پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

از آذر ماه پارسال که یهویی تصمیم گرفتم هر روز چند صفحه قرآن بخونم، تو مترو، تایم استراحت بین کلاسام، تو شرکت، دانشگاه، مسجد دانشگاه سابق، نمازخونه‌ی دانشگاه فعلی (فرهنگستان مسجد نداره)، مسجد شهید بهشتی، نمازخونه‌های مترو، مسجد نزدیک خوابگاه، سر خاک دایی بابا، تو فرودگاه، راه‌آهن، ترمینال و حتی تو پارک! همیشه این قرآنم که چندین سال پیش از مدرسه‌ی بابا به بابا هدیه داده بودن و کشِش رفته بودم، همرام بود و هر جایی هر موقع چند دیقه وقتِ اضافی گیر می‌آوردم می‌گرفتمش دستم و می‌خوندم. یه آیه، یه صفحه، یه سوره، یه جزء.
نصفشو ایران خوندم و سوره‌ی مریم به بعدو نجف1 و بعدشم کربلا2. هوای سامرا3 بارونی بود و تو حیاط حرم نشسته بودم و گذاشتم صفحات سوره‌ی احزاب و سبا با نم نم بارون خیس بشن و یادگاری بمونن و یاسینم موند برای کاظمین4 و الرحمن برای نماز صبح روز آخری که کربلا بودیم. (این دو تا سوره رو خیلی دوست دارم)

امروزم تو خونه‌مون سوره‌های کوچیک جزء سی رو خوندم و تموم شد و ثوابشو شایدم صوابشو (فکر کنم ثواب درسته) هدیه کردم به روح انبیا و اوصیا و اولیا و شهدا و شعرا و ادبا و اطبا و اغنیا و فقرا و علما و سایر جمع‌های مکسر بر وزن فُعَلا و نیز رفتگان جدید و قدیم فک و فامیل و دوست و دشمنامون و حتی رفتگانِ خواننده‌های وبلاگم :دی

داشتم عکسای صفرمونو (خدا مرگم بده با صاد نوشتم :دی) داشتم عکسای سفرمونو مرتب می‌کردم و متوجه نکاتی شدم و آن اینکه: تو همه‌ی عکسا قرآن دستمه و تو همه‌شون دست چپمه و از اونجایی که چپ‌دستم و بستنیو با دست چپم می‌خورم و خب که چی!!! راست دستام با دست راستشون می‌خورن!!! فقط تو همین دو تا عکس، قرآنو با دست راستم گرفته بودم و نکته‌ی بعدی که کشف کردم اینه که 3 تا مانتو با خودم برده بودم و هر موقع خواستیم عکس بگیریم همین توسی یا شایدم طوسیه تنم بوده و تو همه‌ی عکسای چند نفره، سمت چپم کسی واینستاده. به عبارت دیگر! همیشه در منتها الیه یا شایدم عِلیه سمت چپ تصاویر وایستادم.



1. حرم حضرت علی (ع)

2. حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع)

3. حرم امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع)

4. حرم امام کاظم (ع) و امام جواد (ع)


* عنوان: بخشی از دعای ختم قرآن: 
چشمم را با قرآن نورانی نما، زبانم را با قرآن گویا کن، و  تا زنده ام مرا در راه قرآن یاری کن

تف به ریا!!!
۹۵/۰۱/۱۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۴۵)

اولللللللل
پاسخ:
آفرین!!! 20 امتیاز

چه عجب ازین ورا:|

بزنمت؟!

بعدشم من منتظر طویله بودم این دو خط نوشته چیه:||

پاسخ:
:)))))) مگه مهمونا میذارن :(((((

همینجا با افتخار اعلام میکنم هیییچکی قد من اینقد سریع پستاتو نمیخونه:دی
پاسخ:
20 امتیاز دیگه هم میدم به سرعتت :دی
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۵ سرباز جامانده
همیشه دلم میخواست و میخواد که اینکارو بکنم.ولی چندماهه حتی قرآنم ازتو کیفم برداشتم.ان شالله بعد کنکور شروع کنم.
پاسخ:
قبل از کنکور شروع کنید
از همین الان
هر روز یکی دو آیه
اصن هر موقع میاین وبلاگ من روی یکی از لینکای آیه های پست ثابت کلیک کنید بخونید :دی
این امتیازا که بم میدیو جم میکنم کجا به کارم میاد؟!
پاسخ:
وقتی امتیازت 1000 رو رد کنه میشی رفیق فابریک :دی
البته امتیاز منفی هم به بعضی کارا تعلق میگیره هاااا
یه موقع دیدی یه کاری کردی که حبطت اعمالهم شدی :))))

