۱۸۴۱- اصلاً کی تو این سرما تیشرت میپوشه میره دانشگاه آخه
ظهر یکی از مدرسها بهم زنگ زد که اینا ازم مجوز میخوان. گفتم بگو مجوزها تو سامانهست و تمام مراحل مجوزگیری! انجام شده و تأییدیهها و امضاها رو گرفتیم از همۀ مسئولین. مگه میشه ما بدون مجوز کاری کنیم آخه؟ کسی که مجوز خواسته بود گوشیو ازش گرفت و توضیح داد که بهخاطر شرایط، لطفاً مجوز کتبی هم بگیرید بیارید برامون. گفتم باشه. به کسی که مجوز میده پیام دادم که لطف کنه کتباً نامه بنویسه مهر و امضا بزنه بگه کارمون غیرقانونی نیست و بفرسته فلان جا. در جوابم نوشت که دلیل گیر دادنشون پوشش نامناسب مدرس بوده و مجوز بهانهست. اینو که گفت شاخ درآوردم. اسکرینشاتهایی که هر جلسه خودم میگیرم که تو گزارشام بیارم رو فرستادم براش نوشتم این بنده خدا مانتو و مقنعه پوشیده. کجاش مشکل داره؟ پرسید برای امروزه؟ گفتم آره. عکسای جلسات قبلم فرستادم. که اتفاقاً اون موقع هم مانتو و مقنعه پوشیده بود. موقع فرستادن عکسا و قانع کردن مسئول مربوطه، مدرس سر کلاس بود. کلاس همزمان هم مجازیه هم حضوری. حواسم به کلاس هم بود. داشت اسلایدا رو توضیح میداد برای بچهها. وبکم خاموش بود. خواستم دوباره روشنش کنه. لینک کلاسو دادم به اون مسئول و گفتم بیاد خودشم ببینه. دید و پذیرفت. بعد برگشته میگه پس چرا فلانی گفت طرف تشرت و شلوار لی آبی پوشیده بوده و روسری هم نداشت و کلاه سرش بود؟
نمیدونم. یا آمار دروغ بهش دادن، یا یکی از آقایونو دیدن فکر کردن دختره، یا واقعاً یکی با همین سر و وضع رفته خودشو مدرس معرفی کرده. یه احتمال ضعیفتر هم هست که مدرس به من دروغ میگه و قبل کلاس اون شکلی بوده که خیلی بعیده ولی محتمله. حالا دارم به این فکر میکنم که ماجرای به این سادگی رو نمیتونم با قطعیت داوری کنم بگم حق با کیه و کی راست میگه کی دروغ. اون وقت چجوری بعضیا (خیلیا) انقدر راحت به رسانهها اعتماد میکنن؟
هلاک اونایی هستم که در همه جا آمار دهنده محسوب میشن!