48- انتظار یعنی دویدن, نه ایستادن!
ضمن تبریک عید نیمه شعبان,
چارلی چاپلین:
من هر قدر با کار طنز، کوشش کردم تا مردم "بفهمند"
اما آنها فقط "خندیدند"
امام سجاد:
پدرم با برترین مردان زمان خویش در خون غلطید تا مردم "بفهمند"
اما آنان فقط "گریه کردند"
چند وقته نرفتم رو منبر, گفتم به مناسبت نیمه شعبان یه منبرم بذارم براتون
از وقتی این عکسو تو یکی از سایتا دیدم, موقع غذا خوردن, غذا کوفتم میشه رسماً...
مگر نه اینکه پیامبر گفته: "لا یَشْبَعُ الْمُؤْمِنُ دُونَ جارِهِ"؛
مگر نه اینکه نباید مؤمن بدون اینکه همسایه اش سیر شود, سیر شود!
مگرنه اینکه ما الان خودمونو مسلمون فرض کردیم
فرض کردیم یا نکردیم؟
کردیم یا نکردیم؟
جواب منو بده
نخند آقا, نخند
شما که میخندی!
شما برو بیرون!
مگر نه اینکه ایشون گفتن به من ایمان نیاورده است کسی که سیر بخوابد و
همسایه اش گرسنه باشد
خب!
خب الان بازم انتظار داریم وقتی مردیم, به بهشت نائل بشیم؟
آره؟
آره یا نه!!!
جواب منو بده, اعصاب ندارم
یه جا نوشته بود یه شیخی بوده (یکی مثل من)
یه شب یکی از شاگرداشو میخواد و با خشم و عصبانیّت میگه:
"در همسایگی تو فردی است بینوا که با چند کودک خود گرسنه به سر می برد!!!
چرا به حال آنها رسیدگی نمی کنی؟"
اون شاگرد بدبختم میگه:
"به خدا سوگند! نمی دانستم که آنها چنین مشکلی دارند"
شیخ هم برمیگرده میگه:
"همین که نمی دانستی، مرا خشمگین کرده
و الّا اگر می دانستی و اقدام نمی کردی، کافر بودی"
به قول پروین اعتصامی,
واعظی پرسید از فرزند خویش / هیچ می دانی مسلمانی به چیست
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق / هم عبادت ، هم کلید زندگیست
گفت : زین معیار اندر شهر ما / "یک مسلمان هست آن هم ارمنیست"
ای کاش انسانها همانقدر که از ارتفاع میترسند از پستی هم هراس داشتند!!!
خب دیگه, منبر تموم شد, برید به کاراتون برسید و به حرفامم فکر کنید و
تا منبری دیگر بدرود!
بذارید شیخ به محاسبات مولفه انترمدولاسیون بپردازه,
شیخ شنبه امتحان مدارمخ داره
یکشنبه بیوسنسور!
مدار مخ خره!