خعلی ممنون واقعا:|

ینی من الان چل امتیاز دارم یجورایی غریبه تر از غریبه هم به حساب میام به واقع با این چل امتیاز:||

پاسخ:
خوبه که!!!
برو خدا رو شکر کن مثل خیلیا امتیازت منفی نیست :))))

امتیاز منفی واس چه کاراییه مثلا؟!؟!؟!



اون عربیه ک گفتی ینی چی

میفهممشو نمیفهممش:| زیر دیپلم صوبت کن عربیمم اصن خوب نیس!!

پاسخ:
حبط اعمال یعنی تباه شدن عمل
آها فهمیدم معنیشو
پاسخ:
مثلاً الان یه امتیاز کم کردم که معنی یه همچین کلمه ای که تو کتاب درسیت هستو نمیدونی
ولی 5 امتیازم به امتیازات اضافه کردم که پرسیدی که بدونی!
این امتیازا نوسان دارن و آدمایی میشناسم که با یه حرکت ناشایست از عرش کوبوندمشون به فرش :دی
و آدمایی که تعزّ من تشا!!!
اونو فهمیدمم..انقد از عربی بدم میاد که ب خودم زحمت ندادم یکم روش فک کنم بعد بگم نفهمیدمش!
پاسخ:
راهنمایی و دبیرستان و ارشد، تنها درسی بوده که پی در پی 20 گرفتم
هر که از عربی بدش بیاید از نسرین بدش آمده و هر که عربی را دوست داشته باشد نسرین را دوست داشته است
به واقع

حالا اینو خدایی بلد بودم مال امسال هم نیس حتی!مال سالای قبله

ولی مگه باید ادم هر چی تو کتاب درسیشه بلد باشه؟!

تو خودت هرر چی تو کتاباته بلدی مثلا؟!زبان شناسیو خطو چمیدونم گویشو...

پاسخ:
بستگی به درسش داره
موقع مدرسه کتابای درسیمو می جویدم بس که می خوندمشون
یه بار سر کلاس عربی سال سوم معلممون یه جمله عربی گفت که تو متن درس کتاب عربی سال اول بود و من جمله رو ادامه دادم و دقیقاً گفتم تو کدوم درس و صفحه بوده این جمله
معلممونم کفِش برید و پاشید به در و دیوار!
تف تفی کردی اینجا رو خواهر من.
پاسخ:
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد
حافظم حتی تو این بیت یه جورایی میخواد بگه تف به ریا

هر که از عربی خوشش بیاید از دلنیا بدش می آید!


چیه فک کردی فقط خودت بلدی تو یه شرایطی قرار بدی؟!

البته ما که غریبه ایم خعلی راحت بگو عربیو دوس دارم تو رو نه:دی

پاسخ:
بین خودمون بمونه هاااااااااااا ولی یه موقع هایی از آدمایی که 180 درجه باهام اختلاف نظر دارن هم خوشم میاد
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۵ دفترچه زندگی
تو پست ثابتتون نوشتید روزی دو جزء قرآن میخونید تا عید تموم بشه تصور من این بود از 14اسفند 93 خوندید تا آخر اسفند بعد الان نوشتید از آذر ماه پارسال شروع کردید یه ذره من گیج شدم.
گفتن جمله چقدر فضولی بلامانع میباشد:دی.
پستای ثابت شما باعث شد منم یه همچین کاری بکنم.منم از قرآنی که تو خدمت سربازی بهم دادن استفاده میکردم ولی تا عید تموم نشد و دیگه بیخیال شدم.همش هم تو خونه میخوندم روم نمیشد بیرون بخونم.
پاسخ:
هر روز دو جزء میشه 40 صفحه!!!

