پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۰۹- واقعاً حواسم کجاست؟

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۲۳ ق.ظ

ظهر داشتم می‌رفتم مسجد دانشگاه که از اونجا برم سلف و از سلف غذاهامونو بگیرم برگردم. با همون سرووضعی که عکسش تو پست قبل بود. جلوی آسانسور بودم که هم‌اتاقیم صدام کرد که با دمپایی می‌ری؟ یه نگاه به دمپاییای پلاستیکیم کردم و یه نگاه به هم‌اتاقیم و یه نگاه به خودم تو آینهٔ سالن. گفت البته رنگشون با رنگ شلوار لی‌ت سته :))

من حتی تو خوابگاه هم با دمپایی پلاستیکی تردد نمی‌کنم و دمپاییام مختص سرویس بهداشتیه ولاغیر. فرضاً بخوام برم طبقۀ پایین دوستمو ببینم، لباس رسمی و کفش می‌پوشم؛ چه رسد به دانشگاه و سلف و مسجد. بعد با این هوش و حواس، فردا صبح با دوستام قرار کوه گذاشتم. خدا می‌دونه چیا رو قراره جا بذارم. چندجا برای خودم یادداشت گذاشتم که کفش اسپورت بپوشیا.‌ شب دیدم اوضاع وخیم‌تر اونه که به این یادداشتا توجه کنم. بردم کفشای دیگه‌مو شستم که خیس باشن و صبح نتونم اونا رو بپوشم که اسپورت بپوشم. خوراکیای تو یخچالم که ایشالا یادم نمی‌رن.

۰۲/۰۳/۱۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۱۵)

حتما عاشق شدین:دی 

اینا همش به خاطر مشغولیات ذهنیه ذهنتون که خالی بشه درست میشه و دوری از خانواده .

پاسخ:
بله ذهنم مشغوله. 

درود 

خداقوت کوه رفتین؟ بالاخره بر حواس پرتی غلبه کردین و موفق شدین چیزیو جا نذارید؟

پاسخ:
سلام
بله، جای دوستان سبز.

چه ترفندی:))

باریکلا این فقط از ذهن یه مهندس بر میاد:)

پاسخ:
خوشبختانه ترفندم موفقیت‌آمیز بود.
۱۲ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۱ ماه توت‌فرنگی

به نظرم یه سر دوباره برو تبریز. نیاز به تقویتی داری از سوی خانواده. بلاخره یه جوری خودت رو سر پا کن‌. 

پاسخ:
تبریز داره اسباب‌کشی می‌کنه بیاد اینجا کجا برم؟ :))

سلام خانوم دکتر، 

من خیلی شده با متن‌هاتون حال کنم ولی این "واقعا حواسم کجاست" ها بی‌شک بامزه‌ترین پست‌هاتون از  دید من بودن، واقعا می‌شه اسمشون رو گذاشت نمکدون 1و 2!

در پناه حق

پاسخ:
سلام
آره اتفاقاً خودمم طنزشونو دوست دارم.

ان شا الله خوش بگذره و چیزی که انقدر ذهنتو درگیر کرده حل بشه.

پاسخ:
ممنون. ایشالا :)

منم یه مدت اینجوری شده بودم ماسکم رو صورتم بود دنبال ماسک تو کیف میگشتم تو تاکسی 😑یا خیلی چیزا از این قبیل .بخاطر ذهنت شلوغه و فکرت درگیره.  همین درس و انجمن و بخاطر مشغله کاری .نگران نباش اما جدول حل کن گاهی .سعی کن ذهنت آروم باشه شبها زودتر بخوابی .

پاسخ:
آره ذهنم درگیره. ولی نه درگیر این چیزایی که گفتی.
۱۲ خرداد ۰۲ ، ۲۲:۲۰ اقای ‌ میم

چه قدر برای من آشناست این وضعیت 

پاسخ:
برای همه ممکنه پیش بیاد

یه حسی بهم میگه مراد آمد و عقل از سر ببرد 👀🌷

پاسخ:
نه، نه مراد اومده نه عقلم زایل شده :))

یه مثال معروفی هست که میگن اگه دیدی پسری با شلوارک و دمپایی پاره آشغالا رو رو آورده بذاره دم در حتما بدونید به شعاع صد متری توی اون کوچه خاستگار هیچ دختری نیست:))

پاسخ:
:)) خواستگار
نه خاستگار

سرچ بزن «مه مغزی‌» :دی

پاسخ:
چه اصطلاح جالبی.
اتفاقاً هوش‌یارترینم این روزا. من وقتی می‌خوام راجع به یه موضوعی تصمیم بگیرم، همۀ هوش و حواسمو اختصاص می‌دم به اون موضوع و برای کارهای روزمره‌م هوش و حواس نمی‌مونه دیگه.

سلام و درود دردانه‌ی عزیز 🌹

 

سوالی ست ک خودت بهتر از هر کس می‌تونی(باید) جواب‌اش رو بدی ! 🤔

پیش می‌آید خانوم دکتر آینده 😍 اما زیاد ک بشه از نشانه‌های منظم نبودن متابولیسم یا روان محسوب میشه اما می‌تونه بخش بسیار طبیعی از فرایند پیری باشه .

فراموشی حاصل تغییرات مغزه و استرس و اضطراب ، کار زیاد ، نداشتن استراحت کافی و حواس‌پرتی ک مداوم بشه اول روی حافظه کوتاه مدت اثر میذاره  .

کمبود ویتامین 12 از نشونه‌هاشه ، مصرف ماهی‌ات رو بیشتر کن و روزی دوتا مغزگردو هم ب خوراکی‌هات اضافه کن ! 

پول ویزیت رو هم کتابی ک بهت بدهکارم بخر یر ب یر بشیم ! 🤣

 

سلامت بمونی الهی 🙏🤍

پاسخ:
سلام
دلیلش مشغلۀ ذهنه. من وقتی می‌خوام راجع به یه موضوعی تصمیم بگیرم، همۀ هوش و حواسمو اختصاص می‌دم به اون موضوع و برای کارهای روزمره‌م هوش و حواس نمی‌مونه دیگه.

+ ارزون‌تر حساب کن مشتری شیم.
۱۴ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۲ مهدیار پردیس

مراقب خودت باش 😅

پاسخ:
تلاشمو می‌کنم

سلام مجدد خانوم دکتر،

هی میام این خاطره‌تون رو می‌خونم. خدا شادتون کنه. 

در پناه خدا باشید

پاسخ:
سلام
ممنون.
۱۵ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۵ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

من برای هر چیزی آلارم میذارم که یادم نره!

یکی از دوستام حتی یه الام میذاشت برای ناهار، که یادش نره غذاشو از سلف بگیره :)

پاسخ:
من چون به گرفتن غذای سلف عادت ندارم و وقت غذا خوردنم مشخص نیست آلارم می‌ذارم یادم نره. مثلاً همین پریشب داشت یادم می‌رفت دوستم یادم انداخت.