پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

ولی یه عده با اینکه سن و سالشون بزرگ میشه, هنوز تو همون توهم و خیال نوجوونی‌شون می‌مونن, مثل قصه‌ها فکر می‌کنن, یک دل نه صد دل عاشق میشن, تب می‌کنن, بی تاب میشن, غم هجران و درد عشق و امید وصال و فاز عرفانی می‌گیرن و ادای مجنون و فرهادو درمیارن و

این آدمارو یه گوشه ذهنتون داشته باشید تا یه فلاش بک بزنیم به دنیای واقعی و مهمونی اخیر

معادل فارسی فلاش بک رو نمی‌دونم ولی شگردی است سینمایی در بیان داستان

که طی آن، شرایط حاضر رها می‌شود و به نمایش حوادث گذشته پرداخته می‌شود

 

رفته بودیم خونه‌ی یکی از پسرای فامیل که تازه ازدواج کرده بود

دختره, ینی زن همین پسر فامیلمون 3 سال از من کوچیکتر بود

عروسیش که نبودم

زیاد منو نمی‌شناخت

باهام غریبی می‌کرد

هر از گاهی یه چیزی تعارف می‌کرد و حرف مشترک چندانی نداشتیم باهم

یهو ازم پرسید تو واقعاً 5 سال تهران بودی؟

گفتم آره (فقط خدا خدا می‌کردم نخواد که روز مصاحبه رو دوباره توضیح بدم براش)

پرسید ینی همه جاشو می‌شناسی؟

یکی از بانوان حاضر در مجلس گفت نسرین دختر خوبیه, فقط مسیر خوابگاه و دانشگاهو می‌شناسه


واقعاً برای خودم متاسفم که یه عده خوب بودن یه دخترو معادل با آفتاب, مهتاب ندیدنش می‌دونن!

خشمم رو فرو خوردم و یه نفس عمیق کشیدم و رو به دختره گفتم آره عزیزم تا حدودی می‌شناسم و

هر موقع بابا کار اداری داشته باشه میسپره من اونجا انجام میدم


مجلس زنونه بود

ده دوازده ساعتی باهم بودیم

ساکت نشسته بودم و با دقت به حرفاشون گوش می‌دادم

حرف مشترکی نداشتیم که منم نظر بدم, حالم هم زیاد مساعد نبود و دلم بد جوری درد می‌کرد

راجع به یخچال 9 میلیونی و مبل 7 میلیونی و لباس آنچنانی و سرویس اینچنینی فلانی حرف میزدن

اینکه فلانی خونه خریده و از کاغذ دیواریاش خوشش نیومده و عوض کرده و کیا اخیراً ازدواج کردن و

شوهر کدوم پولدارتره, چندتا خواهر و برادر داره, ماشینش چیه, کدوم خوش‌تیپ تره, کچله, چاقه, مدرکش چیه

مهریه کی چه قدره و ببین فلانی ماه عسل کجاها قراره بره و سرویس طلا و جهیزیه‌شوووووووووووو


یه کم هم گیر دادن به اسم‌های جدیدی که برای بچه‌ها میذارن که در این زمینه خدایی حق دارن

بعضیاشون انقدر پیچیده ان که آدم هی هر بار یادش میره

یکی یه چیزی می‌گفت, بعدش می‌گفت شوهرم دوست نداره یا داره, میذاره یا نمیذاره

گفتم ینی آدم بعد ازدواج, خودش اختیار و اراده نداره؟

یه جوری پرسیدم که مثلاً اینا با تجربه ان و من بچه ام و میخوام راهنمایی‌م کنن

همه متفق القول گفتن نه دیگه... بعد ازدواج صاحب اختیارت شوهرت میشه


ذهنم درگیر مدل زندگی این دختری بود که تازه به فامیلمون اضافه شده

دختره میخواسته بره بازار, ولی مادرشوهرش نذاشته بود تنها بره

بهش گفتم اگه من همچین مادرشوهری داشتم یه تذکر حسابی به شوهرم می‌دادما

دوباره همه متفق القول گفتن اتفاقاً تو هم بعد ازدواج باید سبک زندگی‌تو عوض کنی و

الانو نبین تنهایی میری تهران و اونجا هر جا خواستی میری و دوباره تنهایی برمی‌گردی

بعد ازدواج صاحب اختیارت شوهرته و اون باید اجازه بده که کجا و با کی بری و بیای

(انقدر این عبارت صاحب اختیار رو اعصابم بود که نگو)


