412- بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن
یکی از شبهای بارانی آبان ماه 1394
- طرح داستان: راوی، در حال بازگشت به خوابگاه است، استثنائاً از دندانپزشکی برنمیگردد :دی
- درونمایه یا پیام داستان: قدم زدن تو بارون، با تو چه حالی داره، دلم هواتو داره
- نقطهی اوج داستان: وقتی از تاکسی پیاده میشه که بقیه مسیرو زیر شرشر بارون پیاده برگرده
راوی هندزفری تو گوششه و داره راز دل علیرضا قربانیو گوش میده
دل دیوانهی من به غیر از محبت گناهی ندارد،
خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بیپناهی پناهی ندارد،
خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان دل ناامیدم گواهی ندارد،
خدا داند
هندزفریو از تو گوشت درمیاری و آهنگی که گوش میکردیو پاوز میکنی و سوار تاکسی میشی
ساعت دیوار چشمات قلبم نمییای نمییای نمییای
راننده آهنگ قدیمی بنیامینو گذاشته
زیر لب میگی: آلبوم گریه نامه عاشق نمیخوای نمییای نمییای
ساعت دیوار چشمات قلبم آلبوم گریه نامه عاشق
ساعت؟ ساعت چنده؟
یه نگاه به ساعتت میکنی و یه نگاه به آسمون و دوباره یه نگاه به ساعت و با خودت میگی
این روزا چه قدر زود دیر میشه
یه چند ثانیهای تاکسی ساکت میشه و آهنگ بعدی،
هوا بوی نم گرفته، دوباره دلم گرفته
صدای گریهی بارون، تو خیابون دم گرفته
با نگاهت قلبمو ازم گرفتی اینم بمونه
با غرورت منو دست کم گرفتی اینم بمونه
ترافیکه
دیره
هوا تاریکه
چترتم که یادت رفته برداری
پس کی بند میاد این بارون
قرمزه، 78 ثانیه، 77، 76،
چشماتو رو هم میذاری و میشمری، 75، 74، 73
تو رو به یادم میارمو
دوباره یه نگاه به ساعتت میکنی و
کلافهای!
منتظری آهنگه تموم شه
یه بار دیگه تاکسی ساکت میشه و آهنگ بعدی،
عاشق شدم کاش ندونه، دست دلم رو نخونه
اگه بدونه میدونم، دیگه با من نمیمونه
اونکه پیشش دل من گیره، اگه بدونه میذاره میره
اگه بدونه دیوونم کرده، میره و دیگه بر نمیگرده
+ ببخشید؟ میشه صداشو کم کنین؟
سرتو تکیه میدی به شیشه
صداشو کم میکنه ولی هنوز میشنوی
عاشق شدم دلواپسم، گرفته راه نفسم
دلهره دارم که بهش میرسم یا نمیرسم،
چشمای اون سر به سرم میذاره
دست از سر من بر نمیداره،
داره بلا سرم میاره
اما خودش خبر نداره،
دستم اگر که رو بشه
دلم بی آبرو بشه،
راز مگو بگو بشه
+ من همین جا پیاده میشم
هندزفریارو دوباره میذاری تو گوشت و آهنگه رو پلی میکنی و
راز دل بشنو، از خموشی من
این سکوت مرا ناشنیده مگیر
ای آشنا، چشم دل بگشا، حال من بنگر
سوز و ساز دلم را ندیده مگیر
+ خانوم بقیه پولت
میگیری و میذاری تو کیفت و
بقیه راهو پیاده برمیگردی
چترتم که یادت رفته برداری
دوباره یه نگاه به ساعتت میکنی و
آهنگ بعدی
بارون داره هدر میشه بیا با من قدم بزن
دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن
وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز
نمیدونی تو این هوا چشات چه خوش رنگ میشه باز
بارون هواتو داره رنگ چشاتو داره
قدم زدن تو بارون
با تو چه حالی داره
دلم هواتو داره