1144- بیاتنوشت4+رادیکال4 (این قسمت: فُرم)
اعتبار گذرنامهی من و بابا تموم شده بود. اینو وقتی فهمیدیم که بابا میخواست بره سفر و حواسمون نبود ماهها از اعتبار پاسپورتها میگذره. فرم درخواست گذرنامهی جدید رو پر کردم و دادم به خانومی که مسئول وارد کردن اطلاعات به سیستم بود. در مقابل رشته و دانشگاه چیزی ننوشتم. یک جای خالی بیشتر نداشت و من نتونستم تصمیم بگیرم کدوم رشته و دانشگاهم رو اونجا بنویسم. در مقابل شغل هم چیزی ننوشتم. برگه رو گذاشتم کنار برگهی بابا و شناسنامهها و دادمشون به خانومه. شناسنامهمو باز کرد و اطلاعاتشو با فرم، تطبیق داد و اسممو پرسید. گفتم. گفت ولی تو شناسنامهت طوری نوشته شده که سوسن میخونم اسمتو. گفتم ینی اون نقطههای نون و ی رو نمیبینید؟ گفت اگه اونا رو لحاظ نکنیم، سوسن خونده میشه؛ سریع اقدام کن و برو شناسنامهتو عوض کن. گفتم خب باید اون نقطهها رو هم لحاظ کنید که سوسن خونده نشه. دیدم داره جلوی رشته و دانشگاهم مینویسه برق شریف. گفتم از کجا میدونستید اینو؟ یک لحظه حس کردم خیلی معروف و خفنم لابد. گفت اطلاعات پاسپورت قبلیتو چک کردم. اونجا اینو نوشتی. گفتم ولی دیگه من اونجا این رشته رو نمیخونم. گفت مهم نیست. راست میگفت. مهم نیست. آدرس خونه رو با آدرسی که بابا تو فرمش نوشته بود مقایسه کرد و خندهش گرفت. گفت آدرس خونهتونو چقدر متفاوت نوشتین! خونه و پلاک همونه؛ ولی مسیرتون فرق داره. گفتم زاویهی دیدمون به مسائل متفاوته کلاً. پرسید درست تموم شده؟ گفتم آره. گفت کار هم میکنی؟ نمیتونستم توضیح بدم کارم دقیقاً چیه. گفتم رسماً نه. گفت پس بنویسم بیکار؟ گفتم نه!!! گفت پس مینویسم خانهدار. گفتم نه!!! کلافه و سردرگم گفت پس چی بنویسم اینجا؟ گفتم بنویسید دانشجو. میدونم میخواست بپرسه مگه نگفتی درست تموم شده؟ ولی نپرسید. /تیر 96/
رشتههای آزمون استخدامی هیچ وقت شامل حال من و گرایشم و شهرم نمیشه خداروشکر. چه لیسانس، چه ارشد. معلوم هم نیست دکترا کجا قبول بشم یا نشم اصلاً و از مهر 97 تهران باشم یا همین جا. برای همین پیگیر استخدام و کار نیستم زیاد. ولی از اونجایی که هوا را از من بگیر، آزمون و کنکور و امتحان را نه، تو آزمون استخدامی دانشبنیان شرکت کردم. من ویارِ امتحان دارم همیشه. الکی الکی رفتم دوباره کنکور ارشد دادم و قبول شدم. نه تنها ویار امتحان دارم، ویار قبول شدن هم دارم. ینی ببینم یه جا دارن آزمون آفتابهسازی میگیرن، میرم منابعشو گیر میارم میخونم میرم امتحان میدم و آفتابهساز میشم. هر از گاهی به سرم میزنه برم جای این و اون امتحان بدم. مثلاً مبلغی بگیرم و تضمینی پزشکی قبول شم. حیف که یه کم غیراخلاقی به نظر میرسه این کار. به هر حال تو آزمون استخدامی دانشبنیان شرکت کردم. فکر هم نمیکنم اینجا همچین شرکتهایی باشه و حتی اگه باشه هم فکر نمیکنم موندگار باشم تو این شهر. ولی خب سنگ مفت، گنجیشک مفت؟ مفتِ مفت هم نبود البته. 57 تومن پیاده شدم. چرا 57؟ چرا 50 نه؟ چرا 60 نه؟ پیشآزمون هم گرفتن قبلِ آزمون. 87 تا سوال روانشناسی که نمیدونم چه تأثیری روی گزینش میتونه داشته باشه. ولی آخه 87!!!؟ خب نمیتونستن سه تا سوال دیگه هم بپرسن بشه 90؟ /شهریور 96/
بقیهی سوالات: [11]، [21]، [31]، [41]، [51]، [61]، [71]، [81]
بیاتنوشت چیست؟ نوشتههای منتشر نشده، از دهن افتاده و بیاتی که خاصیت و اهمیت چندانی نداره و به جز این پیام قرمزرنگ!، پیام مهمی درش نهفته نشده.