16- إنّی أعوذ بک من علم لا ینفع
به مرحله ای رسیدم که همهاش دارم از خودم میپرسم "خب که چی!"
ینی رسماً دارم هر چی خوندم و نخوندم رو بالا میارم!
کمتر از 48 ساعت دیگه کنکور دارم و از زمین و زمان داره برام میباره!
چیش بماند
حالا تو این گیر و دار, وقتی یکی مودمشو میاره براش ریست کنم
ریستااااااااا! در این حد که چوب کبریت بکنی تو اون سوراخ مودم!
وقتی یکی لپتاپشو میاره یه چیزی نصب کنم
یا یه مشکلی داره مثل وصل نشدن به اینترنت و بالا نیومدن ویندوز و ویروس و
وقتی هر کی با هر مشکلی میره دفتر نظارت خوابگاه و مستقیم میفرستنش واحد 144
وقتی تو همچین شرایطی ملت آوار میشن رو سرم, راستش از کوره درمیرم
شاید یه کم عصبی بشم, ولی به روی خودم نمیارم
کاملاً واضحه که وظیفه ام نیست و دارم لطف میکنم
ولی بعضی وقتا به این فکر میکنم که خب خداروشکر که حداقل همین یه کارو بلدم
همین یه کارم مفیده
همین که میتونم یه گره, و لو کوچیک از کار مردم باز کنم
علم ینفع
یه خانوم مسن, فکر کنم یکی از مستخدمای دانشگاه بود,
گوشیش از اینایی بود که چراغ قوه هم نداشت, حواسش نبوده ظاهراً,
دستش میخوره به تنظیمات نور صفحه نمایش و خلاصه تاریک میشه
دم در دانشگاه گوشیشو نشونم داد گفت ببین میتونی درستش کنی؟
وقتی روشنایی صفحه نمایشو بیشتر کردم, حس کردم دارم آپولو هوا میکنم
لابد پیش خودش فکر میکرد این دختره چه قدر خفنه!
بعضی وقتا که میرم مسجد نزدیک خونه مامان بزرگم اینا, اونجام از این کارا زیاد میکنم
پیرزنا موبایلاشونو میارن درستش کنم
یکی میگه یه کاری کن وقتی یکو میزنم دخترمو بگیره, دو خونه پسرمو بگیره, سه نوه مو!
یکی میگه زنگشو درست کن
رنگشو عوض کن, فلان چیزو بیشتر کن, فلان چیزو کمتر کن...
عصر آرزو زنگ زده بود میگفت از صبح نمیتونم وصل شم اینترنت چی کار کنم؟
یه چند تا راه حل گفتم و چند دیقه پیش زنگ زده بود برای تشکر!
میگفت درست شد
بعد از مدت ها حس کردم خوشحالم!
پ.ن: قرار بود برای جشن هفتهی خوابگاه ها کلیپ درست کنم, هر چی فیلم و عکس و خاطره داشتم از خوابگاه و به کمک هر چی آهنگ دالامدیمبولی که تو فولدرم بود, یه کلیپ 15 دیقه ای درست کردم به غایت جلف!