پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۲۹. و از نشانه‌های من، گذاشتنِ کفش‌هام در دو کیسۀ جداگانه است. هر دو رو باهم تو یه کیسه نمی‌ذارم که به هم نخورن و زیر یکی، روی اون‌یکی رو کثیف نکنه. اگه تو حرم یکیو دیدید که هر لنگه کفشش تو یه کیسه بود می‌تونید برید جلو و بپرسید: دردانه؟



۳۰. اونایی که نمازشون شکسته هست نباید صف اول نماز بایستن. وقتی گفتن کیا نمازشون شکسته نیست بیان جلو من با ذوق گفتم من.



۳۱. موقع نماز یه جا بند نمی‌شد و مامانش نگران بود گم بشه. بهش گفتم اگه تا آخر نماز همین‌جا بشینی جایزه داری. جایزه‌شم دوتا شکلات بود. بعدشم باهم دوست شدیم. بعدشم از مامانش اجازه گرفتم عکس بگیریم. اسمش ولی یادم رفت.



۳۲. عاشق این فندق شدم و بعدشم باهاش دوست شدم.



۳۳. این بچه‌ها رواق رو گذاشته بودن رو سرشون. اصلاً دلم نمی‌خواست جای پدر و مادرشون باشم. خداوندا به من (من و همسرم البته) فرزندانی آرام و ساکت عطا بفرما. از اینا که مثل بچۀ آدم بشینن کتاب بخونن، فکر کنن، حرف بزنن و بحث کنن. حرم رو نذارن رو سرشون. متین و متشخص باشن.



۳۴. تو سرویس بهداشتی حرم یه جایی هم طراحی شده برای تعویض پوشک نوزادان.



۳۵. در طول روز، تو رواق حضرت زهرا از این چیزا آموزش می‌دادن.



۳۶. این خانم بعد از اینکه این دعا رو خوند از کیفش مُهر کربلا درآورد داد به من. منم بهش شکلات دادم ولی گفت روزه‌م، بعداً می‌خورم. منم گفتم موقع افطار التماس دعا دارم.



۳۷. رواق حضرت معصومه‌ست اینجا. بیت تطهیر پشت سرمه و سمت راستم جاییه که گوشی رو جا گذاشته بودیم. اینم بقیۀ غذای حضرتیه.



۳۸تو رواق امام خمینی، یه قسمتی هست که برای بچه‌ها برنامه دارن. شبیه برنامۀ کودکه ولی مجری‌ها طلبه هستن و محتوا هم مباحث مذهبیه. پدرها و مادرها بچه‌هاشونو آورده بودن و خودشون عقب‌تر نشسته بودن و فیلم می‌گرفتن از بچه‌ها. یه لحظه دلم خواست منم مامان بودم و بچه‌مو میاوردم اینجا. من خودم خیلی اهل مسجد و روضه نیستم، ولی آشنام با این فضا و گاهی شرکت می‌کنم تو مراسم‌های مذهبی. ترجیحم هم اینه که بچه‌هامو شبیه خودم مذهبی تربیت کنم، ولی وقتی حاج آقا به یکی از پسربچه‌ها تذکر داد که از کنار خواهرش بلند شه بره سمت پسرها بشینه مردّد شدم. من هنوز با تربیت دینی، با این چارچوب سنتی مشکل دارم. هنوز خودم نتونستم یک سری چیزها رو بپذیرم چه رسد به اینکه بچه‌م رو هم در معرضش قرار بدم. چه اشکالی داشت پسربچۀ چهارپنج‌ساله کنار خواهر هفت‌هشت‌ساله‌ش بشینه؟ به گناه می‌افته مگه؟ صدالبته که با فضای غرب‌زدۀ مهدکودک‌ها هم مشکل دارم. مشکل بزرگترم هم انتخاب بابای این بچه‌هاست. روی مذهبیاشون که دست می‌ذارم، با کار و فعالیت‌های اجتماعیم مشکل دارن و محدودم می‌کنن؛ محدودنکننده‌ها هم خدا رو بنده نیستن. یکی نیست این وسط‌مسط‌ها باشه و وقتی می‌گم لزومی نداشت حاج آقا بچه‌ها رو تفکیک کنه بگه آره منم همین فکرو می‌کنم. چرا آدما یا از این ور بام می‌افتن یا از اون ورش؟


۰۲/۰۱/۲۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۸)

ولی من اگه بچه‌ایی داشته باشم هیچوقت نمیذارم بره دم دست اینجور آدما با این تفکر زنگ زده تربیت بشه، بچه باید با تربیت زمانی که توش داره زندگی میکنه تربیت بشه و بزرگ بشه وگرنه به مشکل میخوره و سرخورده میشه و شاید هم یه روزی به من به عنوان پدر ایراد بگیره

پاسخ:
همه‌شون زنگ نزدن. منطقی و آدم حسابی هم بینشون هست. و اتفاقاً اینکه بچه باید با زمانی که توش زندگی می‌کنه تربیت بشه یه حدیثه و هستند کسانی که بهش باور دارن و عمل می‌کنن.

