پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

850- من اگر فتحعلی‌شاه بودم؛

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۱۰ ب.ظ

1. پروسه‌ی ساماندهی به کتابام و چیدنشون تو چمدون و شستن و خشک کردن و اتو زدن پتو و ملافه و لحاف تشکم تموم شد و از دیروز فاز اَلبسه رو کلید زدم و شستم و خشکوندم و اتو کردم و خدا اموات اون دانشمندی که لباسشویی رو اختراع کرده بیامرزه و قرین رحمت کناد!

2. داشتم لباسامو می‌چیدم تو چمدون و هر کدومشو برمی‌داشتم تا کنم نسیم می‌گفت اینو چرا هیچ وقت نپوشیدی و اونو چرا نپوشیدی و اینو ندیده بودم تا حالا و اون جدیده و اِ اینو! اِ اونو!

لباسا رو گذاشتم زمین و گفتم ببین دخترم؛ من اینا رو چند ساله دارم، ولی اگه دقت کنی مارک یه سریارو حتی نکندم که یه بار امتحان کنم و در ادامه افزودم من اگه فتحعلی‌شاه بودم (که انقدر زن و بچه داشت که لقبش باباخان بود)، اکثرِ قریب به اتفاق زنامو ندیده بودم تا حالا! و  اذعان کردم که چهار تا چادر و ده تا کیف تهران دارم و ده تای دیگه تو خونه و فقط همین یکیو همیشه استفاده می‌کنم و هنوز انگیزه‌ام از آوردنِ این همه تجهیزات به خوابگاه، اونم یه وجب جا و نه سوئیت خوابگاه سابق، مشخص نیست. عمق فاجعه این کاپشن و لباسای گرم و پالتو و بافتا هستن که نمی‌دونم کجای دلم بذارم و ببرم و هر سال به امیدِ برف و کولاک میارمشون تهران و دریغ از یه چیکه برف!

3. و یاد روز اول مهر پارسال افتادم که اومدم دیدم این خوابگاه نه کمد داره نه میز و رفتم کمد گرفتم و نگار میز و صندلی گرفت و تو این یه وجب جا، جاشون کردیم و انگار همین دیروز بود که سحر و الهام اومدن کمکم کنن چمدونامو بیارم بالا. حالا داشتم قطعات کمد لباسو یکی یکی جدا می‌کردم و انگار همین دیروز بود که مریم اومد خوابگاه کمکمون کرد کمدو درست کردیم. پستای اوایل فصل 3 رمز دارن و خوندنِ خاطره‌ی اون روز برای خواننده‌های جدید خالی از لطف نیست؛ رمزشو برداشتم (post/290)

4. آقا من یه کم سرمایی‌ام و جهت کولر اتاقمون، سمتِ تخت منه؛ فلذا اغلب لباس آستین بلند می‌پوشم و با دو تا پتو می‌خوابم. ولیکن این یکی دو روز هوا زیادی گرم بود و منم آستین کوتاه پوشیدم.

امروز یکی از بچه‌ها اومده بود یه چیزی بگیره و زیرچشمی اشاره کرد به النگوهایی که 20 ساله دستمن و زیرِ لباسای آستین بلندم از نگاه نافذش دور مونده بودن و یواشکی از نسیم پرسید نسرین ازدواج کرده؟! و من قبلاً در مورد خاله‌زنک بودن خوابگامون نوشته بودم (post/765) و دیگه حرفی ندارم! واقعاً حرفی ندارم :|| و به واقع حرفی ندارم :||| برای مورد 4 کامنت نذارید. مرسی؛ اَه

5. و از اونجایی که از پستِ بدون عکس خوشم نمیاد یه عکسم هویجوری می‌ذاریم برای خالی نبودن عریضه:


۹۵/۰۳/۰۱
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

الهام

سحر

مریم

نگار

هم‌اتاقی شماره 1

نظرات (۱۶)

نسرین این"مرسی اه" که یادگرفتی چیه دیگه؟!:))))
پاسخ:
از داداشم یاد گرفتم :دی
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۱ فیلو سوفیا
نامزد ندارم:))))))
پاسخ:
^-^ 
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۳ فاطمه (خودکار بیک)
عیب نداره منم ندارم :|
پاسخ:
برای شما زوووووووووووووووده خب!
فرزندم؛ شما فکر امتحان دین و زندگیت باش :دی
فعلا عنوان :
خدا رو شکر نیستین :دی 
بعدا برمیگردم میخونمت :)))

