پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

پیرو پست قبل و قبل‌تر که تصمیم بر این شده بود پست‌هایی که تو چالش «من به جای تو» شرکت کرده بودن و جای من نوشته بودن رو نقد و بررسی کنم، اکنون در خدمت شما هستیم با تحلیل محتوایی پست‌های سمیه، نسرین (من نه؛ یه نسرین دیگه) و آسوکا. بقیه هم اگه تمایل داشتن، تمایلشونو نشون بدن :)

از پست‌هاشون عکس گرفتم و زیر جملات و کلمات شبیه به سبک خودم خط سبز و زیر جملات و کلماتی که متفاوت با شخصیت من و سبک پست‌های منه خط قرمز کشیدم. در ابتدا مختصراً معرفی‌شون می‌کنم. این سه عزیز شش، چهار و دو سال از من بزرگترن و چند تا پیراهن بیشتر از من پاره کردن و احترام بزرگتر کوچیکتری و شناخت ناکافی من و ارتباط کمی که باهاشون دارم باعث میشه یه کم دست به اعصا باشم الان. آسوکا مهندس شیمیه و نیم‌فاصله‌ها رو رعایت می‌کنه و وبلاگش شبیه وبلاگ منه. نسرین نویسنده و معلم ادبیاته و فضای وبلاگش یه کم رسمی و ادبیه، ولی روزانه‌نویسی هم داره تو پستاش. نیم‌فاصله‌ها رو هم رعایت نمی‌کنه :دی. سمیه بلاگفاییه و پستاش اجتماعی‌تره و بیشتر به نقد مسائل روز اقتصادی و سیاسی می‌پردازه تا موضوعات شخصی و میشه باهاش راجع به پستای انتقادیش بحث و گیس و گیس‌کشی کرد. ولی من بحث نکردم باهاش تا حالا. شعر و متن ادبی هم می‌نویسه گاهی. نیم‌فاصله‌ها رو رعایت نمی‌کنه و می‌ذارم رو با ز می‌نویسه و من همیشه خجالت می‌کشم تذکر بدم. یه کم هم ازش می‌ترسم؛ نمی‌دونم چرا. ولی هدر وبلاگشو خیلی دوست دارم. خیلی. اصن به عشق هدرش پستاشو می‌خونم :|

[عکس پست سمیه]

- عنوان نداشت و چون محدودیت صدکلمه‌ای قانون رادیوبلاگی‌ها رو رعایت کرده بود، پستش کوتاه بود.
- خیلی معمولی برخورد کرده با قضیه و پستشو با «خب این فصل هم به پایان رسید» آغاز کرده. انتظار داشتم چنگ بندازه رو صورتش و ناله و شیون و فغان سر بده؛ ولیکن غم و ناراحتی زیادی تو کلماتش نمی‌بینم. به «متأسفانه» قبول نشدم اکتفا کرده.

- از اتفاقات و خاطرات و فصل جدید نوشته و آینده رو در کنار مراد با کیک و چای تصور کرده. این خیلی خوبه که شما به جای من انقدر امیدوارین به آینده. من نیستم. ولی اونجا که یاد دوستان وبلاگی افتاده، تصور درستیه از من و آیندۀ من.
- به روز تولد لطفعلی‌خان اشاره کرده. من روز مرگشو تو یه کتابی خونده بودم که هفت آبانه، ولی تولدش نمی‌دونم کیه.
- کنار کیک اگه می‌نوشت بدون فر، به کیک‌های من شبیه‌تر بود.
- من هیچ وقت برای چای، صفت دم‌کرده نمیارم. چای غیردم‌کرده که نداریم. همۀ چای‌ها دم‌شده هستن دیگه. صفت زایدیه به‌نظرم. اغلبم چایی می‌نویسم نه چای.
- بشوره ببره رو خالی به‌کار می‌برم. پایین رو نمی‌گم. به هر حال وقتی می‌شوره، قانون جاذبه ایجاب می‌کنه که ببره پایین. با اینکه طویله‌نویسم ولی صفات و قیود زاید تو کارم نیست :))
- «داشتم فکر می‌کردم» رو به‌جا استفاده کرده. من زیاد فکر می‌کنم و این جمله رو زیاد به‌کار می‌برم تو نوشته‌ها و مکالماتم.

متشکرم سمیه جان :) خیلی لطف کردی. پستت کوتاه بود و همین چند تا نکته به ذهنم رسید.

