پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۶۹- نمی‌دونم حواسم کجاست

سه شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۱۷ ق.ظ

به مناسبت اینکه دیشب بازم موقع خروج از فرهنگستان کارت نزدم و خروجمو ثبت نکردم (در واقع یادم رفت که ثبت بکنم) این پست رو می‌نویسم. حالا باید نامه بزنم به امور مالی و اداری و ده نفر تأییدش کنن تا وضعیت ترددم اصلاح بشه. این چندمین باره که حواسم نیست. چند روز پیشم یه سر رفتم سر کوچه خرید. برگشتنی، دم در کلیدو درآوردم که درو باز کنم، دیدم بله، نیمه‌باز گذاشتم رفتم. در کوچه رو نه ها، در واحدو. دیگه چه کارایی کردم این هفته؟ رفتم سر کلاسی که اون روز باهاشون کلاس نداشتم. با چهره‌های مبهوت دانش‌آموزان مواجه شدم که خانوووووم! امروز ادبیات داشتیم؟ با اعتمادبه‌نفس گفتم نه، تا معلمتون بیاد اومدم برگه‌های امتحانتونو بدم. حالا خدا رو شکر برگه‌هاشونو تصحیح کرده بودم و همه‌شون همرام بود. ظهرم چندتا شماره که ذخیره‌شون نکرده بودم زنگ زده بودن که یکیش معاون مدرسهٔ شمارهٔ ۳ بود و یکیش یکی از معلمای مدرسهٔ شمارهٔ ۲. اینا رو بعداً ذخیره کردم ولی یکی از شماره‌ها نمی‌دونم مال کیه و حتی یادم نیست چی گفتم چی شنیدم. بعداً پیام هم دادم و پرسیدم جواب نداد. امیدوارم قرار نبوده باشه کاری براش انجام بدم چون هیچی یادم نیست از حرفامون.

الانم که دارم این پستو به رشتهٔ تحریر درمیارم تو راه مدرسه‌م و ظرفای غذا و مدارکی که برای ثبت‌نام دانشگاه لازم داشتم و کابل گوشیمو فراموش کردم بردارم. کابلو برای انتقال یه سری فایل از گوشی به لپ‌تاپ لازم داشتم. امروز ظهرم باید می‌رفتم دانشگاه فرهنگیان که تو دوره‌های مهارت‌آموزیشون ثبت‌نام کنم. پنج و چهارصد بابت دوره‌های تدریسشون گرفتن. یه تومنم باید بدم برای دوره‌های کامپیوتر و قرآن! دو تومنم پارسال گرفتن برای تأییدیه‌های پزشکی. چقدر حقوق می‌دن؟ تا پارسال هفت تومن، امسال نه تومن. هم خودشونو مسخره کردن هم ما رو. چقدر هزینهٔ رفت‌وآمد و اسنپم میشه؟ ماهی سه چهار تومن. تازه اگه راننده‌ها قبول کنن که با صد تومن از این سر شهر برن اون سر شهر و چون ترافیکه دیگه نتونن برگردن این سر شهر. امسال اگه اداره درخواست انتقالیمو قبول نکنه فاکتورای اسنپو می‌ذارم جلوی مسئول مربوطه و می‌گم دیگه نمی‌تونم. قبول هم نکنن انصراف می‌دم ببینم اونا ضرر می‌کنن یا من. فرهنگستانم که تا بهشون گفتم می‌رم مدرسه حقوقمو با همون ساعت کاری، نصف کرد. تازه روی همون نصف حقوق هم ده درصد مالیات کسر میشه. چترم هم برادرم یادم انداخت و برگشتم برداشتم. مسیر فرهنگستان تا خونه شبا جوری ترافیکه که پیاده برگردم زودتر می‌رسم خونه. امروزم هوا بارونیه. البته پیاده‌ش یه ساعت راهه، ولی بهتر از دو ساعت ترافیکه. 


پارسال همین موقع، خوابگاه: دختر واحد بغلی در زده اومده میگه ببخشید کلیدتون پشت در جا مونده.

پست‌های پارسال همین موقع:

حواسم کجاست 

واقعاً حواسم کجاست 

۰۳/۰۲/۱۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۲)

حبیب: ببینم اونا ضرر می‌کنن یا من.

امان از شلو‌غی ذهن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">