پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1192- محو نشید لطفاً

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۴۹ ب.ظ
۹۶/۱۱/۱۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۳۲)

سلام.
به به خواب های بیانی:)
من از این خواب ها ندیدم، ولی فکر کنم خیلی جالب باشه این جور خواب ها.
+پس شما پست هاتونو قبل از انتشار اول تو وب، اون ها رو توی ورد مینویسین و بعد تصحیح کامل
تو وبتون نشرش میدید.
😢😢نظر دادنم نمیاد😢😢
پاسخ:
سلام
بله، و در حال حاضر بیست صفحه مطلب منتشر نشده دارم که انگیزه‌ای برای انتشارشون ندارم
اما این فایل ورد، فایل خواب‌هامه و فایل پست‌ها یه فایل دیگه
خواب زن چپه :d

پاسخ:
نه اگه چپ باشه، خواب شماره‌ی چهل و چهارَم هم چپ میشه :( اون چپ نشه
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۲۱ آقای دیوار نویس
همش بخاطر این بود که خواب بیشتر رو بردوبگردی ترجیح دادین :)
پاسخ:
این پست غمگینه
من هم غمگینم
شما هم کامنت‌های غمگین بذارید
@محبوبه شب
من شنیدم، خواب زن راسته و واقعیت داره هاا.
ولی ان شا الله این خواب ها توی بلاگ بیان رخ نده، فکرش هم آدمو داغان میکنه، دیگه خودش آدم رو نابود میکنه.
پاسخ:
رها کنید این راست و چپو وقتی می‌بینید پست غمگینه و فضا غمگینه و نویسنده غمگینه
عین اونوقتی که یهویی یادم افتاد ستون پیشنهادای شباهنگو چک نکردم و وقتی وبلاگتو باز کردم،دیدم همه اونایی که بالای وبلاگت گذاشته بودی رو منتقل کردی اونجا،و یه جورایی انگار پرونده اون ستون رو بستی و دیگه داری چمدونتو جمع میکنی:(
پاسخ:
دعا کن تهران قبول شم و بیام فصل بعد وبلاگمو شروع کنم
ولی قول میدم این چند وقتی که نیستم تند تند برات کامنت بذارم :)
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۵۱ خورشید ‌‌‌
من که هیچ جا نمی رم. فکر کنم تا آخر عمرم وبلاگ بنویسم. تو هم بنویس. توی خوابت هم نرو.
پاسخ:
این خیییییلی خوبه!
خوبه که انگیزه داری و این ذوقت، به بقیه هم امید میده
من اگه فصل چهارو شروع کنم، همونو تا آخر عمرم ادامه میدم. بعد فکر کن میام پست میذارم دیشب نوه‌م به دنیا اومد :)))
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۱۰ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹
هرکی ندونه من که میدونم این رویا صادقه بوده!
تعبیرش این بود که به زودی یکی از بلاگرهای بیان (که از قضا مغازه دار هم هست!) بدون هیچ دلیلی و به شکل کاملا ناگهانی به سرش میزنه که درِ وبش رو تخته کنه.
و از دیارِ بیان بره.
(مدیونید اگه فکر کنید خود شیفته ام :دی)

لازم به ذکره که این بلاگر چند روز پیش به رفتنِ زودهنگامِ شباهنگ فکر میکرد.و از خودش میپرسید تو مدتی که قراره اینجا نباشه چطور و چگونه احوالش رو بپرسم؟!
به دوستان مشترکشون که تو اینستاگرام بودند فکر کرد و پیش خودش گفت:اونا حتما ازش خبر خواهند داشت ..


پاسخ:
نرو نیلگون :(
من اینستا، با هیچ بلاگری دوست نیستم. خانوادگیه اینستام. تو تیم رادیوبلاگی‌ها هم نیستم چند وقته
اگه قول بدی بمونی، منم قول میدم برات تند تند کامنت بذارم و همونجا حالمو بپرسی
می‌مونی؟
بمون دیگه
بمون که منم برای فصل بعد انگیزه داشته باشم که برگردم
میگم چنتا پست دیگه بنویس برسی به 1444 بعد فصل رو ببند :))
یا لااقل تا 1222 بیا. بعد برو.