[عکس پست نسرین]

- عنوان نداشت.
- مثل نوشته‌های خودش رسمی نوشته پستو. بر خلاف من که پیام‌هایی که به استادهام می‌نویسم هم محاوره‌ایه.
- پست‌های خودش با هوالمحبوب شروع میشه و این پست تنها پستیه که با هوالمحبوب شروع نمیشه. چون پستای من با هوالمحبوب شروع نمیشه.
- آغاز بندهاش شبیه آغاز نوشته‌های منه. اونجا که گفته «مدیونید اگه فکر کنید» یا «سپیده که زنگ زد».
- استفاده از «که» به جای «وقتی که». من ترجیح می‌دم بگم سپیده «که» زنگ زد به جای اینکه بگم «وقتی که» سپیده زنگ زد.
- من هیچ وقت دوستی به اسم سپیده نداشتم. ولی اونجا که سپیده رو توضیح داده که «همان یار غاری که...»، این توضیح دادنه از ویژگی‌های منه.
- چند جا از تشبیه استفاده کرده و گفته «شبیه شیربرنج»، «شبیه آدمی که»، «شبیه انتظار». منم زیاد استفاده می‌کنم از این شیوۀ بیان حس و حالم. تشبیه رو دوست دارم.
- من عرقیات نمی‌خورم و زیاد نمی‌شناسمشون. شاه‌اسپرن؟
- نوشته خبر نداشتم نتایج اومده. حال آنکه من دو شب بود دم در سازمان سنجش لحاف تشک انداخته بودم و بست نشسته بودم تا نتایج اعلام بشه و هر چهار ثانیه یه بار رفرش می‌کردم سایتو. اصلاً هم کلنجار نرفتم و تا اطلاعاتو وارد کردم سریع گفت مردود شدی. ولی حسی که قبل از دیدن نتایج داشتم همون حسِ «ته دلم نه قرص بود نه نامطمئن» بود.
- بررسی‌های زبان‌شناسانه روی فایل‌های صوتی ضبط شده از خصوصیات منه، ولی فیلم و سریال دیدن تو خوابگاه با بچه‌ها و خوردن خوشمزه‌جاتشون، حاشا و کلا! اصن من تا حالا یکی دو تا سریال بیشتر ندیدم که اونم از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بوده. اهل فیلم و سریال نیستم.
- اونجا که گفته سپیده پیام داده بود و واکنش نشون نداده بودم، خیلی از من بعیده. من همیشه آنلاینم و تا برام پیام میاد، چه ایمیل، چه اس‌ام‌اس، چه کامنت، چه تلگرام، چه به هر روشی سریع جواب می‌دم.
- تنوین نداره متنش. احتمالاً رو احتمالا نوشته.
- همزۀ قبل از صفت و مضاف‌الیه رو به‌صورت «ی» نوشته. هر دو درسته، ولی چون ترجیح ویراستاران و فرهنگستان «ۀ» هست، چند سالی میشه که مثلاً «هفتۀ دیگر» رو با ۀ می‌نویسم نه با ی و به‌شکل «هفته‌ی دیگر».
- تا حالا عبارت «اگر به من بود» استفاده نکردم. غریبه برام.
- «یعنی» رو «ینی» و «را» رو، «رو» می‌نویسم.
- من لفظ «بالا اومدن صفحه» رو به‌کار نمی‌برم. کماکان نمی‌دونم چی میگم به جاش. ولی اینو نمی‌گم.
- قبول شدن رو بیشتر از پذیرفته شدن به‌کار می‌برم.
- معمولاً به جای «پذیرش» برای دانشگاه، «اپلای» استفاده می‌کنم. قبل از ورود به فرهنگستان این‌جوری عادت کردم.
- «پلی شدن» رو زیاد می‌گم. به جاش میشه گفت پخش. ولی من همون پلی رو می‌گم متأسفانه.
- سعی می‌کنم اسم مکان رو خالی به‌کار ببرم. مثلاً میگم «اتاق دوست موندم». «توی» رو قبل از جایی، کم‌تر به‌کار می‌برم.
- آقا ما تلاش رو می‌کنیما. تلاشم رو انجام داده بودم دیگه چه صیغه‌ایه؟ :))
- لبخندهای من سمتشون اون‌وریه. ینی این‌جوری: «:)»

خیلی لطف کردی نسرین جان. دستت درد نکنه خانم معلم مهربون :)

[عکس پست آسوکا]

