهران هستیم : )

پاسخ:
:)

فکر کنید بعد ها نوه هاتون سفرنامه هاتون رو چاپ کنن : )

پاسخ:
:)

هم اتاقی آفریقایی برای من جالبه . دوست دارم بدونم اهل کجا بوده و چه زبان هایی بلد بوده و آیا فارسی هم میدونسته یا انگلیسی حرف زدید . بعضی از این آفریقایی ها ۴ یا پنج تا زبان زنده رو بلدن . یه دوستی از یه خانوم میان سال که میومده خونه اش رو تمیز میکرده پرسیده اهل کجاست و اونم یادم نیست اهل مراکش بوده یا تونس ولی خلاصه چون مستعمره فرانسه بودن فرانسوی و عربی رو مثل زبان مادری بلد بوده و انگلیسی و اسپانیایی و ایتالیایی هم یاد گرفته بوده 

پاسخ:
الان نمی‌خوام اسپویل کنم قصه رو ولی همین قدر بگم که دانشجوهای خارجی چون ساختمان جدا دارن انتظار دیدن یه دختر سیاه‌پوست تو اتاقی که بهم دادنو نداشتم. و باید اعتراف کنم در ثانیه‌های نخست علاوه بر اینکه جا خوردم، ترسیدم. چون موهاش وزوزی و کوتاه بود و شبیه پسرا بود طول کشید به چهره‌ش عادت کنم. نگم از اسمش که انقدر عجیب بود که به زبونم نمی‌چرخید. چون فرانسوی بلد بود دو سه مرحله از دولینگوم رو هم باهاش جلو رفتم :)) دانشجوی ادبیات فارسی بود و فارسی حرف می‌زدیم.

من اگر جای شما بودم شماره اش رو میگرفتم و میگفتم من بهت فارسی یاد میدم تو بهم فرانسه یاد بده . من تا حالا هیچ خارجی ای از نزدیک ندیدم که بخواد فارسی یاد بگیره برای همین به نظرم خیلی هیجان انگیزه که تبادل زبان به زبان باهاش بکنی . من تا حالا این کار رو نکردم چون توی زبان هایی که بلدم مثل بومی ها نمیتونم حرف بزنم که به خودم اجازه بدم به کسی یادش بدم و ازش یه زبان دیگه رو یاد بگیرم . فارسی هم همونطور که گفتم از نزدیک کسی رو ندیدم که بخواد یاد بگیره ولی اینی که شما پیدا کردی و دانشجوی ادبیاته پس احتمالا دوست داره یاد بگیره . اگر من بودم رهاش نمیکردم .  چون یاد گرفتن زبان از کسی که زبان مادریشه خیلی بهتر از کلاس و ایناست 

 

 

پاسخ:
گرفتم. در ارتباطیم :)

دکترای ادبیات فارسی بود. از منم بهتر بلد بود فارسیو. ولی می‌گفت وقتی می‌رم کشورمون کسی نیست باهاش صحبت کنم و یادم میره.

پست قبلی اون چای‌های خوشرنگ رو دیدم و واقعا دلم خواست :))

ادامه بده

پاسخ:
ایشالا قسمتت بشه به‌زودی از این چاییای خوش‌رنگ.

منم که قبلا میلیون‌ها بار در مورد سفرنامه‌های عکس دار نظرم رو گفتم. البته بدون عکس هم باشه باز نظرم همونه✋

پاسخ:
میلیاردها بار ممنون از همراهی

سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی رو خوندین شما؟من فقط همون قسمتی که تو کتابای ادبیات فارسی درسی بود رو خوندم .

پاسخ:
نه نخوندم.

چند روزه روی این اهنگ قفلی زدم اسمش خون ارغوان هاست . ظاهرا خیلی قدیمیه ولی این بازخوانی جدیده . محتواش اینه که یه روز خوب میاد . لینکش رو میذارم هر کی خواست گوش بده چون به نظرم قشنگه

 

https://www.uplooder.net//files/f0bcc76da4bff4b2c1c38a8a08a07903/Khoone-Arghavan-ha.mp3.html

پاسخ:
مرسی بابت معرفی
۲۴ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۱ حاج‌خانوم ⠀

سلام 

اون دیواره نگاره که عکس بزرگان روش کشیده‌شده، قبلا یه سرویس بهداشتی خوب، بزرگ و مجهز بود که ظاهراً جمعش کردن.

چون یه بار بازسازی شده‌بود. حسن خوب اون سرویس بهداشتی این بود که یه حالت حیاط مانند بعد از ورودی زنانه داشت و توش حوض بود. حس وضو گرفتن سر حوض، خیلی مزه می‌داد، خصوصا تو تابستون.

پاسخ:
سلام
آره یادمه. اتفاقاً دنبالش می‌گشم و فکر می‌کردم یه جای دیگه‌ست. حتی حوضشم یادم بود.

پیتزات سبزیجاته؟ خوشمزه ست؟ من تا حالا سبزیجات نخوردم

پاسخ:
نه، پیتزا لحم لبنانیه. گوشت بود. من دوست داشتم.