پاسخ:
برنامه‌ریزی کردم حالا که یازدهِ ۸۶ وبلاگمو ساختم، پست تولد ده سالگیش ۱۱۹۶ باشه. از یازده ۸۶ تا ۱۱۹۶. 
اینجوری پست ۱۱۹۷، مصادف با مهر ۹۷ میشه :)
ایشالا خیره 
اتفاقا گریه کردن تو خواب تعبیر خوبی داره :)

سلام :)
پاسخ:
سلام
راست میگی؟ چه خوووووب!
یادم باشه دفعه‌ی بعد ضجه بزنم تو خواب :)))
۱۷ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۳ نیمچه مهندس ...
اعتراف میکنم اصلا رادیو رو دنبال نمیکنم.چند باری شنیدم و بعضیاش خنده دار بوده برام ولی علاقه به دنبال کردنش نداشتم.
بار اولی بود صدات رو میشنیدم نسرین.چقدر کوچولویی:)
پاسخ:
@آقاگل
برسد به گوش مسئولین رادیو
----------
برای پست عید امسالم چند ثانیه حرف زدم. اون موقع رامسر بودم و لب ساحل ضبط کردم فایلو فرستادم
صبر کن برم بگرم فایلشو پیدا کنم
فکر کنم این بود:
من که حتما حتما دعا میکنم ولی تو بدون دعای منم قبولی:)))
دفترچه ارشد نیومده،یه جا گفته بودی پارسال شهیدبهشتی ارائه میداد این رشته رو..امیدوارم امسالم ارائه بده،دانشگاه تهرانم ارائه بده:)
+برای کامنتات هم که شده زود به زود پست میذارم زین پس:)))
پاسخ:
:) ایشالا هر چی خیره. چون ظرفیتا کمه و دانشگاه‌های کمی ارائه میدن می‌ترسم یه کم
حتی میام پیشنهادات شباهنگی‌مو تو کامنت‌دونی وبلاگ تو ارائه میدم :)
دروغم چیه ؟:))
گریه در خواب خیلی تعبیر خوبی داره :)
اصلا میگن تو خواب که اگر  آدم شادی کنه و از ته دل بخنده تعبیرش به بده ولی اگر گریه کنه تعبیرش به شادی و اوقات خوشه :)
حالا هم برو با خیال راحت بخواب و نگران نباش :))
ایشالا ایام بر وفق مراد و شادی باشه :)

پاسخ:
:) من خیلی وقته نه تو خواب نه بیداری از ته دلم نخندیدم. همایون شجریان در این راستا میگه کولی کنار آتش رقص شبانه‌ات کو؟ شادی چرا رمیده، آتش چرا فسرده
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۴۳ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹
نسرین :(
میدونم.من تو اینستا با ثریا دوستم.فکر میکردم اون ازت خبر داشته باشه.

عزیزممم من که هیچوقت رو حرفِ چهار روز مونده به چهار ماه بزرگتر از خودم،حرف نمیزنم!!
(ایکون اشک و فین و اینا)

چشم. قول میدم.
دکمه ی انصراف از حذف سایت رو میزنم.وبلاگو نگه میدارم.
یه مدتی فاصله میگیرم تا ذهنم آروم شه ،بعدا برمیگردم.
اونموقع منتظر کامنتات هستم.قووووول دادی ها😉💙
پاسخ:
عزیزم... بیا بغلم
نه اول دماغتو پاک کن، شونه‌هام فین فینی نشه
حالا بیا بغلم

حذف کردی بودی؟!!! یا خود خدا!!!
من فکر می‌کردم فقط داری می‌ری!!! حذف؟!!! 
بدو برو دکمه‌ی انصرافو بزن
یه پست وصیتی راجع به حذف و تعطیلی نوشتم، کامل که شد، منتشر می‌کنم. دوست دارم تو هم بخونیش :)
واقعا خواب بدی بود. مشابه این حس رو جمعه ها و روزهای تعطیل زیاد داشتم. هی میام چک میکنم پنلم رو و هیچ خبری نیست!
منم رفته بودم؟!
پاسخ:
خیلی بد بود! حس تنهاییِ بدی بود. حس از دست دادنِ همه
آره. همه رفته بودن :(
والا درسته که بیانی نیستم ولی بیشتر وبلاگ هایی که دنبال میکنم ، بیانی هستن، انصافا وبلاگ های خوب و به روزی هستن، و کلی چیز آدم یاد می گیره.این چند روزه همه کم کار شده بودن...
مثلا به واسطه وبلاگ شما با مکتب خونه آشنا شدم خدا خیرتون بده(در حال دانلود مدار منطقی شریف) و.....راهنمایی هایی که ازسایر وبلاگ ها می‌گیریم.به نظرم تا خوبی ها هستن دلیل برا نوشتن هم هست .انشا الله که همه ادامه بدن.
انشاالله فصل بعدی هم با نشاط و خبرای خوب شروع کنید.

