۲۰۰۶- از هر وری دری (قسمت ۵۶)
۱. سهشنبه با اینکه هوا بسیار آلوده بود ولی مدارس و ادارهها تعطیل نشد. سهشنبه نزدیک ظهر صدام گرفته بود. کلاس زنگ آخرو بهسختی مدیریت کردم. وقتی رسیدم فرهنگستان صدام رسماً داشت قطع میشد. شب اعلام سرماخوردگی کردم.
۲. چهارشنبه ظهر مامان و بابا اومدن تهران و شب با بابا رفتم بیمارستان. اونجا هم آزاد حساب کردن (چون با تأمین اجتماعی قرارداد نداشتن) و هزینهٔ ویزیت و سرم و چندتا قرص سرماخوردگی شد یه تومن.
۳. امروز بلهبرون امید بود. به میمنت و مبارکی برادرم نصف دینشو کامل کرد و من امشب به مقام خواهر شوهری نائل اومدم.
۴. یکی از دانشآموزان مدرسهٔ پارسال بهم پیام داده که دلمون براتون تنگ شده و برگردید و این معلم جدید سختگیره و اذیتمون میکنه و فلان. بعد از انتقالی من مدرسهشون یه مدت بیمعلم بود، تا اینکه با انتقال یه بنده خدایی از یه استان دیگه موافقت کردن و اومد جای من. مثل اینکه تو امتحان زیاد سؤال میده و یه تعداد از بچهها شاکی شدن. به اون دانشآموز گفتم منم دوستتون دارم و دلم براتون تنگ شده. و در ادامه افزودم: وقتی تعداد سؤالها زیاده، به نفع شماست؛ چون اگه بلد نباشید نمرهٔ زیادی ازتون کم نمیشه. برای معلمتونم سخته این همه سؤال و ورقه رو تصحیح کنه. اتفاقاً باید ازشون تشکر هم بکنید. ایشون هر کاری هم بکنن، مطمئن باشید خیر و صلاح شما رو میخوان و نتیجه به نفع شماست.
۵. به اون دانشآموزی که شمارهمو خواسته بود هم گفتم شما هر موقع به من پیام بدی جواب میدم. آیدیم همینه. تغییرش نمیدم. شمارهم هم ایشالا هر موقع دانشجو شدی میدم بهت. گفت بیصبرانه برای دانشجو شدنم لحظهشماری میکنم.
۶. پارسال متوسطهٔ اول درس میدادم. پای بیشتر برگههای امتحان یادداشت و نامه برای معلم بود. یه سریاشون تشکر میکردن، یه سریاشون دلیل و بهانه میاوردن برای درس نخوندن و یه سریاشونم در مورد سؤالات نظر میدادن که این چه سؤالیه و سخته. امسال متوسطهٔ دوم دارم و اینا از اون کارا نمیکنن. از مجموع ۲۰۰تا ورقهای که این هفته تصحیح کردم فقط یه مورد از انسانیا بود که برام یادداشت گذاشته بود. نوشته بود ممنون که تو کلاس انقدر صبورید. یه کلاس ناآرام و بسیار ضعیف دارن که اغلبشون انگیزهای برای درس خوندن ندارن. انسانیان. روالشون اینجوریه که تجربیا میخوان دکتر شن و ریاضیا میخوان مهندس شن. انسانیا هم چون ریاضی و زیستشون خوب نبوده اومدن انسانی و هدفی ندارن و هر چه پیش آید خوش آید. منم در جوابش نوشتم صبر شما (دانشآموزان خوب کلاسشون) بیشتره چون من هفتهای یکی دو بار میبینمتون ولی شما هر روز تو اون کلاسی. و باید تحمل کنی.
۷. میفرماید:
«به خطّ و خالِ گدایان مده خزینهٔ دل
به دستِ شاهوشی ده، که محترم دارد!»
تمام حرف همین است دوستان. دل به کسی باید سپرد، که قدر و قیمتِ آن بداند.
به به مبارکه♥🥰😍🌹❤♥❤الهی که خوشبخت بشن.
ان شاالله به زودی خبرای خوش از سمت شما.
خداقوت خانم معلم. خوشبحال شاگردهاتون دکتر. 😎🌱🌹