پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۹۴- کتابخانه (۲)

پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۲:۳۰ ق.ظ

یه جایی کار داشتم. کارمندی که پشت میز نشسته بود با تلفن صحبت می‌کرد. می‌گفت «گفتم یه زنگ بزنم حالتو بپرسم ببینم خودت چطوری مامانت چطوره. آره منم رفتم دکترِ فلان، سه روز استعلاجی داد، اون هفته نیومدم، شمالم نرفتم. فلان دارو رو داد...». اگه نمی‌گفت گفتم یه زنگ بزنم... بنا رو می‌ذاشتم روی این که پشت خطیه زنگ زده. ولی خب خودش داشت می‌گفت که من زنگ زدم. با تلفن دانشگاه زنگ زده بود احوالپرسی کنه. بعد همینا اعتراض می‌کنن که چرا بیت‌المالو فلان می‌کنن. مهم هم نبود یه عده هم پشت خطن و کار مهم دارن. اعتنایی هم به حضور من نمی‌کرد. از اون جالب‌تر همکارش بود که تلفنش زنگ می‌خورد ولی جواب نمی‌داد. کاش می‌تونستم اخراجشون کنم :))

نسبت به کتابخونه حس خوبی دارم. حس مفید بودن و لذت. وسط کارای خودم، به بقیه سر می‌زنم و یا یه چیزی یادشون می‌دم یا اگه مشکلی داشته باشن حلشون می‌کنم. امروز فهمیدم اینترنت دوتاشون وصل نمی‌شه و فقط می‌تونن از شبکۀ داخلی استفاده کنن. گفتم مشکل از تنظیم تاریخ و ساعتاست. درستش کردم و وصل شد. یکیشون که مسن‌تره وقتی یه چیزی یادش می‌دم دفترشو درمیاره و یادداشت‌برداری می‌کنه. امروز اتفاقی متوجه شدم همه‌شون حتی استادمون هم نیم‌فاصله رو با کنترل و - می‌گیرن. گفتم هر کلیدی جز کنترل و شیفت و ۲ برای نیم‌فاصله، کاذب و غیراستاندارده. براشون توضیح دادم فرق نیم‌فاصلۀ کاذب و استانداردو. یکیشون سریع به مسئول شیوه‌نامه‌ها زنگ زد گفت تو شیوه‌نامۀ نگارش پایان‌نامه‌های دانشگاه این نکته رو هم اضافه کنید که دانشجوها از نیم‌فاصلۀ استاندارد استفاده کنن. با اینکه کاری که می‌کنم ربطی به مهندسی نداره ولی مهندس صدام می‌کنن. گوهر گرانبها هم می‌گن بهم. امروز یکیشون می‌گفت فن لپ‌تاپم سوخته، می‌تونی درستش کنی؟ یه بارم یکیشون یهو اومد محکم بغلم کرد از شدت ذوق حاصل از راه افتادن کارا.

یکیشون که به‌نظرم به‌لحاظ سنی از همه کوچیکتره به‌مناسبت عید فطر شیرینی آورده بود امروز. البته خودشم واقف بود به تأخیر. شیرینی رو داده بود یکی از خدماتیا بگیره. نزدیک من که آورد من برای یه کاری رفتم یه سمت دیگه. اون‌ور که اومد من برگشتم سر جای خودم. نتیجه اینکه دیگه برای من نگرفت. بعد یهو همکار مسن گفت ای وای برای تو شیرینی نگرفت؟ گفتم حالا مهم نیست. گفت نه الان می‌گم برگرده. به رئیس گفت، رئیس به یکی دیگه گفت و خلاصه اینا همه‌شون در تکاپوی شیرینی برای من بودن.



اینم از طرف همون همکار مسن‌تره که هر چی یادش می‌دی یادداشت می‌کنه.



بعدازظهر رفتم منفی یک یه سر به پایان‌نامه‌های زبان‌شناسی بزنم. این یکی به‌نظرم جالب بود.



هر کی وارد اونجا بشه باید اسمشو تو یه دفتری بنویسه. بار اول که رفتم دیدم چهل صفحه اسمه فقط. بدون تاریخ و ساعت. من تاریخ و ساعت و رشته و مقطع هم نوشتم. امروز که رفتم دیدم نفرات بعدی هم همین کارو کردن. بدعت این‌جوریه عزیزان.



