۱۵۶۸- حقوق نطلبیده هم مراده؟
باز یه مبلغی از نمیدونم کجا به حسابم واریز شده و عصر تا حالا از عالم و آدم پرسیدم فلانی تو هم همچین دریافتیای داشتی؟ فلانی اینو تو ریختی به حسابم؟ بهنظرت کار کیه؟ بابت چیه و حقوق چه کاریه؟ قبلشم چند شیشه رب و چند بسته ماکارونی و یه کم هلههوله از اُکالا سفارش داده بودم و منتظر پیک بودم. یه آقاهه از تهران زنگ زد که اون شعبۀ افق کوروشی که ازت سفارش گرفته بهمون زنگ زده که آدرست خارج از محدودۀ سرویسدهیشه و شمارۀ کارت بده مبلغو برگردونیم. توضیح دادم که اگه آدرس مشتری خارج از محدودۀ فروشگاه باشه اون فروشگاهو نمیاره تو لیست مشتری. ما فلان خیابونیم و این شعبه هم همون خیابونه. ولی گویا فروشگاه، سفارشمو مرجوع کرده بود و خیال نداشت بیاره برام. شمارۀ کارتمو دادم و چند ثانیه بعد پیامک بانک اومد. نگاه به مبلغش کردم دیدم بیشتر از مبلغ خریدمه. در واقع اون نیست. دقت کردم دیدم دوتا پیامک واریزه. یه کم بیشتر دقت کردم دیدم برای هر دو نوشته واریز حقوق! حقوقِ کدوم کار و از طرف کی دیگه الله اعلم (بهنظر میرسه این دوتا پیام انقدر هول بودن و عجله داشتن که پیام واریز دومی چند ثانیه زودتر از اولی رسیده. و صدالبته که من همچنان به مرض رند شدن و مضرب هزار موندن ماندهحسابم دچارم و اون یکی کارتم رنده و جور رند موندن اونو این کارتم میکشه).
پ.ن: عنوان اشاره داره به این پست و ضربالمثل. و من عادت دارم چیزایی که برام مهم و خاطرهانگیزن رو نگهدارم. چند روز پیش دنبال یه چیزی میگشتم و حین گشتن به یه سری لیوان یهبارمصرف برخوردم. روی یکیشون هیچ یادداشتی نبود. معمولاً روی لیوان ذرت مکزیکیا مینوشتم که این ذرتو کی و کجا و با کی خوردم. ولی این لیوانه از این یهبارمصرفای غیرکاغذی شفاف بود که در امتداد صفحۀ دایرهایش تا کرده بودم و گذاشته بودم لای دفترا. هر چی فکر کردم این لیوانِ چیه و چه خاطرهای باهاش داشتم یادم نیومد. وقتی یادم نمیاد یه چیزیو چرا نگهداشتم با خودم میگم دیگه وقتش رسیده که دور ریخته بشه. ولی حالا دلم نیومد بندازمش دور. گذاشتم سر جاش. الان که داشتم دنبال لینک پست مرتبط با عنوان میگشتم دیدم ای بابا، این لیوان همون لیوانه که!. اما، نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی. از خواب چو برخیزم، اول تو به یاد آیی.