از آذر ماه پارسال منظورم آذر ماه 94 هست
17 آذر ماه تصمیم گرفتم (این پستو بخونید: nebula.blog.ir/post/533)
از آذر ماه تا الان میشه حدوداً چهار ماه

+ دِ آخه روم نمیشه دیگه چه صیغه ایه برادر من!!! من یه جاهایی قرآنو گرفتم دستم خوندم که ملت یه نگاه به خودم کردن یه نگاه به قرآنم، بعد یه نگاه به خودم یه نگاه به قرآن و یه نگاه به خودم و یه نگاه به قرآن و 
کلاً نگاه دیگران هیچ وقت و هیچ جا پشیزی برام مهم نبوده و نیست به واقع!!!

پشیز = خردترین سکه عهد ساسانیان. یک شصتمِ یک درهم :دی
آمین
قبول باشه نسرین 
چپ دستی عالمی دارد
پاسخ:
ایشالا که قبوله...
روسریت چه خوشرنگه
پاسخ:
ممنون :)
قابل شما رو نداره
منم همیشه دوست دارم خودم سمت چپ باشم 
پاسخ:
همیشه همه جا جناح چپم من :دی
کلاً سمت چپ خوبه! 
اصن لاین سبقت خیابونا هم به همین دلیل سمت چپه :دی
خیلی هم عالی :)
از این پست فهمیدم چپ دستین :) 
پاسخ:
تو پروفایلمم نوشتم
ولی پیشنهاد نمیکنم بخونیدش
پروفایلم طویله ایه برای خودش :دی

دارم عکستو نگاه میکنم..چه سفتو سخت حواست به حجابت هس..برعکس من..

دستات ..

روسریتم معلومه دگ ..

چادرت..

هعییییییی...

پاسخ:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
به محاسن شیخ اینم اضافه کن که از روی چادر به/با پسرخاله باباش دست هم میده :))))))
تف به ذات هر چی آدم ریا کاره
تف!!!
همه تون بگین تف :)))))
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۰۱ مستر نیمــا .
بچه اینقدر شیرینی جات میخوری مراقب باش دیابت نگیری خدای نکرده ها!!!
یک بار قندتو اندازه بگیر. ضرر نداره
پاسخ:
شیرینی؟
بستنی شیرینه؟
آقا من خودم قند و نباتم شوکولاتم :دی
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۱۳ دفترچه زندگی
اه پس هفته ای دو جزء بوده من هر چی قرآن میخوندم میگفتم این بنده خدا چجوری روزی دو جزء میخونده.بعد پیش خودم میگفتم لابد سرسری خونده:دی.
من بر عکس شما نگاه دیگران خیلی روم تاثیر داره.حتی نگاه کسی که مثلا 4،5 ساله ندیدمش.
نتیجه اخلاقی:پستای دیگران را سرسری نخونید:))))
پاسخ:
20 امتیاز کم کردم ازتون که زین پس سرسری نخونید این جا رو
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۲۷ سرباز جامانده
باشه شیخ.ممنون. بله منم به آقای مرادی پیشنهاد میکنم پروفایلو نخونن.من یه شب داشتم میخوندم هی میخوندم هی تموم نمیشد.اطلاعات ولی کامل و جامع بودن.
پاسخ:
:))) خودمم وقتی مینوشتمش هی می نوشتم و هی تموم نمیشد :دی
۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۰ دفترچه زندگی
خانوم من به شما 20 داده بودم اونوقت شما 20 امتیازم کم میکنید آخه این کار درسته:)))))
من برم دیگه هم سه تا کامنت شد هم اینکه دو دقیقه دیگه اینجا وایسم 20 امتیاز دیگه کم میشه ازم.

پاسخ:
تا اطلاع ثانوی (ینی تا وقتی که یه موجود تازه وارد، وارد اینجا بشه و بره رو اعصاب و روانم) اون قانون حداکثر 3 تا کامنت ملغا شده
ثواب درسته:دی
یاد صایب تبریزی بیفت یادت می مونه صایب و صواب به ثواب ربط ندارن:))
پاسخ:
باشه سعی میکنم یاد صائب بیافتم ولی چه جوری یادم بمونه که ثواب رو با ث بنویسم؟ :)))))
لامصب هم با ص صواب داریم هم با ث!

نسرین نسرین نسرین!

