930- در پاسخ به یک چالش
چند روز پیش، نگار، من و فاطمه و دلنیا رو به چالشِ بیانِ یکی از ویژگیهامون که ازش رنج میبریم و قول بدیم کنارش بذاریم دعوت کرد. (نگار و فاطمه و دلنیا هر سه دانشآموز هستن و دوستان مجازی بنده میباشند.)
این رفقای ما، از بدقولی و زود عصبانی شدن و اعتماد به نفس پایینشون نوشتن؛ ولی خب من این ویژگیها رو ندارم و شاید اعتماد به نفسم موقع حرف زدن و ابراز وجود! بیشتر از حد نرمال هم باشه حتی! نه تنها بدقول نیستم، بلکه به شدت روی این موضوع حساسم و تا ته! پای حرفم و قولی که دادم میمونم. زود عصبانی نمیشم و کلاً عصبانی نمیشم و معمولاً وسط دعوا ملت رو به آرامش دعوت میکنم و در کل اگه یه ویژگیای داشته باشم که آزارم بده، ترکش میکنم و ترکش کردم قبلاً و الان چیزی به ذهنم نمیرسه که قول بدم در موردش تجدید نظر کنم.
ولی...
آهان!
یادتونه قبلاً یه پست در مورد مزاحمای خیابونی (پست 163) و از اینکه ازشون میترسم و نمیتونم جوابشونو بدم و نوشته بودم؟
خب من هنوزم ازشون میترسم و هنوزم نمیتونم جوابشونو بدم. فلذا قول میدم از همین امروز در راستای افزایش اعتماد به نفسم در مواجهه با این قشر بیشعور قدم بردارم!
حاشیه:
ماه رمضون لواشک درست میکردیم و دلم نیومد اون موقع عکساشو نشونتون بدم :دی ولیکن در راستای درخواستهای متعدد شما عزیزان، ذیلِ پستِ قاقالیلی! این عکسو آپلود میکنم براتون. ترشه :دی! آلوچهی قرمزِ ترشِ ترشِ ترش! به روحم اعتقاد نداشتم هیچ وقت.
اون خودکار بیک 0_0 و اون لواشک :/ که خیلی هوس کردم یک طرف