۱۲۰۱- جام جهانی چشمهات
هر چی فکر کردم برای این چالش رادیوبلاگیها و در جواب دعوت و لطف دوستان چی بنویسم، چیزی به ذهنم نرسید. من تو نوشتن متنهای احساسی و عاشقانه کُمیتم لنگ میزنه. و صد البته که پیش از این، با پستِ «سعی نکن به زور خودتو توی دل کسی جا کنی؛ چون جا نمیشی، مچاله میشی» حجت رو بر عاشقان و عاشقانهنویسان تمام کردم. اطلاعاتم هم از فوتبال و جام جهانی از شعاع توپ و مساحت زمین بازی و طول و عرض دروازه و تعداد بازیکنان دو تیم فراتر نمیره. لیکن هنوز توجیه نشدم تو این چالش، حریفم کیه، زمینم کجاست، کجای بازیام و تهش چی بهم میرسه. گویا چشمهای تو به جام تشبیه شده و تصاحبشون به رقابتهای جام جهانی. مثل اونجا که میرقصد زندگی در «جام چشم تو»، سر زد صبح امید از شام چشم تو. من رام چشم تو. یه سوال. چشمات میرسه به اونی که رقبا رو شکست بده؟ یا تو با چشمات میای وسط میدون که دلها رو تصاحب کنی؟ از ناوک مژگان چو دو صد تیر پرانی بر دل بنشانی؟ سخت شد که. آخه من هیچ وقت بازیکن خوبی نبودم. یه بار تو مدرسه هر بیست تا پنالتی امتحان پایانی رو زدم به در و دیوار و هر کاری کردم توپم نه گل شد نه رفت تو سبد. بعد بهم گفتن این بیست تا رو بیخیال؛ تو هر چند تا میخوای از هر فاصلهای پرت کن فقط یکیش بره تو گل، یکیش بره تو سبد، بیستتو میدیم. نرفت. به معدلم رحم کردن و شونزده دادن تهش. من همیشه بازیا رو به حریفام باختم و هر بار گند زدم به بازیای تیمی و نقشههای مربی. من اصن بازی بلد نیستم. تو بازی گلیاپوچ وقتایی که گل دست منه رنگم میپره. میشم مثل گچ دیوار. دستام یخ میکنه؛ میلرزه؛ صدام میلرزه؛ حرف نمیزنم؛ اگه بگن پاشو راه برو پاهام قفل میشه. فلج میشم انگار. زانوهام هم میلرزه. وقتایی که گل دستمه نمیتونم تو چشمای کسی نگاه کنم. بلد نیستم چیزی رو قایم کنم. همین چند وقت پیش بود؛ دو بار گل رو دادن دست من و هر دو بار تو همون حدس اول بقیه فهمیدن دست منه. ینی اگه ببینیم، تو همون حدس اول میفهمی دوستت دارم؟ میفهمی تو قلبمی؟ میفهمی یا خودم باید مشتمو باز کنم؟ من بازیکن خوبی نیستم؛ بازیگر خوبی نیستم؛ نویسندهٔ خوبی هم نیستم. من از تو نوشتنو بلد نیستم. نوشتن از کسی و برای کسی که نیست سخته. از اون سختتر نوشتن از کسی و برای کسی هست که هست، ولی نیست. و سختتر از همۀ اینا نوشتن از کسی و برای کسی هست که نمیدونی هست یا نیست...
[۱]، [۲]. این دو تا عکسو نشونتون میدم که با ابعاد دیگۀ شخصیتم آشنا بشید و تصورتون ازم کاملتر شه و فکر نکنید همیشه سرم تو کتاب بوده. ضمن اینکه اون عینک روی توپو خودمم نتونستم هضم کنم، ولی آره ما تو عکسامون آستینمون بالا رفته باشه ادیت میکنیم نامحرم نبینه. راستی کی باید میبرد کاپ قهرمانی رو؟ پپ گواردیولا یا خوزه لوییز مورینیو؟ جنب دروازهها میدن عدسپلو.