آدم اگه بیشترتر از تفکراتش حرف بزنه، احتمال اینکه آدمای هم‌فکر و هم‌عقیده با خودش رو پیدا کنه هم بیشتر می‌شه (چون احتمالا طرف مقابل هم وقتی یه متن یا صحبت رو مطابق افکار و عقاید خودش می‌خونه یا می‌شنوه بالاخره به حرف میاد) البته احتمال اینکه بعضی آدما وانمود کنن هم‌فکر و هم‌عقیده‌ی تو هستن تا نظرت رو جلب کنن در حالی که هیچ توافقی با تفکراتت ندارن هم هست. :دی

 

پاسخ:
موافقم باهات. و اتفاقاً یکی از دلایل اینکه با تفکیک جنسیتی در فضاهای معقول نه حالا تو استخر! مخالفم اینه که تفکیک شدن، این فضاهایی که آدما اونجا با فکر و عقیدۀ هم آشنا میشن رو از آدم می‌گیره. و چه فضایی بهتر از محیط کار و دانشگاه. فرضاً اگه سلف مختلط باشه، من نگاه می‌کنم ببینم کیا بعد از خوردن غذا ظرفشونو برمی‌دارن صندلیشونو می‌کشن جلو کیا رها می‌کنن می‌رن :دی
۲۱ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۲۰ فاطمه ‌‌‌‌

میگم من از خیلی جاهایی که تو حرم رفتی و ازشون نوشتی خبر نداشتم. بعضیا رو رفتم و دیدم البته، ولی اتفاقی بوده. الان دلم خواست دفعه بعدی که رفتم مشهد تور حرم‌گردی بذارم برای خودم!

پاسخ:
منم هر بار اتفاقی پیدا می‌کنم. از سر کنجکاوی (فضولی :دی)

شاید می‌خواسته جمع یه‌دست باشه🤔 مثلا اگر قانون اینه که دخترا و پسرا جدا باشن در مورد همه اعمال بشه.

پاسخ:
مشکل من نتیجۀ روانی همین قانونه. این بچه‌ها با این ذهنیت بزرگ میشن که من چون دخترم اینجا بشیم اون چون پسره اونجا بشینه. من چون دخترم فلان اون چون پسره بهمان. دیگه یادشون می‌ره قبل از اینکه دختر یا پسر باشن انسانن. البته بازم تکرار کنم که من فقط مردد شدم. ینی مطمئن نیستم درستش کدومه.

آها آره، اینم هست. منم نمی‌دونم🙄

چقدر این جمله‌ها برام آشنا بود؛ درست زمانی که به این نتیجه رسیدم که توی ازدواج آدمی هم‌فکر و هم‌عقیده خودم پیدا نمی‌کنم، یه دونه پیدا شد :)) دقیقا منم تفکرم شبیه به شماست. خیلی شبیه و واقعا دیگه مذاکره با آدمای اینوری و اونوری خیلی برام طاقت‌فرسا شده بود. آدمی وسط طیف پیدا نمی‌شد. همه یا می‌خواستن از اون چیزی که هستم مذهبی‌ترم کنن یا واقعا بی‌اعتقادیشون برای من سخت بود. 

خلاصه که این یه دونه شبیه به خودم بود، گرچه بازم تفاوت‌های خانوادگی هست. مثلا خواهر و فامیل‌هاشون از من بازترن. اما خودش منو همینطوری که هستم پذیرفته و توی انتخاب لباس و اینجور چیزها معیارهای من مدنظرشه. و از این بابت خدا رو شکر.

امیدوارم توی این شب‌های عزیز، در تقدیر شما هم یه مورد شبیه خودت ثبت بشه که ابداً مجبور به تغییر نباشی. دقیقا خود خودت باشی، چون آدم وقتی خودش نیست میشه درجه دو، میشه کپی و من اینو دوست نداشتم. می‌دونم این انتخاب چه چالش سختیه، امیدوارم مسیرش برات هموار باشه و همانا خداوند با صابران است :)

پاسخ:
چه خوب :) خوشبخت باشین در کنار هم ایشالا
هیچ کس تا آخر عمرش بدون تغییر نمی‌مونه. همه‌مون در حال تغییر هستیم، ولی نه به‌اجبار و نه به‌خاطر یکی دیگه. تغییرات هم باید همسو باشه دیگه. ضمن اینکه درک متقابل، از شباهت مهم‌تره. 