پروفایل سابقو برای بار پنجم شیشم فک کنم! خوندم

گفته بودی کسی که 10000 تا رو رد کنه میشه فابریک

ولی تو کامنتا گفتی 1000 میشه فابریک!!

اونجا یه صفر اضافه گذاشتی

یا اینجا کم گذاشتی؟!

یا واس من تخفیف دادی؟:دی

پاسخ:
:))))) احسنت به دقتت!!! 400 امتیاز میدم بابت همین 5، 6 بار خوندن پروفایل و
عرضم به حضور انورت که فابریک حقیقی با فابریک مجازی فرق داره :دی
فابریک حقیقی شدن سخت تره و البته فابریک مجازی شدن هم آسون نیست
چون حقیقی ها رو میبینم، رفتارشونو با سخت گیری بیشتری تحت نظر دارم
ولی مجازی ها رو فقط با پست و کامنتاشون میشناسم
444 امتیازی شدم:))))
پاسخ:
و من این عدد را عاشقم!!!
اصن مهریه ام باید 444 تا سکه باشه :دی
زیارتت قبول دخدر جغدی   :)


ای جاااان....بای بای کن از طرف ما واسه عاقا   :)
سلام‌برسون
پاسخ:
:))) روز آخر اسم تو رو هم به لیست 600 نفره ام اضافه کردم و سلام رسوندم
خب صواب با صاد به صایب ربط داره که یعنی نیک و پسندیده و خوب و اینا. قاعدتا طبق اصل متمم ثواب میشه اونی که اجر عمل صایبه:دی
از مهندس درونت کمک بگیر توامان!
پاسخ:
هااااااااا از این منظر به این مقوله نگاه نکرده بودم اصن
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۳ خانم الفــــ
چه پُستی :) غبطه خوردم بهت.قبول باشه :)
پاسخ:
ممنون بانو :)

دلم برای هفته ی پیش تنگ شده :(((
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۵۹ خانم الفــــ
:) حق داری خب.ان شاءالله همیشه سفرهای حال خوب کن داشته باشی،لیست هم با خودت ببری ما رو هم توی حال خوبت شریک کنی :)
پاسخ:
:))) با مزه ترین قسمت لیست اسم دوستای مجازیم بود
نوشته بودم خانم الف 1 (قدیمیه) و خانم الف 2 (جدیده) و آقای الفِ مجازی و الفِ حقیقی!!!
جماعتی از فرشتگان تو کف لیستم بودن :))))

۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۶ خانم الفــــ
:)))) میگفتی اون خانم الف ی که خوابای خوب میبینه ،زودتر متوجه میشدن :دی بیشتر برای خوب شدنم دعا میکردن :دی


پاسخ:
:))) اصن تا آخرین نفس و تا دم مرگم اون خوابتو فراموش نیمکنم
آخ آخ گفتی خواب... خواب امروزمو باید بنویسم تا یادم نرفته :)))))
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۱۷ خانم الفــــ
:)) خودم تو دفتر خاطراتم نوشتمش :))) یادم باشه برای دفترم قفل و زنجیرم بگیرم :))

عه..بنویسسس.بیایم بخونیم :)
پاسخ:
:))) به منم باید حق السکوت بدی که خوابتو جایی تعریف نکنم :دی
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۲۶ خانم الفــــ
:))))) ای وای اینو یادم نبود :)))))))
باشه.باشه :دی

ویلٌ لِلحق السکوت بگیرها ! :دی
پاسخ:
بالاخره زندگی خرج داره
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۳۵ خانم الفــــ
:)
پاسخ:
^-^
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۸ دفترچه زندگی
چون خودتون اجازه دادید کامنت چهارم رو هم میزارم.
یه سوالی داشتم که اگه دوست دارید میتونید به اون جواب بدید.
بعد از اینکه قرآن خوندید و تموم شد تغییری تو خودتون یا زندگیتون احساس کردید؟و اینکه بازم اینکارو (قرآن خوندن)ادامه میدید؟
پاسخ:
آره بازم میخونم ولی این سری با تفسیر و شأن نزول و تامل بیشتر

نمیدونم منظورتون از تغییر چیه و تغییر توی چی... ولی هیچ تغییری یهویی نیست
اصن تغییر نمیتونه که یهویی و یه شبه باشه