پاسخ:
ممنونم :)
این چند ماه فقط می‌خوام کامنت بذارم دلی از عزا (شک دارم املاشو!!!) دربیارم. تا الان به دو نفر (سها و نیلگون) قول کامنت دادم، شما هم سومی. تند تند پست بذارید و منم تند تند براتون کامنت بذارم :)
مدار منطقی شریفو این ترم برادرم هم دانلود کرده بود و می‌دید و منم تجدید خاطره می‌کردم. البته اون سال، ساعت کلاس دکتر تابنده با برنامه‌م جور نشد و من با یه استاد دیگه داشتم و سوالم این بود که دقیقا کدوم خاطراتو دارم تجدید می‌کنم با دیدن فیلم :|
*واسه سلفی های یه هویی همیشه خندون
*باید عرق بریزی پاش
*اینایی که موندن نسل اون دایناسور قوی ان

پاسخ:
من که تا وقتی زنده‌ام، بلاگرم و فصل بعدی رو هم ترجیحا همین جا ادامه میدم :) ولی چند وقته دور و برم زیادی شلوغ شده. اصن نمی‌دونم کی به کیه. به این وقفه و استراحت چند ماهه نیاز دارم که دور و بریام غربال شن. میرم که ببینم وقتی برمی‌گردم کیا موندن و کیا هنوز هستن

بعضی از خواننده‌ها هستن که دوست دارم تو فصل چهار هم باشن
بعضیام هستن که خواهش می‌کنم باشن :)
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۵۷ نیمچه مهندس ...
یا خود خدااا!
من دیگه اعتراف نمیکنم:|
پاسخ:
نهههه بازم بگو. اعتراف کن بازم
[دستش را محکم روی میز می‌کوبد و به نگهبان اشاره می‌کند نیمچه مهندس را به اتاق شکنجه ببرد]
غم ازت به دور
خوابات رنگی رنگی
پاسخ:
غم که هست. انگار باید باشه. دیگه به بعضیاشون عادت کردیم
:)))))فکر کنم یه ده بیست باری وبلاگتو باز کردم که بنویسم اون قسمت پیام خصوصی وبلاگتو بذار بمونه که من بیام عکس جغد و مدار(آخه فیزیک یازدهم همش درباره الکتریسیته س،خیلی قراره یادت بیوفتم:دی)و شریف و اینا برات بفرستم و حالتو بپرسم:دی انقدر خوشحال شدم^_^ 
هشتگ ذوق زایدالوصف:))))))))
+امسال یه استاد شیمی داریم که شریف خونده:دی یه روز ازش عکس می گیرم برات میفرستم:دیییی
پاسخ:
چون یکی دو نفر ایمیلمو دارن و خواننده‌های آشنا (مثلا هم‌کلاسیام) شماره موبایل و تلگراممو دارن، ممکنه اونا بخوان از این طرق! پیام بدن تو این فاصله‌ی غیبت صغرام. فلذا لینک پیام‌های خصوصی رو باز میذارم که در حق شماها که کانال ارتباطی‌تون اینجاست اجحاف نشه.

شریف هر سال هزار تا ورودی داره و من نصف نصف نصف هم‌ورودیای خودمم نمی‌شناسم. انتظار نداری که استادتو بشناسم؟ :))
+مرسی:)
:))عمراااااااااااا بشناسیش:))خیلی قبل تر از تو بوده فکر کنم:)))اشاره به این داشت که با چه چیزایی به جز فرهنگستان و مدار و شریف و .. یاد وبلاگت میوفتم.بد گفتم.
+یه سوال.حتما حتما برمیگردی دیگه؟
پاسخ:
دلنیا پریز برقم ببینه یاد من می‌افته :)
اگه نمردم، به شرط حیات به احتمال ۹۸.۲ درصد اینجا برمی‌گردم و به احتمال ۱.۸ درصد میرم یه جای دیگه، یه اسم دیگه، یه آدرس دیگه.
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۸ آقای دیوار نویس
باشه...
فقط نگین که میخواین برین!
پاسخ:
فقط هفت ماه
تا نهایی شدن نتیجه‌ی همه‌ی این بلاتکلیفیایی که آوار شدن روی سرم. که فقط یکیش کنکوره
اسم جدید و ادرس جدیدتو منم میخوامااا😭
پاسخ:
اگه رفتم چَشم. ولی اینجا و این اسمو دوست دارم و بعید می‌دونم برم. وبلاگ‌های بیان ظرفیتشون 5000 پسته و بیشتر از 5000 تا پولی میشه. اینجا رو انقدر دوست دارم که حاضرم تا آخرم عمرم همینجا ادامه بدم و شهریه بدم :))
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۱۳ آقای دیوار نویس
هفت ماه خیلیه! 
 براتون آروزی موفقیت میکنم...امیدوارم سریعتر از هفت ماه برگردین. 