- همون‌طور که قبلاً هم از عرض کرده بودم با «هیِ» هی می‌روم سمت بهار اما، هی آخر پاییز می‌مانم مشکل دارم. چون اولین بار بود و یه بار جا مونده بودم از قافله، این عنوان مناسب وقتی بود که برای چندمین بار از دکتری رد می‌شدم. الکی مثلاً من خیلی دقیقم تو انتخاب عنوان :))
- مثل من برای پاراگراف‌ها و پانوشت‌ها شماره گذاشته.
- آغاز بند دومش شبیه وقتاییه که می‌خوام پستمو با پیام اصلی آغاز کنم. اینم با «دکتری قبول نشدم» شروع کرده.
- بند اولشو با «دیروز» شروع کرده. منم اغلب سعی می‌کنم پستم با «دیروز» و «دیشب» و یه قید زمان شروع بشه.
- نیم‌فاصله‌ها رو رعایت کرده. ولی «ارزش ها» و «بی نصیب» و «متن ها» و «نیم فاصله ها» و «می کنم» رو یادش رفته و با فاصله نوشته. باید بیِ بی‌دروپیکر رو هم با نیم‌فاصله می‌چسبوند به دروپیکر. 
- چیکار رو من جدا می‌نویسم.
- قابل‌قبول همین‌جوری که نوشته درسته. ولی من جدا می‌نویسم. مگر در مواردی که قبلش غیر بیاد. اون موقع می‌نویسم غیرقابل‌قبول.
- از علامت تعجب دو جا و به‌جا استفاده کرده. 
- من حتی اگه مطمئن باشم مصاحبه باندبازیه، با صراحت تو وبلاگم بیانش نمی‌کنم.
- با اینکه بابا همیشه می‌گه کاش تجربی می‌خوندی، ولی سعی می‌کنم با صراحت تو وبلاگم و در ملأ عام حسرت گذشته و کارهای کرده و نکرده‌م رو نخورم.
- تنوین نداره متنش. حتماً رو حتما و دقیقاً رو دقیقا نوشته.
- نقل‌قول‌ها رو بین « » می‌ذارم. این " " برای نقل‌قول‌های انگلیسیه.
- قبل از :) و :دی نقطه نمی‌ذارم. من وقتی نقطه می‌ذارم پایان جمله، ینی اون جمله تموم شده. وقتی می‌خوام جمله رو با لبخند یا شیطنت بیان کنم لبخند و :دی رو قبل از نقطه می‌ذارم.
- یکی از ویژگی‌های نوشته‌های من اومدنِ سه تا فعل مثبت و منفی پشت سر همه. مثلِ «نمی‌تونم بگم ناراحت نیستم»، «نمی‌تونم نگم ناراحت نیستم»، «نمی‌تونم بگم ناراحت هستم»، «نمی‌تونم نگم ناراحت هستم»، «می‌تونم بگم ناراحت نیستم»، «می‌تونم نگم ناراحت نیستم»، «می‌تونم بگم ناراحت هستم»، «می‌تونم نگم ناراحت هستم» :دی
- از «مراد» و «شاید» به‌جا استفاده کرده.
- من به تاپیک، موضوع می‌گم. فارسی را پاس می‌دارم.
- ایدۀ عکس‌های اینستاگرامیش خوب بود. دو تا از عکساشم شبیه پستای من بود. ولی شعرها نه. من اصلاً و ابداً شعر پست نمی‌کنم برای اینستاگرامم. دو تا اکانت دارم و برای اکانت دوستام که پست نمی‌ذارم. برای اکانت فامیل‌ها هم به خاطر جنبه نداشتنشون شعر پست نمی‌کنم. مخصوصاً این شعرهای عاشقانه رو. وبلاگمو نبینین چقدر توش راحتم. اونجا از این خبرا نیست. مخصوصاً این عکس آخری که «تو» هم داره توش.

دستت درد نکنه آسوکا. ممنونم. مخصوصاً به‌خاطر عکسای اینستا.

بازم این بازیو ادامه بدیم؟ از بین شرکت‌کنندگان کسی هست که بخواد پستشو نقد کنم؟ :دی

۹۷/۰۸/۱۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

آسوکا

سمیه دوست وبلاگی

نسرین

نظرات (۱۸)

چه چالش جالبی بود و جاموندم((=
پاسخ:
راستش من نمی‌دونستم کیا وبلاگمو می‌خونن که دعوتشون کنم. هنوزم نمی‌تونم ده تا از خواننده‌هامو با قطعیت اسم ببرم. این بیست سی نفری که دعوت کردم، کسانی بودن که تو یه بازهٔ زمانی که پست نذاشته بودم، به وبلاگم سر زده بودن و کامنت گذاشته بودن برام. معیارم برای دعوتشون همین بود.
😂😂😂😂من میام خط کشی های تو عکس ها رو میشارم تا بفهمم کدوم بیشتر غلط داشت
پاسخ:
غلط نیستن که. قبل از نوشتن پشت خط کشیده بودم که یادم نره راجع به چه نکاتی قراره اشاره کنم.
نمرهٔ همه‌شون بیسته :)

