پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

بهشت زهرا، بهشت رضوان، وادی رحمت، بهشت رضا یا حالا هر اسمی که روی قبرستوناتون گذاشتید و همین طور بیمارستانا؛ بخش سرطان، بخش سوختگی و حتی سردخونه و؛

این جور جاها حالِ خوب آدمو یه جور ناجوری بد می‌کنه.

یه وقتایی دیدنِ پدر و پسری که با یه چمدون، جلوی بیمارستان، سوار میشن به مقصد ترمینال آزادی، 
یه وقتایی دیدنِ یه همچین صحنه‌ای تو اتوبوس هم حالتو همون جور ناجور، بد می‌کنه و 
ازشون یواشکی عکس می‌گیری که نگهداری و هر وقت حالت خوب بود و خوش حال بودی، اون موقع عکسه رو بگیری دستت و دوباره برگردی تو اون اتوبوس بشینی و به موهای نداشته‌ی پسربچه فکر کنی و به اینکه الان که من می‌خندم یکی داره درد می‌کشه لابد و با خودت تکرار کنی تو کز محنت دیگران بی غمی...



دیروز وقتی خیره شده بودم به آخرین ذرتِ تهِ لیوانم، بهش گفتم ما بیشتر از سهممون داریم درد می‌کشیم، گفتم خیلیا خواسته و ناخواسته با حرفاشون و کاراشون، زخمِ کهنه‌مونو خراش میدن یا حتی نمک میشن و می‌پاشن رو دردامون.

گفت باز خوش به حال تو که به روز Judgment و یه دنیای دیگه اعتقاد داری و میری اونجا و اون روز یقه‌ی این آدمایی که اشکتو دراوردنو می‌گیری

هنوز نگاهم به اون یه دونه ذرت تهِ لیوانم بود و داشتم فکر می‌کردم امید نداشتنِ به فردا، امید نداشتنِ به یه قاضی و داورِ عادل، امید نداشتنِ به آرامشِ بعد از این همه سختی، دردش بیشتر از دردِ اون پسربچه نباشه، کمتر نیست.


* عنوان از حافظ

۹۵/۰۲/۱۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

ارشیا