پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

دیشب یهویی به سرم زد دل و روده هندزفری‌مو دربیارم ببینم سیستمش چه جوریه

گفتم حالا که سوخته و کار نمی‌کنه حداقل توشو ببینم و توی هندزفری ندیده از دنیا نرم

پیچ و اینا نداشت و یه جوری آکبند بود که با کارد و چاقوی آشپزخونه افتاده بودم به جونش

با قیچی و چنگال و سایر امکانات موجود توشو باز کردم و 

با ذوق داشتم توشو (ینی گوشیاشو) تحلیل می‌کردم که دیدم انگشت اشاره‌ام می‌سوزه

بعد دیدم خون هم میاد و من متوجه نشدم اصن کی و چه جوری دستمو بریدم!!!

ولی بدجوری می‌سوزه, مثل نبض و ضربان قلب تیک می‌زنه, نبضشو حس می‌کنم :(

یه چیزی تو مایه‌ی صحنه‌ی بریدن دست و کارد و ترنج و یوسف و از این صوبتا

و هر یک را در آن دیدار دیدن / تمنا شد ترنج خود بریدن،

ندانسته ترنج از دست خود باز / ز دست خود بریدن کرد آغاز

+ هفت اورنگ نظامی (یوسف و زلیخا)

۹۴/۰۷/۱۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)