پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

این سری تو قطار هیشکی با هیشکی حرف نمی‌زد و سوژه‌ی خاصی نبود,

جز یه خانوم هم سن و سال خودم که یه دختر پنج شش ساله داشت و

تعطیلات اومده بود خانواده‌شو ببینه و داشت برمی‌گشت تهران, سر خونه زندگی‌ش

توی قطار شوهرش زنگ زد گفت عزیزم دانشگاه آزاد بدون کنکور مهندسی کامپیوتر ثبت نامت کردم,

برات انتخاب واحدم کردم, از شنبه کلاسات شروع میشه


پ.ن: البته قیافه‌ی من دیدنی‌تر بود...

۹۴/۰۶/۲۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۵)

یعنی بدون اینکه بهش بگه؟!
پاسخ:
بلی! بدون اینکه به زنش بگه :))))))
چون دوست داشت زنش تحصیلات عالیه داشته باشه :دی
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۲۶ مبهم الملوک
عجیبا اندر غریبا..!!
پاسخ:
والا!
احتمالا خودش هم درس ها رو پاس می کنه دیگه! :D
پاسخ:
:)))) صد در صد! 
جدا از حرفات و کامنتا در مورده اون خانوم و عاقا!
تو از ی دید دیگه نگا کن
درس زندگی بگیر !!
همسن و سال توعه ی بچه 5 ساله داشته
اون وق تو هنوزم شوهر نکردی
و هنوزم نمیکنی
و اون قد بشین دستور زبان فارسیو بخون تا موات سفید شه :|
پاسخ:
:دی
تا حالا از این منظر به قضیه نگاه نکرده بودم :))))
:))))))))))))))))) کامنت اخر !!!
پاسخ:
:)))))