پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1133- چون که با کودک سر و کارت فتاد

جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۵۲ ب.ظ


پیارسال تو مراسم دایی بابا، بچه‌ها خیلی سر و صدا می‌کردن و رو اعصاب ملت، از جمله خودم بودن؛ فلذا جمعشون کردم دور خودم و به ایلیا گفتم بره از تو حیاط یه مشت گلبرک بیاره تا بازی کنیم. گلبرکِ همین گلایی که برای یادبود دایی آورده بودن. بازی این جوری بود که یکی از گلبرگارو می‌ذاشتم تو مشتم و می‌گفتم چه رنگیه؟ خودمم نمی‌دونستم چه رنگیه. هر کی درست می‌گفت یه گلبرگ همون رنگی بهش می‌دادم و اگه اشتباه می‌گفت اون رنگو ازش می‌گرفتم. این سمت راستی (ملیکا) رنگارم بلد نبود حتی :)) ایلیا (وسطی) صبر می‌کرد ببینه محدثه (سمت چپی، دختردایی‌ش) چی میگه همونو بگه. هر سه تاشونم تبلت و گوشی داشتن ولی پیشی برده بود :دی

امشب بابای محدثه زنگ زده میگه محدثه می‌خواد بیاد با نسرین بازی کنه :)) فردا قراره محدثه بیاد باهم بازی کنیم :)) از همین الانم گفته باشم که عروسکامو نمی‌دم بهش :| صُبم تو گروه رادیو، بچه‌ها یه لینکی گذاشتن که سن عقلی‌مونو تست کنیم و از همه مسن‌تر من بودم :| با 42 سال سن :|

۹۶/۰۶/۱۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

ایلیا

دایی بابا

پسرخاله‌ی شماره‌ی 3 بابا

نظرات (۱۷)

یه چهل و دوساله ی عروسک دار و عروسک دوست :)
پاسخ:
تازه اسم هم دارن عروسکام
تازه سال اول کارشناسی، سارینا و سورنا رو خوابگاه هم برده بودم :))
اتفاقا تجربه ثابت کرده آدم های مسن با بچه ها بهتر ارتباط برقرار می کنن. :) شیطنت کرد عصات رو بکن تو حلقش!
پاسخ:
:)))) این رفتار خشن از شما که هشتاد سالته بعیده. مهربون‌تر باش پیرمرد
راضیه هستم
یک عدد بی اعصابی که فی الواقع توپش از زمین و زمان پُره
با ۴۵سال سن عقلی
پاسخ:
منو باش می‌گفتم وقتی می‌خوام برم سر کار، بچه‌هامو بیارم تو نگه‌داری
۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۰۲ ماهی کوچولو
اگه همون تستی باشه که من زدم من 25 سالم بود دو سال پیرتر از خودم
بعد بابام 13 سالش بود :)) مادرم 20 :))
من اینا رو به دنیا آوردم انگار
پاسخ:
:)))) 
اصلا فی الواقع تا اطلاع ثانوی از بچه و ازدَوَجَ یزدوجو ازدواج صحبت نکن بامن :| بیشتر اعصابم میترکه.از سر درد دارم سقط میشم در این حد ینی
پاسخ:
باشه باشه. تو به اعصابت مسلط باش
مسلطم :||||

+ من نفهمیدم بالاخره رسالت تو تربیت فرزندانته و وظیفه ت نیست بری سرکار یا اینکه میخوای بری سرکار؟
پاسخ:
هفته‌ای دو روز تدریس خواهم داشت و بقیه‌ی روزا به تربیت طفلانم مشغول خواهم بود.
اونوقت اگه من خودم سرکار بودم تکلیف چیه؟
پاسخ:
بچه‌م کلی خاله داره :دی
خدا رحم کنه ب اون بخت برگشته هایی که بشی استادشون
وایت بورد و ماژیک و لپ تاپو از عرض میکنی تو جلقشون اگه سوال اضافی بپرسن
پاسخ:
من از اون استادام که موقع انتخاب واحد، ملت سر و دست می‌شکنن با من بردارن
خاله ها یاری کنید نسرین بچه داری کنه 
پاسخ:
:)))
خواهیم دید استاد !!!
پاسخ:
بشین و تماشا کن
راضیه با آه و فغان و غم فراوان وبلاگ را ترک میکند 
پاسخ:
و شباهنگ دستش را به نشانه‌ی بای بای تکان می‌دهد
در همه‌ی مهمانی‌ها و مراسم‌ها بلا استثنا من وظیفه‌ی سرگرم کردن بچه‌ها رو دارم! و بی‌نهایت خشنودم از بودن در جمعی که توش بچه باشه چون در برقراری یه ارتباطِ خوب با بزرگتراشون اغلب ناکامم!:/ :)) 

+سی و سه سالم بود!😶
پاسخ:
من با همه مدل آدمی می‌تونم هم‌صحبت بشم، ولی چون معمولاً با بزرگترا تفاهم فکری ندارم، ترجیح میدم با کوچیکترا وقتم بگذره
۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۸ خان بلاگستان
بله یادمه تا عکس رو دیدم گفتم که باید در مورد همون پست باشه .

خسیس نباشید خوب بچست بهش بدید .

42 سال ؟O_o
پاسخ:
:)
۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۱ خان بلاگستان
این تسته چطوریه من که لینک رو باز میکنم معلوم نیست چطور باید تست کرد ؟
پاسخ:
باید 600 ثانیه صبر کنید.
سلام خوبین ؟
تست من شد 20 ساله...هنوزم فکر میکنم دانشجو ام :)
ی خواهرزاده دارم بسی بازیگوشه..باز خوبه یدونس :دی
پاسخ:
سلام بر سرباز جوانِ ما
ممنونم. 
شما خوبین؟
خدا بیشترش کنه. خواهرزاده خوبه ^-^
۱۲ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۳۵ رضا فتوکیان
پخته یا شاید سوخته عقلی باید...
البته خوبه....
پاسخ:
آره. بازی با بچه‌ها روحیه میده به آدم
۱۳ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۱ ♥️ っ◔◡◔)っ ♥️ mohammad)
دقیقا هم سن خودم :)
متولد سال 2001
پاسخ:
چه جالب!!!