پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۷۵- روز چهاردهم رمضان (سفرنامۀ مشهد، بخش گمشدگان)

چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۰۰ ق.ظ

اسفند پارسال، همزمان با حضور من در مشهد یکی از دوستان خانوادگی و سه چهار خانواده از اقوام درجۀ دو و سه‌مون هم مشهد بودن. دوست خانوادگیمون رو اتفاقی قبل از نماز تو یکی از رواق‌ها دیدم. با یکی از اقوام هم از قبل قرار گذاشته بودم که یک سری از وسیله‌هامو برام از تبریز بیارن. کوله‌ای که برای مشهد لازم داشتم رو خودم برده بودم ولی چون از اونجا قرار بود برم تهران، یه کولۀ دیگه هم آماده کرده بودم که زحمت آوردنش با اونا بود. روز آخر یه عکس مشترک باهاشون گذاشتم اینستا. یکی از دخترهای فامیل که مامانش اینا مشهد بودن و ما نمی‌دونستیم مشهدن عکس ما رو دیده بود و به مامانش اینا زنگ زده بود که نسرین و فلانی اینا مشهدن. من اون شب برگشتم تهران و فرصت نشد ببینمشون ولی عکسم بانی خیر شد که فامیلامون قرار بذارن همو ببینن تو حرم.

روز آخری که مشهد بودم یکی از همین فامیل‌ها گوشیشو گم کرد. در واقع یه جایی جا گذاشته بود و یکی پیداش کرده بود و برده بود بخش پیداشده‌ها (گم‌شده‌ها). ما هم رفتیم اونجا و مدلشو گفتیم و گفتن آره چند ساعت پیش یه همچین مدلی پیدا شده و نشونی گرفتن و دادن گوشی رو. این‌جور مواقع علاوه بر مدل گوشیتون، باید چندتا شماره از مخاطبا رو هم حفظ باشید تا باور کنن گوشی مال شماست. موقع گشتن دنبال گوشی، فهمیدیم یکی از شعبه‌های اشیاء پیداشده زیرزمینه. اتفاقاً گوشی ما هم اونجا گم شده بود و اونجا آنتن نمی‌داد که به همون گوشی زنگ بزنیم و سریع‌تر بفهمیم کجاست. سیم‌کارت در دسترس نبود. به همون دوستم که مشهدیه و با حرم در ارتباطه پیام دادم که به مسئولین بگه گوشیایی که پیدا می‌کنن رو زیرزمینی که آنتن نداره نگه‌داری نکنن که طرف وقتی داره دنبالش می‌گرده بتونه به خودش زنگ بزنه. پیگیری کرد قضیه رو. جوابشو با شما هم به اشتراک می‌ذارم:

با قسمت اشیاء پیداشده تماس گرفتم‌. گفتند گوشی‌های پیداشده فقط تو شعبۀ صحن‌ غدیر که کاملاً آنتن‌دهی داره نگهداری می‌شه و اونایی که خاموش هستند یا شارژ ندارن هم شارژ می‌شه و روشن تا صاحبشون بتونه تماس بگیره. گوشی دوستت احتمالاً وقتی پیدا شده هنوز شیفت خادم‌ اونجا تموم نشده بوده. واسه همین تو اتاق انتظامات همون‌جا تا پایان شیفت بوده. بعد اومدن تحویل دادن. واسه همین ساعتی در دسترس نبوده. محض اطلاعت حتی اگر کسی زنگ‌ نزنه به گوشی پیداشده و گوشی هم رمز داشته باشه که پرسنل نتونند تماس بگیرن مشخصات‌ گوشی به پلیس فتا اعلام می‌شه و مشخصات صاحب گوشی و شمارۀ تماس به حرم اعلام میشه و باز پرسنل پیگیری می‌کنند تا گوشی به صاحبش برسه.



کلی وسیلۀ گم‌شده (از کیف و کفش و گوشی گرفته تا پول و طلا و...) اونجا بود. تازه اینا برای اون هفته بودن. قدیمیا رو گذاشته بودن یه جای دیگه. 

کاش این نیمهٔ گم‌شدهٔ آدما رم پیدا می‌کردن می‌زدن رو دیوار می‌رفتیم نشونی می‌دادیم تحویل می‌گرفتیم از تنهایی درمیومدیم :))

۰۲/۰۱/۱۶
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۱۱)

حس کردم گشتن توی اتاق اشیای گمشده باید چیز جذابی باشه :)) 

پاسخ:
خیلی. حتی از کتابخونه هم جذاب‌تره فضاش. یه جای بزرگ شبیه کتابخونه‌ست با کلی قفسه که به‌جای کتاب تو قفسه‌ها کیف و کفش و وسیله چیدن. آدمایی مثل ما که تخیل قوی‌ای داریم دیوانه می‌شیم اونجا. من چند دقیقه بیشتر اونجا نبودم ولی تو همون چند دقیقه با دیدن هر کدوم از اینا قصه‌پردازی می‌کردم. اینکه صاحبشون چجوری گمشون کرده، کجا جا گذاشته، الان در چه حاله و آیا بالاخره پیدا می‌کنه گم‌شده‌شو یا نه. هر کدوم از اینا یه قصه تو دلشون بود. یه کیف جغدی هم بین کیفا بود.