قشنگ یاد خودم افتادم. منم هرکی میامد خواستگاری یا حزب اللهی بود در حدی که میگفت چادری شو کار نکن. یا هم از اونور به قول تو افتاده بود. من قشنگ دیگه اخرا دعا میکردم همش میگفتم خدایا یدونه معمولی عین خودم نصیب کن. میگفتم یعنی توو این دنیات یکی نیست اهل نماز روزه باشه ولی اهنگم گوش بده؟ ماهواره هم ببینه؟ نیست یکی اهل دین و حلال حروم باشه ولی کاری به ابن نداشته باشه که با بی حجاب داریم رفت امد میکنیم یا نه؟ واقعا از خدا میخواستم معمولی نصیبم کنه که کرد:دی... 

کاش همه ی دستشویی های بین راهی و مجتمع های تفریحی و فرودگاه و راه آهنم جایی برای تعویض بچه بذارن. حالا بعضیاشون روشویی جدا دارن باز اون خوبه اما امان از دستشویی هایی که باید بچتو کنار بقیه بشوری و همه هم چپ چپ نگاهت میکنن و یه روشویی جدا تعبیه نشده. اه حالم بهم میخوره وقتی فکر میکنم هیچ تلاشی برای پشرفت و ابادانی انجام نمیدن حتی کوچک ترین چیزارو.

به قول یکی از کامنت گذرا انگار حرم امام رضا رو اینا مدیریت نمیکنن.

ببین بچه کلا توو یه بازه ی زمانی که میشه گفت یکسال تا سه ساله اصلا از دست پدر و مادر خارجه. هرکاری کنی اون کنجکاوه و شیطنت های خودشو داره و نمیتونی کنترلش کنی. این طبیعیه. ولی دیگه مثلا بچه ۷ ساله ای که هنوز وفتی مامانش میگه بشین و گوش نمیده اون دیگه بیش فعاله و طبیعی نیست ولی خب واقعا طقلک ماماناشون . 

پاسخ:
اگه درک متقابل وجود داشته باشه، میشه با تفاوت‌ها هم کنار اومد. یه جایی نوشته بود شما موقع ازدواج فقط برای خودتون همسر انتخاب نمی‌کنید، برای بچه‌تون هم دارید پدر یا مادر انتخاب می‌کنید. از این زاویه که نگاه کنی مسئله پیچیده‌تر هم میشه.

من شخصا با دین مشکلی ندارم ولی الان توو این سن به این یقین رسیدم که اینا اسلامو به گند کشیدن. اصلا چیزایی که خدا حرام نکرده رو اینا حرام میکنن!! خدا گفته سن تکلیف ۹ و ۱۵ بعد میبینی سر دخترشون از ۴ سالگی چادر میکنن! باباااا خدا گفته ۹ آخه چرا نمیذارید بچه بچکی کنه؟ حالا میگیم این شخصیه هرکی خودش میدونه بچشو چجوری تربیت کنه ولی متاسفانه اینا چهره ای که از دین به مردم نعرفی کردن سالها باعث شد الان همه اینارو نسبت بدن به دین واقعی و از دین زده بشن درحالی که من یقین دارم دینی که حضرت محمد اورد نه اینه نه حتی انقدر سخته که اینا سخت خواستن جلوه ش بدن.

ببین مثلا خود من کارتونای شبکه پویا رو میذارم همیشه . البته پسرم نمیبینه ولی همینجوری همیشه رو پویا ایم. ولی همونم انقدر جهت سیاسی میدن و نماآهنگا و کلیپ هایی با مضمون های سیاسی میسازن که واقعا شخصا دوست ندارم چون من اصلا دلم نمیخواد بچم الان افکار سیاسی داشته باشه و وارد این حوزه بشه. دوست ندارم اصلا یسری چیزارو بدونه. برای همون منم خیلی جاها موندم وسط!...

چی بگم که نگفتنم بهتره:/

پاسخ:
من این وسط به یه تناقضی هم دچارم. اون پدر و مادرایی که بچه رو نمی‌ذارن تو مسیر مذهبی، کارشون شبیه پدر و مادراییه که بچه رو می‌ذارن تو این مسیر. هر دو شون دارن طبق نظر خودشون عمل می‌کنن و به‌نظرم نمی‌تونن هیچ کدومشون بگن کار من درسته و کار شما غلط. چون به هر حال چه تو مسیر ۱ بذاری چه تو مسیر ۲، فرقی نمی‌کنه. بچه هم که تو سنی نیست که خودش تصمیم بگیره. پس پدر و مادرش تو عاقبتش سهم دارن.