دوست داشتم بدونم زندگیش بعد از ازدواج چه فرقی کرده ولی روم نمیشد مستقیم بپرسم

بالاخره یه جوری دغدغه ذهنی‌مو مطرح کردم و 

گفت از صبح اومدی آی دلم وای دلم می‌کنی و شبم میری خونه و مامانت غذاتو آماده کرده,

ولی من تو همچین شرایطی باید پاشم برای یکی دیگه که صبح میره شب میادم غذا درست کنم

این یکی از تفاوت‌های الان با گذشته است

با دوستای مدرسه اش که ارتباط نداشت, دانشگاهم که هیچی, دیپلم گرفته بود و تموم.

نه خبری از مودم و لپ‌تاپ و نه خبری از یه جلد کتاب حتی!

داشتم خودمو شب و روز جلوی تلویزیون و فلان کانال و فلان سریال تصور می‌کردم

و اینکه تا دوازده ظهر بخوابم! 

خواستم بگم اگه برگردی به یه سال پیش, از بین خواستگار خوش تیپ و پولدار و باسواد کدومو ترجیح میدی

یه جور دیگه پرسیدم که مثلاً راهنمایی‌م کنه

بدون اینکه فکر کنه گفت پولدار باشه... الان همه چی پوله, پول باشه قیافه هم هست, مدرکم هست

با اینکه به چشم برادری!!! شوهرش خوش‌تیپ و خوش‌قیافه‌ترین پسر فامیل بود

ولی با قیافه که نمیشد یخچال 9 میلیونی و مبل 7 میلیونی و لباس آنچنانی و سرویس اینچنینی خرید

در ادامه‌ی حرفاش گفت با پسرای ترک ازدواج نکن, اونا بلد نیستن بهت بگن عزیزم عشقم گلم فدات شم

دختر دوست داشتنی و قانعی به نظر می‌رسید

معلوم بود اهل چشم و هم چشمی نیست

از وقتی اومدم خونه به حرفاش فکر می‌کنم, به اینکه یه زن چه قدر جلوی تلویزیون بشینه و تو آشپزخونه باشه 

به اینکه چرا من هیچ وقت دلم نخواست بهم بگن عزیزم عشقم گلم فدات شم

به اینکه چرا هیچ وقت نتونستم اینایی که با وام و قرض سرویس طلای چند میلیونی میخرنو درک کنم

به اینکه چرا ظرف بلور چند صد تومنی اونجا روی میز برام جذابیت نداشت

این چراها یه طرف قضیه بود و نقل مجالس بودن و به به و چه چه ملت طرف دیگه!

نتیجه‌ای که گرفتم این بود که 

باید تا می‌تونی پسر و خانواده پسرو تحت فشار بذاری برات طلا بخرن! تا می‌تونی!!!

هر چی طلاهات بیشتر و گرون‌تر باشن شان و مقام و منزلتت بالاتر میره

جهیزیه عالی باید ببری تا ملت چش و چالشون درآد

اصن یه مراسم داریم که تو اون مراسم ملت میرن جهیزیه دخترو نگاه میکن :)))))


حالا فلاش بک, برگردیم سراغ اون عده که سن و سالشون بزرگ میشه ولی هنوز تو همون توهم و خیال نوجوونی‌شون می‌مونن, مثل قصه‌ها فکر می‌کنن, یک دل نه صد دل عاشق میشن, تب می‌کنن, بی تاب میشن, غم هجران و درد عشق و امید وصال و فاز عرفانی می‌گیرن


ادامه دارد...