+ این روزا خیلی ها دارن رخت بر می‌بندند!   چه اونایی گه همیشگی میرن و چه اونایی که یه مدت میرن :(  
پاسخ:
:) ممنونم
امیدوارم وقتی برمی‌گردم منو یادتون بیاد
خدارو شکر خواب بود
الان تا می تونید به وبلاگ دوستاتون سر بزنید :)
موفق باشید
پاسخ:
:)
ممنون
۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۴۲ آقای دیوار نویس
« منو یادتون بیاد» ؟!!  داشتم فکر میکردم تو این مدت که نیستین ، بشینم وسط آرشیو وبلاگتون و یکی یکی پست های خاطره دارتون رو بردارم و بخونم!
پاسخ:
بی‌خیاااااااااال! بیشتر از هزار تاست... ولی کاش آرشیو بلاگفا منهدم نمیشد و از تورنادو شروع می‌کردید. خوندن شباهنگ بدون خوندن تورنادو لطفی نداره. انگار از وسط فیلم بشینی به تماشا. البته این نظر منه
منم تا وقتی بتونم وبلاگ می‌خونم 
حس بهتری نسبت به بقیه دنیای مجازی به من یکی میده 
بعضی چیزها رو میشه از وبلاگ وبلاگ نویس فهمید مثل چیزهایی که گفتین:)

اون برگشتن هم شیرین هم تلخ. امیدوارم تلخیش کمتر باشه 
پاسخ:
چه خوب :)
من همه‌ش نگران هفت هشت ده نفری ام که وبلاگ ندارن. می‌ترسم گمشون کنم :))
شما چون وبلاگ ندارید، می‌خواستم ازتون خواهش کنم وبلاگ‌هایی که می‌خونید و براشون کامنت می‌ذارید رو بهم بگید که منم بخونمشون. اسم وبلاگ‌ها رو خصوصی یا عمومی (هر طور که راحتید) بگید. نگفتید هم اشکالی نداره. فقط گم نشید :))
منم میرم ک پیدام نوکولی :(
پاسخ:
:)) اگر روزی کردی مرا فراموش، الهی تب کنی فرداش بشی موش
هییییین خدا از باعث و بانیش نگذره دختره کلا رد داد رف :///
پاسخ:
گل سرخ و سفید و ارغوانی
فراموشم نکن تا می‌توانی
البته خواب ظن چپه! خطاب به دوستان :)
پاسخ:
:|
این اتفاق واسه من تو واقعیت افتاد تقریبا توی یک ماه هر چی وبلاگ میخوندم محو شدن فقط و فقط تورنادو موند اون روزا حالم روبراه نبود وقتی بخودم اومدم که وبلاگ خودمم چهار ماه خاک خورده بود از اون روز دیگه رغبت به نوشتن نداشتم کلا شرایط جالبی نیست
پاسخ:
:( از خدا می‌خوام به همه آرامش بده، به بلاگرا بیشتر. که انقدر نرن :(
من اغلب وبلاگ‌هایی که می‌خونم خاموشم

بعد دیدن جوابتون به فکرم شک کردم قبلا فکر می‌کردم خیلی وقت مونده تا شاید از این محیط دور شم ولی بعد اینکه فکر کردم دیدم شاید منم یهویی چیزی بشه گم کنم اینجاها رو 

حالا مهم نیست خیلی .

مگی،مترسک ،هولدن، جولیک بانو، خاتون ها(میرزاده خاتون،جلبک)،مدیر جوان،جناب دکتر(نفس عمیق) ،ساحل افکار، چوپیا وخیلی اشنا و غیر اشنا دیگه براتون.اینجاها اغلب خاموشم گهگداری کامنت میزارم که 90%شون شاید بدون اسم .
ولی فعلا هنوز اینجایی که ادرسش پایین هست با اسم هستم وکامنت میزارم

zendegiyaniin.blogfa.com



ولی اخر اخر بگم من  از اونا نیستم همیشگی گم شم اگه یه مدت نباشم اخرش بر می‌گردم 
ببینم قصه زندگی‌ها به کجا رسیده
پاسخ:
ممنونم :)
فردا تولد وبلاگم دعوتینا :دی
حضور به عمل برسونید
خواهش می‌کنم
ساعت دقیق شروع مراسم بگین که کارام با زمان تولد هماهنگ کنم:دی 
(حتما سر میزنم بهتون)

یاد تولدای دوران بلاگفا افتادم:))))