جون میده ایده داستان و رمان ازش بیرون بکشیم:))

پاسخ:
دقیقاً.
موقع گم شدن دوتاشون خودم در صحنه بودم و صاحبانشونو دیده بودم.
یه خانم و آقا بودن تو حرم، با دوسه‌تا بچهٔ شیطون. تماشا می‌کردم بازی کردن بچه‌هاشونو. یه ساعتی نشستن و منم نشسته بودم روبه‌روشون در و دیوار و مردم رو تماشا می‌کردم. وقتی بلند شدن رفتن حواسشون به کلاه بچه نبود. جا گذاشتن و رفتن. دویدم دنبالشون ولی غیبشون زده بود. دیگه هم برنگشتن بردارن کلاهو.
تو صف زیارت، یه خانومی با یه گیرهٔ سر که به روسریش وصل کرده بود جلوی من بود و زیارت‌نامه می‌خوند. چشمم به گیره‌ش بود. ندیده بودم تا حالا کسی اونو به روسریش بزنه. بزرگ و براق بود. یه کم بعد، جلوتر، سمت ضریح دیدم روی زمین افتاده و زیر دست و پاست. تو شلوغی گمش کرده بود و احتمالاً بی‌خیالش شده بود. با پام کشیدمش سمت دیوار و هر چی نگاه کردم پی اون خانومه ندیدمش. همون‌جا یه گوشه از حرم گذاشتم و رفتم.

تا الان گذرم به این قسمت از حرم نخورده. به قول دوستمون جای جذابی به نظر می‌رسه!

اون کیف‌هایی که به دیوار آویزون کردن منو یاد دیوار مهربانی انداخت😅

به نظرت چند درصد از آدما دتبال وسایل گمشده‌شون می‌رن؟ نمیدونم چرا حس می‌کنم به جز گوشی که از بقیه کاربردی‌تره، اگه طرف مسافر باشه و وقت زیادی نداشته باشه شاید زیاد پیگیر پیدا شدن مثلا چترش نره. نمی‌دونم شاید هم بره. سرنوشت وسایلی که کسی دنبالشون نرفته چی میشه؟

پاسخ:
نمی‌دونم واقعاً. تعدادشون خیلی زیاده، نمیشه تا ابد نگه‌داشت. ایشالا یه بار دیگه قسمت شد رفتم می‌پرسم 

حالا درسته توی حرم همه فاز معنوی و عرفانی دارن و تحویل دادن اشیایی که پیدا کردن رو ثواب میدونن ولی یه نفر رو در نظر بگیرین که از نداری و بی‌پولی به امام رضا پناه برده تا گشایشی در کارش بشه بعدش همونجا توی حرم یه گوشی آیفون پیدا میکنه و تعجب میکنه که دعاش به این زودی مستجاب شده و این گوشی رو یه هدیه از طرف خدا میدونه:))

پاسخ:
نه دیگه اون یه امتحان الهی بود که یارو سربلند ازش بیرون نیومد متأسفانه 

یه بار بابام گوشیش تو حرم افتاده بود از دوربین دیده بودن و خادما اومدن بهش گفتن که گوشیش افتاده و بره از همین قسمت تحویل بگیره .

پاسخ:
چه خوب. خدا رو شکر پیدا کرده :)

شنیدم یه اتاق هم هست مثل اتاق اعتراف  شما چیزی دراین مورد شنیدین؟

پاسخ:
:)))))))))))))))))))) نه. اگه منظورتون اتاق تطهیره، اتفاقاً عکسشو گرفتم. دو سه روز دیگه در موردش می‌نویسم. 

ممنون .آره واقعا خداروشکر .

آره اتاق تطهیر .

پاسخ:
اتفاقاً پستشو نوشتم برای دو روز دیگه منتشر بشه :)))
همین‌قدر بگم که اونجا برای شستن بچه‌هاییه که جیش کردن :دی نه اعتراف

خدایی نظمی که توو مدیریت حرم امام رضا هست من توو هیچ حرمی ندیدم... همیشه دوست داشتم نحوه ی مدیریتشون رو توو هرچیزی. مثلا همینکه کسی نتونه توو صحن ها بخوابه، خوراکی خورده نشه، حتی یه قسمت داره صبحا بعد نماز صبح بهت گل خشک شده میدن باید نظم اونجارو ببینی.... فقط یه تعداد مشخص با صلوات شمار میشمارن و میفرستن تو، نحوه ی توزیع گل ها اونقدر منطم و طبق برنامه ست. کلا عاشق مدیریت حرم امام رضام. کاش بقیه حرم ها و امامزاده ها هم یاد میگرفتن.

پاسخ:
آره منم نظمشونو دوست دارم. منظم چو منظم ببیند خوشش آید :))
البته الان خوراکی آزاد شده. من یه بار پیتزا بردم تو (با جعبه) یه بارم برنج یه بارم دلمه بردیم :)) ولی باید از دستگاه رد کنی که مطمئن شن توش چیز خطرناک جاساز نکرده باشی. حالا درسته خوراکی آزاده ولی پیدا کردن جای خلوت که کسی نبینه و دلش نخواد سخته. فامیلامون یه قابلمه دلمه آورده بودن. بین دوروبریا هم پخش کردیم خیرات اموات شد :دی

یکی گفته بود میشه از توش سناریو ساخت من اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که وسایل گم نشدن بلکه صاحب هاشون گم شدن . کلا این فضاهایی که تم مذهبی دارند برای فیلم ترسناک ساختن خیلی خوبن . حداقل توی فیلمای غربی که از کلیسا بازی ها و فیلم های ترسنک زیاد درست کردن . در حدی که صدای زنگ کلیسا برای خیلی ها ترسناکه . اما خب بین کشورهای اسلامی نمیشه از این فیلم ها درست کردن چون سریع میگن توهین شده و فلان :|‌ 

پاسخ:
ما که صدر تا ذیل زندگیمون ترس و اضطرابه. بذار لااقل حالمون با حرم و تو حرم خوب باشه :))

ایشالا که به زودی باز قسمتت شه و رفتی سوال منم بپرسی از این درگیری فکری در بیام :)) واقعا فکرمو مشغول کرده که سرنوشتشون چی میشه؟

پاسخ:
می‌پرسم حتماً :))