ولی در کل از هیچ کدوم از کارای گذشته ام پشیمون نیستم 
چون برای کوچکترین رفتارم کلی فکر کرده بودم

من قبلاً هم همین مدلی بودم و الانم مثل قبلنم
شرایط و محیط زندگی و آدمای دور و برم یه کم عوض شده و به تبع اون رفتار منم عوض شده
مثلاً اگه تو شریف سر کلاس، تنها دختر کلاس بودم، الان تو کلاسمون فقط یه پسر هست
این یه تغییره که تغییر کوچیکی هم نیست
شاید تعاملم با جنس مخالفم کم شده ولی اصول و عقایدم همونه که بوده
این دعاها که واسه الف ها کردی قاطی پاتی نرسه به عرش؟:))
پاسخ:
از اونجایی که ملکوتیان هم وبلاگمو میخونن و خواننده هامو میشناسن در جریان بودن کدوم الف ها رو میگم

۱۲ فروردين ۹۵ ، ۰۲:۲۳ دفترچه زندگی
ببخشید تعداد کامنتام زیاد شد.این دیگه کامنت آخرمه حتی اگه به نتیجه ای نرسم.یه سری پستاتون بحث میطلبه یه سریا نه.منظورم تعاملتون با جنس مخالف و این جور چیزا نبود.بینید مثلا من با این هدف قرآن خوندم که هم تغییر کنم یعنی آدم بهتری بشم.(بالاخره ما آدمیم همیشه جای پیشرفت داریم) و هم اینکه خوندم تا حق و باطل رو بتونم تشخیص بدم که نصفه کاره رها کردم.خلاصه بگم به چیزی رسیدید از این وقتی که برای قرآن خوندن گذاشتید که تهش بگید ارزش این وقت گذاشتنو داشت؟
درباره اونجایی که گفتید تغییر یهویی نیست نمیدونم چی بگم ولی من خودم یه تغییری تو رفتارام داشتم که از یه جایی شروع شد با تغییرات جزئی که به یه تغییر عظیم تبدیل شد که تغییر خوبی هم نبود متاسفانه.
پاسخ:
آقا من هر سال ماه رمضون قرآن میخونم 
کار خارق العاده ای که نکردم!!!

در مورد خودم یه فایده ی قرآن خوندن این بود که خدا رو بیشتر از قبل تو لحظه هام حس میکردم
چون به سبب شرایطم همیشه درگیر کارایی ام که شاید در طول 24 ساعت فکر و ذکرم ولتاژ و جریان ترانزیستور بوده باشه

آدمِ بهتر شدن و پیشرفت کردن، زمان بره ولی خب هر کی آدم خوبیه لزوماً قرار نیست در قید و بند دین هم باشه
آدمایی بودن که رفتارشون مثل من بود ولی به خدا و پیغمبر اعتقاد نداشتن
یه موقع وقتی کم می آوردیم، من به دعا و خدا و پیغمبر پناه می آوردم
اون شاید مثلاً به سیگار!

+ راحت باشید. هر چه قدر خواستید کامنت بذارید... اگه نسبت به برخی کامنت بعضیا بدخلقی کردم دلیل دیگه ای داشته
من اون پست اذر رو اوایل اسفند خوندم وتصمیم گرفتم و برنامه ریزی کردم تا قبل ماه رمضون یه دور قرآن رو ختم کنم
در نتیجه هروقت قران باز کردم توی این حدودا یکماه دعات کردم دستت هم دردنکنه واقعا
بسلامتی پس برگشتید
الان تنها اومدی؟مراد پیدا نکردی؟:))
پاسخ:
چه خوب... ایشالا که برکت و فایده شو حس کنی

