827- و شاعر در همین راستا میفرماید: آرزو بر جوانان عیب نیست
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۷ ق.ظ
از دیروز، عالم و آدم دارن به طرق مختلف این عکسو برام فوروارد میکنن و یه "که چی بشه" و "به من چه آخه" تو دلم میگم و بعدش به افق دوری که البته بردش تا سقف اتاقمونه خیره میشم و خودمو تصور میکنم و به دانشجویی فکر میکنم که استادش داره خطبهی عقدشو با مهریه 4 یا 44 یا 444 یا 4444 تا سکه میخونه و البته با محبوبیتی که این بشر بین ترکها داره، فکر نکنم کسی تو مراسم اون دانشجوی فلک زده حضور به عمل برسونه.
استاد به خدا من بهت رای داده بودم، دیگه سی و یکم شدنت تقصیر من نیست به مولا! اصن میخوام با لحن شاملو برم بهش بگم غصه نخور دیوونه، کی دیده شب بمونه و ایشالا دورهی بعدی... آخ که چه قدر کلیدواژه و خاطرات جنجالی دارم از این بشر؛ :دی
ولی خب فعلاً مُهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم...
۹۵/۰۲/۱۷