603- نصر من الله و فتح قریب
تموم شد.
گزارشارو عرض میکنم
گزارش کاریو به موقع فرستادم
ینی همون جمعه
ولی این ترجمه درسی تا ظهر امروز طول کشید
که خب البته بازم اولین نفری بودم که گزارشمو تموم کردم و فرستادم
ظهر فرستادم و خوابیدم تا الان. ینی گزینه send رو که زدم همون جا رو تختم بیهوش شدم
بیهوش شدمااااا!!!
فقط یه تصویر محو و مبهمی از والدینم تو ذهنمه که اومدن لپتاپ و گوشیمو گذاشتن رو زمین و
یه پتو روی جنازه بیجان بنده که از بیخوابی جان به جان آفرین تسلیم کرده بود کشیدن و رفتن
الان حس میکنم صبه و باید صبونه بخورم
یه جورایی برنامه خوابم با بلاد کفر تنظیم شد رفت پی کارش
حالا باس برم سراغ سر و سامون دادن به جزوهها
میخوام تایپشون کنم
به هر حال اولین دوره این رشتهایم و ترم بعد ملت به جزوههای شاذ بنده نیاز مبرم خواهند داشت
شاذ ینی کمیاب و تقریباً نایاب (تازه یاد گرفتم این کلمه رو)
خوشبختانه یا متاسفانه هیشکی جزوهاش کامل نیست و
امتحانا دارن شروع میشن و من هنوز جزوههارو نرسوندم دست بچهها
رئیسمونم الان پیام فرستادن که گزارشارو حضوراً ببرم خدمت رئیس اعظم و دادههارو بگیرم
همون دادههایی که باید تعهد بدیم لو نرن و در حفاظت و صیانت ازشون کوشا باشیم
حس خود خفن پنداری بهم دست داده :دی به نظرم کار هیجان انگیزیه :))))
نکنه ترورم کنن بابت این دیتاها :دی