۱۳۴۶- یا برگرد، یا آن دل را برگردان
چند روز پیش بود. منتظر اعلام نتایج بودم. داشتم از دیجیکالا دنبال فندک آشپزخونه میگشتم برای خوابگاه. اون فندکی که چهار سال پیش دوازده تومن خریده بودم و فکر کرده بودم قیمتش هزارودویست تومنه حالا پنجاهوچهار تومن شده بود. سه تا خریده بودم. قابل شارژ هم نبود. قیافهم دیدنی بود وقتی تو خونه صفرهای اساماس بانک رو شمردم و دیدم سیوشش تومن بابت سه تا فندک غیرقابلشارژ پیاده شدم. چهار سال پیش سیوشش تومن خیلی پول بود. حالا داشتم طرحها و ابعاد و مدلهای مختلف فندکا رو بررسی میکردم که رسیدم به یه سری فندک که روی هر کدومشون یه بیت شعر بود. شعرا رو میخوندم. رسیدم به فندکی که روش نوشته بود گویند چرا تو دل بدیشان دادی؟ والله که من ندادم، ایشان بردند. بیت دوم یه رباعی از ابوسعید ابوالخیر هست. میگه هوشم نه موافقان و خویشان بردند، این کجکلهان موپریشان بردند. گویند چرا تو دل بدیشان دادی؟ والله که من ندادم ایشان بردند. ما تو ادبیات عاشقانهمون دو تا مفهوم داریم به نام دل بردن و دل دادن. کسی که عاشق میشه دلش رو میده و بهش میگن دلداده و اونی که عاشقش میشن دل عاشق رو میبره و دلبر صداش میکن. ینی این وسط یه دلی هست که یکی میده و اون یکی هم این دلو میگیره. حالا اونی که دلش رفته همیشه میگه دست خودم نبود و بدون اینکه خودم اختیاری داشته باشم دلم رو بردن. حتی میگه دل بردی از من به یغما. ینی ادعا میکنن دلشون غارت شده. بعد یه نفر ممکنه چند تا دل رو ببره. حالا نمیدونم بشه یه دل رو همزمان به چند نفر داد یا نه، فکر نکنم بشه، ولی میشه یه نفر چند تا دل رو بگیره و خبر هم نداشته باشه چند تا دل رو برده. این شدنیه. ینی چند نفر باشن که دلشونو به اون یه نفر بدن. فقط مسخرهترین بخشش اونجاست که دلبر روحشم خبر نداشته باشه دل برده. سؤال اینجاست که این دلها بعد از نقل و انتقالات کجا نگهداری میشن؟ فکر کنین ما هر کدوممون یه جایی داشته باشیم به نام دلدانی و این دلهایی که بردیم یا ملت خودشون به ما دادن اونجا باشن. احتمالاً ندونیم دل کیا پیشمونه. بعد درِ اون دلدانیمونو باز کنیم ببینیم دل کیا اونجاست. بعد داشتم فکر میکردم میشه این دلا رو پس داد یا پس گرفت؟