۱۵۳۳- پست چهارم
امروز بعد از کلاسهام داشتم یه پست جدی و تخصصی با عنوان ساختِ اطلاع مینوشتم براتون. ابتداش هم نوشته بودم نظرات این پست بازه. اواسط پاراگراف اولش بودم که با خودم گفتم خب که چی؟ گزینۀ انصرافو زدم و صفحه رو بستم. چند ساعت بعد شروع به نوشتن یه پست دیگه کردم با عنوان هاچبک با درونمایۀ طنز و روزمره. هنوز به جملۀ سوم نرسیده حس طنزم پرید و گزینۀ انصرافو زدم و صفحه رو بستم. چند دقیقه پیش هم داشتم پستِ دیوارنوشته رو مینوشتم با چندتا عکس از دیوار اتاقم. سهچهار خطی نوشته بودم که باز گزینۀ انصرافو زدم. رفتم سراغ پوشهای که توش پر عکس و اسکرینشات و سوژهست برای وبلاگم. البته هنوز به منصۀ ظهور نرسیدن هیچ کدوم. خیلیاشونم بیات شدن و از دهن افتادن. فایل ورد سوژهها و کلیدواژههایی که قراره پستشون کنم رو باز کردم و سه عنوانِ درنطفهخفهشدۀ امروز رو بهش اضافه کردم که شاید بعداً در موردشون بنویسم. یه خب که چیِ دیگه هم تحویل اون فولدر و فایل ورد مذکور دادم و بستم و حالا اومدم تو پست چهارم بنویسم امروز یه پست چهارمی هم نوشتم که محتواش سردرگمی و کلافگی و آشفتگی ذهنم رو نشون میداد و عنقریب بود که بلایی که عصر تا حالا سر اون سهتا پست اومد رو سر این چهارمی هم بیارم.