۹۴/۰۵/۰۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۲۲)

خیلی نارمانتیکی اصلن 
الان من بهت بگم عشقم گلم فدات شم بدت میاد ؟:/
پاسخ:
بدم نمیااااااااااااااااااااااد
ولی انتظار هم ندارم یکی اینو بهم بگه
ینی تو لیست انتظارات و نیازهام نبوده هیچ وقت
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۴۳ فاطمه (خودکار بیک)
اعصابم خورد شد !
پاسخ:
من 10 ساعت رو اون مودی بودم که تو الان هستی
منم همیشه فکر میکردم دوست داشتن که باشه حله ،دختر قانع خوبه دختر ساده و تر تمیز خوبه  نه ازینا که از همون اول از پسر خونه ماشین شغل درآمد بالا میخوان نه ازینا که رنگ و وارنگن ...
ولی الان میفهمم واقعیت اینه جامعه دخترای افاده ای پر زرق و برق و تجملی میخواد !

امام علی میگن اگر میخواین جامعه ای رو اصلاح کنید مردانشون رو اصلاح کنید.

واقعا هم همینطوره چون نمی دونم چه علاقه ایه که زنها ( بالای 90 درصدشون)دوست دارن همون شکلی باشن که مردا میخوان. انگار هویت مستقل برای زن معنی نداره....

پاسخ:
اهمممم موافقم با این هویت مستقل...
اینو ببین:
http://sh1362.blogfa.com/post-367.aspx
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۲ مستر نیمــا .
ازدواج یه جور محدودیت هم داره
یه سکه با دو روی خوب و بد
هم استقلالت زیاد میشه هم کم
و .....
هیچ چیز نه خوبی محضه نه بدی محض
پاسخ:
آره ولی مقدار محدودیتش فرق داره
چند روز پیش بود فکر کنم یکی از پستای وبلاگ خودت بود یکی راجع به همین محدودیت کامنت گذاشته بود
خوبیای ازدواجو که همه مون میدونیم
در مورد بدیاش:
دخترا ذاتاً محدودن اینو که نمیشه رد کرد
من و داداشم هر چه قدرم آزادی مون برابر باشه من 9 شب به بعد نمیتونم بیرون باشم
حالا فکر کن بعد ازدواج همین یه ذره آزادی دختر هم کمتر میشه

پسر هم محدود تر میشه
ولی پسر قبل ازدواج انقدر آزادی داشته که این کم شدن و محدودیت زیاد به چشمش نمیاد
ولی برای دختر محسوس تره
ینی اگه دختر دو درجه آزادی داشته الان یه درجه داره
اگه پسر 10 درجه آزادی داشته الان 9 درجه (صرفاً برای رسوندن منظورم اینو گفتم)

من یه چیزی بگم در مورد حمایت از دیگرانی که شما می گید در توهم عاشقی باقی می مونن این موضوع درسته اما، یه اما داره 
اونم اینه 
من فکر می کنم همه تقریبا دارای یه قدرت تفکر مساوی اند ولی داده هایی که دارن فرق داره ینی یکی تجربه ی بیشتری داره جهان دیده است خوب و بد روزگار رو چشیده کتاب خونده و دامنه داده های مغزیش زیاده و بر اساس همین موضوعات استنتاج می کنه و اغلب هم درسته
آما
در بعض دیگر موارد که اغلب بگم درست تره داده های ذهنی افراد کمه و این باعث میشه درست فکر نکن و درست به نتیجه نرسن اینا ذهن هاشون رو محدود کردن و نمی تونن به نتیجه درست برسن و اگه هم برسن بر حسب اتفاق خواهد بود
خلاصه که: همه دارای یه قدرت تفکریم تقریبا ولی داده های ذهنی مون کم و زیاده
اینو گفتم که زیاد بر مردمان خرده نگیری اینا مد پرستی و پول پرستی و این حرفا نیست ینی هستااااا اما به خاطر کمبود داده مغزیه
نظر خودمه خواستم بگم که گفته باشم :)
پاسخ:
با نظرت موافقم و پست بعدی میخوام همین آدمارو تحلیل کنم
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۸ خانم توت فرنگی
نمیشه همه ی زندگی ها و روابط دو طرفه رو با این نظریه مردود یا قابل بول اعلام کرد
اما من هم زیاد دیدم خانم هایی که هیچ اختیاری از خودشون تو زندگی یه مشترک ندارن این مدلش خیلی آزار دهنده است 
راستی سلام
پاسخ:
سلام
من رد یا قبول نکردم
صرفا یه توصیف بود
و یه جور تجربه 
هر آدمی وقتی ازدواج میکنه زندگیش دچار تغییراتی میشه، من نمیگم آزادی ها گرفته میشه چون این جمله ی درستی نیست، ولی تغییر کردن زندگی یه امر طبیعیه و اگر قرار باشه همه چی مثل قبل باشه که به ازدواج نمیگن "فصل جدید زندگی" بهرحال قبلش آدم خودشه و خودش ولی بعد ازدواج میشه خودشو همسرش، میشه ما، اسمشم که روشه، زندگی مشترک... یعنی واسه خیلی چیزا باید شرایط دو طرف مطرح بشه و درک بشه و دیگه منیّت مفهومی نداره.
ولی اینطوری هم که بعضیا عنوان میکنن نیست، "صاحب اختیار" و "باید و نباید" و "اجازه گرفتن" بنظرم خیلی مسخره ست و برای زمانای قدیمه که دخترا رو 9 سالگی شوهر میدادن بدون اینکه بفهمن دنیای بیرون چه خبره خوب طبیعیه که یه "صاحب اختیار" لازم داشته باشه ولی الان اصلا اینطوری نیست، "برده داری" که نیست، زندگی ِ مشترکه، همه چی پنجاه پنجاهه، همین تفکرات غلط ِ ما خانم هاست که مردها رو متوقع و زن ها رو حسرت به دل بار میاره...
ازدواج واژه ی کاملا شیرین و بخش قشنگی از زندگیه به شرطی که با آگاهی کامل انجام بگیره و جهیزه ی عالی و سرویس طلا جزو سنجشش نباشن!
پاسخ:
با حرفات موافقم
ولی بعضی از خانوما انگار خوششون میاد از این شرایط
لذت میبرن از اینکه یکی باشه که
براش بشورن بپزن بسابن
حتی یکیشون یه حکایتی رو گفت که تایید میکرد این سبک زندگیشون رو (پست بعدی می‌نویسم اون حکایتو)

۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۰ مبهم الملوک
من به کل در این زمینه نظری ندارم.
میشه گفت بهش اعتقاد ندارم.  مبهمی خنثی میباشم
میدونی ما آدم های دنیایی که شاید تا نسل بعدی
اثری از محبت تو قلب ها مون نباشه
جوری شده که تو درسا و غلط بودن.  شک داریم

پاسخ:
من هنوز شوکه ام بانو!!!
چه جوره 14 سالته آخه!!!
هیچ وقت جرئت نداشتم به کسی بگم عزیزم،گلم
و انتظار هم ندارم کسی بهم بگه عزیزم،گلم
تازه بدمم میاد
و تاکید میکنم که 13 سالمه ! :دی
پاسخ:
جدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای من فکر میکردم مینیمم 14 مبهم الملوکه
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۹ مبهم الملوک
فکر میکردین چند سالم باشه؟؟
پاسخ:
25
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۱ مبهم الملوک
همه بهم میگن   منظورم کسایی که منو نمیشناسن  متنی منو دیدن تصویری خیر

پاسخ:
آخه رنج سنی خواننده ها و دوستام همین حدود 25 بود قبلا
الان جوجه دکتر و جوجه مهندسام وارد جامعه شدن :))))))))))
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۳ مبهم الملوک
توروووووو خدا! 25!!!! 
من هنوز جوونم    5 تا کامیون ارزو دارم خواهر
14 سالی بیشتر نداریم 
پاسخ:
:))))
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۶ مبهم الملوک
من اسم وبلاگتو شنیده بودم ... این بود که فعالیت خاموشی خودم رو اغاز کردم .... و حال روشن گشتیم ...... اینقدر روشناییم زیاد بو که وبلاگ هم برا خودم زدم
:):):):D ماشاالله ماشاالله خواهر
پاسخ:
ماشالا :)))
مام ازاین مراسم جهیزیه نیگا کنی داریم:)))))))))))))))

