655- فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ
مترو خلوت بود و جا برای نشستن بود
نشستم
رژ کالباسی دارم خانومم فقط دو تومن
شش و پونصد بیرونو میدم دو تومن
خانومای واگن قبلی همهشون خریدن
از صبح کلی فروش داشتم
خانومم بدم تست کنی؟
طرحای دیگه هم دارم
اینا عروسکی ان، کیفتشون حرف نداره
تست کنین ببینین بهتون میاد یا نه
اون خانوم پیره که لاک قرمز داشت خرید
یه دختره چادری که به نظر میرسید تازه عقد کرده! اونم خرید
خانوم تپله هم خرید
و یه بچه مدرسهای
یه چند تا خانومم اون ور نشسته بودن،
اونام خریدن
و همین طور اون خانومه که مانتو آبی داشت و همهاش سرفه میکرد
همهی شبو بیدار بودم و میدونستم چشم رو هم بذارم بیهوش میشم
ایستگاه بعد وایستاد و شلوغ شد و جا برای نشستن اینایی که تازه سوار شده بودن نبود
سرمو برگردوندم یه وقت خانوم مسن بینشون نباشه
نبود
خانومم اینجا کس دیگهای رژ کالباسی نخواست؟
دارم پیاده میشماااا
پیاده شد
ایستگاه بعد وایستاد
بلند شدم و جامو دادم به یه خانومه و
اون نشست و من ایستادم...
شمام مثل من هر روز صبح قبل از بیرون رفتن از خونه این کلیپو ببینید:
تیتراژ اول برنامه مردم چی میگن (شبکه 3)