+
عیدت پیشاپیش مبارک :*****
من برم نذری بخرم یادم نخواهد رفت که دعا بخونم :)
روزتون خوش فعلا :)

پاسخ:
:) عید شما هم مبارک
دعا بکنم در حق دوستانی مثل شما اصلاح میکنم :)
خداحافظی :***
پاسخ:
:) ممنون
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۰ فاطمه (خودکار بیک)
اونو دادم تموم  شد رفت!  معضل فعلیم اینه :|
پاسخ:
خدا به فریادت برسه کلاً :دی
1-چه دوستای خوبی دارید.
یه حدیث داریم نمیدونم از کدوم ائمه یا انبیا هستش شایدم قدسی باشه میفرمایند:
اگه خدا بخواد به کسی خیر کثیری بده دوست خوب بهش میده.
نقل به مضمون
2-این خوابگاه هم گذشت مثل همه چیز زندگی که میگذره.تو سربازی یه جمله هست که سربازا زیاد میگن:
چون میگذرد غمی نیست.
3-با این که خوابگاه رو اصلا دوست ندارم یه جوری مینویسید آدم دوست داره تو خوابگاه زندگی کنه:)))
4-از معدود پستایی بود که لینکاشو باز نکردم چشمامو که از سر راه نیاوردم:))))
پاسخ:
:)) شرط می‌بندم شب برمی‌گردید لینکارم باز می‌کنید می‌خونید
داداشت نگفته ریشه "مرسی. اه" چیه؟ 
عموما! "مرسی. اه" اشاره داره به یه ویدیویی که یه خانمی منتشر کرده بود و توش میگفت:
"لطفا پسرای دهاتی و بدتیپ تو پیج من نیان. مرسی. اه"

پاسخ:
:))))))))))))) چه جالب!
ریشه‌ی این اصطلاحو نگفته بود داداشم
ولی اصطلاح خوبی به نظر می‌رسه :دی

"لطفا پسرای دهاتی و بدتیپ تو وبلاگ من نیان. مرسی. اه" :)))))))))

سرچ کردم"اکثر قریب به اتفاق" ، اینو آورد:
"این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است."

پاسخ:
:))))))))))))))))))))))) وای خدای من؛ مردم از خنده!
اکثر قریب به اتفاق ینی 99.99 درصد :دی
خب به سلامتی از اینجا هم اخراج شدم 

میرم بعد از چند تا عمل زیبایی برمیگردم:)))

+ همین کامنت رو یه بار دیگه هم فرستادم که دستم خورده بود خصوصی شده بود
پاسخ:
انقدر بدم میاد از این پسرایی که کامنت خصوصیِ غیر ضروری میدن که نگو!
خب اگه عمومی نمی‌تونی بگی می‌خوام صد سال سیاه خصوصی هم نگی 
والا!
خدا رحم کرد بهتون که عمومی‌شم فرستادید :دی

عرضم به حضورتون که من چند تا دکتر خوب سراغ دارم برای زیبایی؛ ولی خب دهاتی بودنتونو می‌خواید چی کار کنید؟
البته شادمهر در همین راستا می‌فرماید:
ساده بگم ساده بگم ساده بگم دهاتیم 
اهل همین نزدیکیا
همسایه روشنی و 
همخونه‌ی تاریکیا
ساده بگم ساده بگم بوی علف میده تنم 
هنوز همون دهاتیم 
با همه شهری شدنم با همه شهری شدنم

و در ادامه می‌فرماید:
باغ غریب ده من  گلای زینتی نداشت
اسب نجیب ده من نعلای قیمتی نداشت
اما همون چهار تا دیوار با بوی خوب کاگلش
اما همون چندتا خونه با مردم ساده دلش

برای من که عکسمو مدتیه تو آب چشمه ندیدم
برای من که شهریم از اون هوا دل بریدم

دنیایی که دیدن اون اگر چه مثل قدیما راه درازی نداره
اما می‌دونم که دیگه دنیای خوبه سادگی به من نیازی نداره