پاسخ:
خب ناسلامتی تو همشهری هستیماااااااااااااااا
فرهنگمون نزدیک به هم ه
ولی خدایی خیلی رسم مزخرفیه:|||||||||||||
تا 2-3روز بعدش هم پشت سر عروسو جهیزیشو....اینا حرف میزنن:))
پاسخ:
دو سه روز؟
تو بگو دو سه مااااااااااااااااااااااه
دو سه سال!!!
دو سه قرن!!!
نه تو خونه ما بیشتراز 2-3روز حرف بززنن...با جفتم میرم توحلقشون:||||
براهمین...
میرن ی جهیزیه نیگا کنی دیگه میان اینو با قبلیه هم مقایسه میکنن:|||
پاسخ:
آخ آخ
آی گفتییییییییییییییییی
مزخرف ترین رسم و رسومیه که تو عمرم دیدم
ینی هر چی غر بزنم کمه!!!
کار از غرزدن گذشته....
ولی رسم ورسوما همش ب کنارررر...جنگ شادی میری؟؟بابک نهرینو اینا؟؟
پاسخ:
نه بابااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
من و چه به این کارا!!!
:)))))))))

من اصن تا حالا هیچ کدوم از برنامه و فیلم و نمایشاشو ندیدم
واقعن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه میشه؟؟مگه داریم؟؟؟ی تبرزی نمایشای نهرینو ندیده باشه؟؟؟
تونستی حتمن تو اپارات ببین...خیلی باحالن:)))

پاسخ:
من هیچیم به این ترکا نرفته
نه تعصبی
نه رگ و غیرتی
چه وضعشه آخه
نمایشای بابک نهرینم نمی‌بینم
نچ نچ نچ نچ

+ من اصن اهل فیلم و نمایش نیستم کلاً

ای گفتتتتتتتی....
تبریزه و غیرت وتعصب ادماش:|||||||
ای بابااااا:(((
از دس دادی....خیلی باحاله ب ی بار دیدنش می ارزه:))
اینم ادرس یکیشونه:
http://www.aparat.com/v/xqihl/%D8%B7%D9%86%D8%B2_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9_%D9%86%D9%87%D8%B1%DB%8C%D9%86_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4_%D9%81%DB%8C%D8%B3_%D8%A8%D9%88%DA%A9
پاسخ:
:)))))))))))))
نصف عمرم بر فناست که ندیدم اینارو
ازاین ادرسی ک دادم باحال تراشم هس:))))
من ک واقعا شوکه شدم...ی تبریزی ایناروندیده!!!!!!!!!!!

پاسخ:
ندیدم دیگه!
حالا چرا می‌زنی
داداشم همه رو داره و دیده
ولی من دریغ از یه سکانس!!!!
این جور صحبت ها روح آدمو مسموم می کنه و کلی طول می کشه تا این سم از روح خارج بشه و آدم به دنیای واقعی برگرده. باور کن دنیای واقعی خیلی خیلی قشنگ تر و منطقی تر از تصویریه که این جور آدما می سازن.
حرفات در مورد عشق رو قبول ندارم. حتی همون عشق های دیوانه وار و پر تب و تاب و ناکام که به قول خودت شاید به جز توهم چیزی نباشن. به نظر من عشق زیباترین چیزیه که در این دنیا وجود داره و قشنگ ترین حسیه که یه آدم می تونه تجربه کنه. تنها حسی که هیچ اثری از خودخواهی درش وجود نداره. عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی...
پاسخ:
نه ملیکا
عشق اگه دو طرفه نباشه دنیای هر دو رو نابود می‌کنه
منظور من اون آدمیه که فکر میکنه عاشق یکیه
در حالی که زمین تا آسمون... بی خیال ملیکا
الان خوب نیستم... مغزم کار نمیکنه
۱۱ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۵ شن های ساحل
به درست و غلط بودن این 2 تا دنیای متفاوت کاری ندارم فقط می دونم اون آدم  که می گی توی توهمه توی دسته خیلی اقلیت اون جامعه حساب میشه و بقیه توی جبهه مخالفش هستن و برای زندگی توی اون محیط ممکن اذیت بشه باید حواسش جمع کنه که آسیب نبینه ...و سعی نکن خودش بخاطر افراد دیگه تغییر بده چون این هویتش حساب میشه همون قدری که باعث دردسرش هست می تونه نقطه قوتش باشه.....و اخرش اینکه سعی کن همیشه با افرادی از جنس خودت بگردی چون بجز این نا خواسته اذیتت می کنن...
پاسخ:
از جنس خودم... :((((