خطوط بیشتر، نکات بیشتر
آی ام پندآموز

پاسخ:
بله :)
۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۷:۳۲ جناب منزوی
در مجموع کی اول شد؟
پاسخ:
همه بیست شدن. همه خوب بودن. اگه منظورتون اینه که کی شبیه‌تر نوشته بود، جولیک و مهتاب و دکترسین
من فکر می‌کردم فقط نقد پست خودمو بخونم برام جالبه، ولی اینا هم جالب بود و تا ته خوندم:)
پاسخ:
خوندنش جز سرگرمی، سه تا فایده هم داره. هم با من بیشتر آشنا میشین، هم با بلاگرهای دیگه :) هم زین پس روی نوشته‌های خودتون حساس‌تر و دقیق‌تر میشین
مگه میشه تبریزی باشی و عرقیجات نخوری و عریقیجات رو نشناسی:)
یه چیزی که الان به ذهم میرسه حوصله ای که داریه
من اگر حوصله و دقت تو رو داشتم قطعا خیلی آدم موفق تری از الانم می بودم
بهت غبطه می خورم از این بابت
کسی که توی کارش اینقدر دقیقه قطعا غبطه برانگیزه
راستی، من نمی دونم تنوین و همزه رو چطوری استفاده کنم
اگه بگی ممنون میشم.
نکته ی مهم دیگه: آ.پ هم توی شیوه نامه های جدیدش ی رو حذف کرده و گفته به جاش از همزه استفاده کنیم! فرهنگستان هر روز یه خوابی می بینه برای ادبیات !

پاسخ:
من چون دوستشون ندارم، اسماشونو یاد نمی‌گیرم. مامان و داداشم خیییییلی ایمان دارن به این دم‌کردنیا و عرقیجات و هر چی گیاه و علف از زمین برویه! ولی من کافرم به همه‌شون. به داروهای شیمیایی هم. معتقدم بیشتر دردهای جسمی به روح و روان مربوطه و با این چیزا درمان نمیشه آدم. انقدرم حرص می‌خورم وقتی پول بی‌زبونشونو خرج این چیزا می‌کنن که نگو :)) چیه آخه؟ آبه دیگه. یه کم بو داره فقط :دی 
ولی عرق نعناع رو می‌شناسم. نمی‌دونم تو چی می‌ریزن و چه خاصیتی داره. اسمش چون آسونه یاد گرفتم. میخک رو هم می‌شناسم. پونه رو تشخیص نمی‌دم ولی اسمشو بلدم. 
همینا دیگه :دی
وقتی من کلاس اول ابتدایی بودم گفتن بنویسید خانهٔ. راهنمایی گفتن خانه‌ی، اومدم دانشگاه دیدم باز برگشتن سر خونهٔ اول و باید بنویسیم خانهٔ.
شیفت و حرف لام میشه هٔ. مثل خانهٔ
اینا هم هستن:
Shift+ A      (فتحه)
Shift+ S      (ضمه)
Shift+ D      (کسره)

Shift+ Q      (تنوین فتحه)
Shift+ W     (تنوین ضمه)
Shift+ E      (تنوین کسره)

Shift+ F      (تشدید)
Shift+ B      (أ)
Shift+ N      (إ)
Shift+ M      (ء)
Shift+Z       (ة)
Shift+V       (ؤ)
۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۸:۱۲ آسـوکـآ آآ
عِ خیلی غلط داشتم کههههههههههه :))
وقعا بازی جذابیه، حتما ادامه ش بده، حتتتتتما :دی
پاسخ:
ولی خیلی خوب بود
با پست کی ادامه بدم؟ باید بخوان صاحبان پست خب :))
آره واقعا! از وقتی برگشتی گفتی فلانی نیم‌فاصله رو رعایت می‌کنه، اصلا حساس شدم رو رسم‌الخطم:/ :دی
پاسخ:
:)) من تو اس‌ام‌اس‌ها و چت و حتی تو جزوه نوشتن‌های دستیم هم رعایت می‌کنم.
به نظر من خیلی خاصیت دارن، من بارها و بارها تاثیرش رو دیدم، تو معده درد داشته باشی و یه قلپ از عرق مرزه بخوری محاله خوب نشی:) یا دل درد با عرق نعنا و .....
برعکس تو من عاشق داروهای گیاهی ام، همچنین طب سنتی.
بسیار بسیار ممنونم بابت توضیحاتت حتما ازشون استفاده می کنم :)
پاسخ:
عرق مرزه رو اولین باره می‌شنوم.
من فقط به لیموشیرین و شلغم مؤمنم. سرما بخورم سریع اینا رو می‌خورم خوب میشم.
خدا رو شکر، صد هزار بار شکر، بزنم به تخته و گوش شیطون کر و چشمش کور! من زیاد مریض نمیشم و کلاً دچار درد نمیشم. دلیلشم شاید این باشه که هر جایی هر چیزی نمی‌خورم. مثلا چون حبوبات نمی‌خورم یا کم می‌خورم، معده‌م درد نمی‌کنه هیچ‌وقت. یه بار یادمه آش رشته رو با نخوداش خوردم (جدا می‌کنم معمولا) از دل‌درد (شایدم معده‌درد. دقیقاً نمی‌دونم چی کجای بدنمه. یه جاییم درد می‌کرد خلاصه) داشتم می‌مردم. زان پس نخود رو حذف کردم از زندگیم و دیگه تکرار نشد اون درد. فکر کن این دفترچهٔ بیمهٔ من (همین که دکترها توش اسم داروها رو می‌نویسن) همیشه خالی و سفیده. آستانهٔ تحمل دردم هم خیلی بالاست و دست به دامن دارو نمیشم معمولا :)