بچه‌ها می‌گن امروز صبح تهران زلزله اومده. من که تو کتابخونه چیزی حس نکردم. تو سایت زلزله‌نگاری هم چیزی ثبت نشده بود.

۰۲/۰۲/۰۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۶)

۰۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۱:۲۵ ماه توت‌فرنگی

دمت گرم. 

به نظرم رفتار درست و کار خیر و از این قبیل چیزها رو باید خیلی بیشتر و بیشتر گفت تا همه بدونن که دنیا هنوز قشنگیاش رو داره و هم اینکه یاد بگیرن تا تکرار کنن. 

پاسخ:
آره الان یه جوری شده که اون مدل کار کردن عادی و طبیعیه و منم که غیرطبیعی‌ام.

سلام خانوم دکتر، 

آخ آخ چقدر من زجر کشیدم از این کارمندهای "بی" وجدان و "کم" وجدان. سعادت شما روزافزون باد

در پناه حق

پاسخ:
سلام
ممنونم. 
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه یا راه راستو به سمتشون کج کنه.

_ خوبه که امور و جریانات روزمره زندگی انقدر برات جذابه.. دیگران اصلا یادشون هم نمیمونه این قبیل صحبت های اطرافیان..

 

_ راستی، فن لپ تاپشو چجوری درست کردی؟

 

_ اون پست هایی که قول داده بودی بنویسی رو هم بذار تو نوبت :)  یه جا گفته بودی راجع به اتفاقات فرهنگستان و جریان استخدام و.. مربوط به سری قبل که اومده بودی تهران، خواهی نوشت..

البته مسلماً تصمیم با خودته برای نوشتن.. جهت یادآوری گفتم ؛)

 

پاسخ:
درست نکردم. ارجاعش دادم به متخصص سخت‌افزار.

یادم نبود. انقدر اتفاق جدید افتاده که یادم رفته اونا.
راجع به حقوق از دو جا تو کامنت خصوصی پرسیده بودی. ببین حقوق که می‌گم یه چیزی تو مایه‌های دویست سیصدهزاره. کسی جز منم بلد نیست یا نمی‌خواد انجامش بده. این‌جوری نیست که کارم غیرقانونی باشه. اینا از خداشونه یکی باشه این کارا رو بکنه. فقط چون سیستم پرداخت حقوق محدودیت داره، شماره حساب یکی دیگه رو باید بدم.

تو رایانه‌های مک برای نیم فاصله دکمه کامند و اسپیس را باید استفاده کرد. هر دو تا دکمه کنار هم هستند و استفاده از آنها خیلی راحت‌تر از کنترل و شیفت یا کنترل و - هست. اگر می‌شد دکمه‌ها در ویندوز را ویرایش کرد و تنظیم کرد این جوری قطعا آسان‌تر بود.

پاسخ:
تو مک نمی‌دونم چجوریه ولی می‌دونم که فقط شیفت و کنترل و 2 درسته. جز این بزنید کاذبه. کاذب ینی اینکه ظاهراً نیم‌فاصله‌ست ولی باطناً نه.

امیدوارم که کم‌کم افراد حس مسئولیت کاریشون تقویت بشه و در زمان کار لااقل اخلاق کاری رو رعایت کنند

 

ولی وقتی نسبت افراد مقید به قوانین کاری و انجام درست وظایف نسبت به افراد دیگه خیلی کمتر هست کم‌کم اون افراد هم ناامید می‌شن مخصوصا وقتی ببینن هیچکس فعالیت اون‌ها رو نمی‌بینه 

 

امیدوارم شما تا آخرش هرجا که شاغل بودید چه استاد شدید چه..... همین روند رو ادامه بدید :)

 

 

گشتن وسط کتاب‌های کتابخونه و پایان‌نامه‌ها حس خیلی خوبی داره      :)

 
پاسخ:
آره. من البته امیدی ندارم.

یکی از مکان‌های موردعلاقه‌م برای کار، کتابخونه‌ست. مهدکودک و موزه و گل‌فروشی رو هم دوست دارم.
یکی از مکان‌های غیرموردعلاقه‌م هم آرایشگاهه :))

چقدر اون مسنه گوگولیه

پاسخ:
خیلی ^-^
میزشم پر گلدونه :))