عه! نمیدونستم.
 کلمه ی به این عظمت یه معنی این قدری داره؟ ولی کلا جالبه!! نه ، میتونم بگم دوسش دارم. مثل "گالوانومتر" که تو فیزیک مون بود:))
پاسخ:
برای سایر دوستان:
گالوانومتر، نوعی وسیله اندازه گیری است
ابزاری برای تشخیص جریان الکتریکی؛
منی که شبیه شهاب حسینی ام قاعدتا میتونم بیام:))))
پاسخ:
حامد بهداد خوش‌تیپ تره :)))
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۳۲ دختر حــَوا :)
اسراف نیست خب؟
اصن چرا بخری وقتی نمیپوشی؟
پاسخ:
اسراف نیست؛
خریدنِ یه دونه مانتو و یه دونه کفش و یه دونه چادر و یه دونه کیف در سال اسراف نیست
اتفاقاً یه مدت با همین شعارِ لباسام هنوز سالمن و همینا رو می‌پوشم و نخرم پیش رفتم و دیدم کماکان همینا رو می‌پوشم و نه اینا از رو میرن نه من.

تا حالا یادم نمیاد لباسی به تنم کوچیک شده باشه یا پاره بشه یا کهنه بشه.
ینی فکر کن لباسی که تولد 15 سالگیم پوشیده بودم و بعد از تولدم، 50 بارِ دیگه هم پوشیدم رو اگه الان دوباره بپوشم ملت میگن مبارکه؛
بس که نو می‌مونن لامصبا!
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۶ دختر حــَوا :)
خب به واقع اگه بیست تا کیف داشته باشی یعنی از چهار سالگیت کیفاتو نگه داشتی :| :))
پاسخ:
بله.
من یه چتر دارم و اون چتر، چتر هفت سالگیمه
9 تا چادر مشکی دارم که هر 9 تاشون مربوط به سال‌های چادری شدنمه (از دبیرستان)
و قدیمی‌ترین کیفی که همین الانم ازش استفاده می‌کنم کیف 6 سالگیمه که دوست بابا از ترکیه برام آورده بود و همین الان جلوی چشمه :دی

و در پایان عرضم به حضورت که روسری 3 سالگیم رو هم دارم هنوز و سالمه هنوز و هر از گاهی می‌پوشمش هنوز :دی

بِهِم ایمان آوردی یا بازم معجزه و کرامت می‌خوای؟ :دی

این پستو با کامنتِ من، بخون:
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۴ دختر حــَوا :)
:|
قانع شدم :)))
پاسخ:
خداروشکر D:
من دیشب باید معذرت خواهی میکردم . گفتم یه ذره زمان بگذره بهتره .

این آی پی الان آی پی لپتاپمه . اون آی پی دیشب که خیلی هم باهاش کامنت گذاشتم آی پی گوشیه . نمیدونم میشه تو بیان فهمید یا نه ولی از سیستم عامل و اینا فکر کنم بشه فهمید که گوشی بود .

خب اصلا بحث کامنت ضروری و  غیر ضروری نبود که . من اصلا نمیدونستم میشه کامنت خصوصی داد یعنی فکر میکردم فقط از طریق همون بالای وبلاگ میشه کامنت خصوصی داد. وقتی نوشت کامنت شما به صورت خصوصی ارسال شد تازه فهمیدم چی شد .

واقعا دستم خورد . شما تو موبایل وقتی میخواید اون کد امنیتی رو وارد کنیذ ممکنه دستتون بخوره به اون نظر خصوصی که با فاصله ی کمی دقیقا زیرشه .

اصلا حواسم نبود که تیک کنار کامنت خصوصی خورده . اصلا اون کامنت چیزی نبود که بخوام خصوصییش کنم .

دیگه من توضیحاتم رو دادم . قضاوت با خودتون:|
پاسخ:
ای بابا. این چه حرفیه
شما ببخشید که من لحنم یه کم زیادی تند و بی‌اعصابه
نیازی به عذرخواهی نیست موشک خان!
اگه یه موقع بدخلق می‌شم و کاسه کوزه‌ها رو سر بقیه می‌شکنم و تر و خشکو باهم می‌سوزونم و انقدر روی خصوصی و عمومی بودن کامنتا و لحن خواننده حساس میشم، باعث و بانیش هم‌جنسای خودتونه که حد و حدود خودشون رو رعایت نمی‌کنن.
مثلاً اون آقای پسری که صرفاً برای جلبِ عطوفت بنده با اسم دختر کامنت می‌ذاره و من اینو از آی پیش می‌فهمم، لیاقتش اینه که باهاش تند حرف بزنم و هر چی از دهنم درمیاد بهش بگم... ولی خب آبروداری می‌کنم اینجا جلوی جمع و 
بگذریم.