+ نه! پیدا نکردم :((((((((
من خجالت میکشم از این بستنی ها تو خیابون یا تو جمع بخورم! البته جمع دوستای نزدیک یا خونواده ام میخورم که ، ولی جاهای دیگه اگه هوس هم کنم نمیخورم:|
پاسخ:
:دی ما چهار تایی خیلی شیک مسیر حرم تا هتلو داشتیم بستنی خوران (قید حالته، ینی در حالتی که داشتیم بستنی میخوردیم) برمی گشتیم
همش فکر میکنم دورتادورم دوربین گذاشتن ، بعد چند نفر زوم کردن رو من و میگن"ببین چه جوری زبونش رو یه متر آورده بیرون و بستنی میخوره!":/ .. حالا نه اینکه با این وضع میخورمااا ولی خوش به حالت! حسرت این بستنی ها موند به دلم:|
پاسخ:
:)))) پیشنهادم اینه که بری پارک بانوان و تمرین کنی :دی
سلام 
خوبی ؟
عید رفتی عتبات عالیات ؟
بیخبر ؟؟:)
زیارت قبول خداوکیلی خبر نداشتم ...
خوش گذشت ؟:)
شلوغ بود یا خلوت هوم ؟؛ )



+
کی میایی تهران اونوقت ؟
پلیز به همه سوالات بدون کم و کاست جواب بدین ؛ )
ممنون.
پاسخ:
سلام.
خوبم
بلی
بی خبر که نه! پستای قبلو بخونی میبینی عالم و آدم خبر داشتن :دی
ولی من به یادت بودم
بلی خوش گذشت
خیییییییییییلی شلوغ بود دم عید و بعدش خلوت شد کم کم

چند روز دیگه میام. دقیقاً معلوم نیست :)
چون هنوز بلیت نگرفتم

به همه شون جواب دادم؟ :دی
از این بستنی ها شاید 5-6سالی میشه دیگه نمیتونم بخورم :)
نوش جون :)

+
با دیدن عکس دستت و چادر و قرآن یاد چی افتاده باشم خوبه ؟؛ )
یاد روحانی ها جوان افتادم :))))
بخصوص اون آستین آبی رنگت که از چادر دراومده :)))
دقیقا مثل آستین روحانی ها که از لباس روحانیت شون  شون درمیاد :)))))))))
پاسخ:
:) خدا رو چه دیدی
شاید منم رفتم طلبه شدم :دی
نه والله من خبر نداشتم :|
زیارتت قبول  صورتتو بیار جلو  ماچت :***** کنم :)
دیدی دعای من بی جواب نموند دیدی دعام مستجاب شد ؛ )))))))
دعا کردم خودت رو  بطلبه  :)
خداوکیلی یکی از دعاهام بود :)
پس دیگه لازم شد حتما بیام ببینمت و زیارت قبولی کنم :))
ببین من الان شمالم فردا که اگر دوستمو ببینم یکشنبه احتمالا راه بیافتیم بسمت تهران :)
دو سه روز هم بیشتر تهران نیستم پس سعی کن زودی بیایی خواهر روحانی ؛ ))
مگه اینکه نخواهی همو ببینیم که اون داستانش فرق فوکوله :دی 
پاسخ:
مرسی ^-^
دوشنبه و سه شنبه کلاس دارم و تا اون موقع میام 
حالا ببینیم چی پیش میاد :)
من با قاشق بستنی میخورم . آخه وقتی گاز میزنم دندونام یخ میزنه یعنی یه جوری میشه . فکر کنم مشکل از دندونام باشه آخه همه گاز میزنن بستنی رو :(
پاسخ:
منم اصن نمیتونم از فرایند گاز استفاده کنم
یخ میزنه دندونام و دردش میگیره
استفاده از نعمتی به نام زبان خوبه ولی نمیشه جلوی ملت هی زبونتو دربیاری بستنی لیس بزنی
خلاصه مصیبتیه این بستنی خوردن
عه :)) خیلی خوشحال شدم :)) نه اینکه از دندون درد شما خوشحال بشمااااا ! از این خوشحال شدم که فهمیدم فقط من این مشکل رو ندارم . آخه همه جلوی من بستنی گاز میزدن اعصابم خورد میشد :|

مثلا این بستنی سنتی ها که میذارن لای نون رو نمیشه با زبون خورد که .

بله واقعا بستنی خوردن سخته
پاسخ:
اونا احتمالاً دندونشون مصنوعیه :)))))))))))))))
رب ساعته دارم به کامنتت می خندم :))
پاسخ:
به خدا راست میگم
یهو یادت افتادم

فکر می‌کردم کامنتای کل وبلاگمو بستم!!!
کامنتتو دیدم کف کردم :دی