تو قلمت خیلی خوبه. این چیزا رو هم اگه تو نوشته‌هات رعایت کنی، نوشته‌هات بیشتر به چشم میان. حالا ممکنه خواننده‌های وبلاگت زیاد توجه نکنن، ولی رعایت کردنش ارزش افزوده‌‌ میاره روی متن.
آره منم این طوری‌ام. هرچند هنوز همه کلمات رو بلد نیستم. مثلا صفات مبهم (هر و هیچ و...) وقتی قبل یه کلمه بیان، فاصله می‌خواد یا نیم‌فاصله؟ 
جزوه‌ای چیزی هست اینو کامل توضیح داده باشه؟
پاسخ:
هیچ‌یک نیم‌فاصله
هیچ کاری، هیچ وبلاگی، هیچ کسی جدا
هریک
هرکدام
هرکس
هرکسی
هر آن کس
از اینجا می‌تونی کمک بگیری:

سپاس
پاسخ:
من البته خودم هر و هیچ رو رعایت نمی‌کنم. عادت کردم جدا بنویسم :(
۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۳ آشنای بی نشان
این پستاتون‌ نشون میده کلا ذهن تحلیل گری دارید
ذهن تحلیل گر خوبیهای خودش رو داره و البته بدیهای خاص خودش رو
پاسخ:
آره، ولی بالاخره هر خوشگلی یه عیبی داره :))
۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۳ 🔹🔹نیلگون 🔹🔹
من
بیا غلطای منم بگیر 🙈
پاسخ:
به روی چشم :)
من چون میدونم افتضاح نوشته بودم و کلا حس انتقاد پذیری ندارم نوموخوام:)))
پاسخ:
مال هیچ کدوم بد نبود. هر کدومتون یه چیزایی از من تو ذهنتون بود که خب برای خودمم جالب بود چیا.
تو ذهن تو دیالوگ نوشتنام و به این سبک بیان کردن وقایع نقش بسته و داخل پرانتز اسمی که میارم رو توضیح دادنم. ولی شمارهٔ داوطلبی و پرونده‌مو حفظ بودم :))
تو که منو از فصل تورنادو می‌خونی، بهتر از بقیه می‌شناسی طبیعتاً
دقتت رو تحسین میکنم واقعا :)

پاسخ:
دقتم قابل شما رو نداره :)
سلام .9اذر ازمونم هس دقیقا یکماه مونده 4ابان بابام سکته کرد شوکه ام .به نظرت این مدت میشه بخونم سرسری نگاهی بندازم؟
پاسخ:
سلام.
تا 9 آذر سه هفته مونده. می‌تونی. ایشالا حال پدرت هم بهتر میشه :)
سخته اما مجبورم .هرروز صبح ها من بیمارستان میرم تاظهر.میدونم بابام هم خوشحال میشه بخونم .دعاکن سرنمازات لطفا.حالم گرفته 
پاسخ:
:) چشم. ایشالا هر چی مصلحتته همون بشه.
من کم شانسم صبح موقع بیدارشدن چرخیدم توخواب گردنم یهوگرفت تاالان نمیتونم تکون بدم پمادمالیدم زیر دوش اب داغ ،حوله گرم 

کردم .فایده نداره الانم گردنم بستم .مثلا خواستم درس روشروع کنم .انگاری همه چی دست به دست هم داده که نشه ..
پاسخ:
گردنت هر سمتیه کتابتم بذار همون سمت :دی