پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۲۸۱- سیر نمی‌شوم ز تو

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۴۷ ب.ظ

بعد از لیسانس، هفت روز هفته، شش روزشو شریف بودم. به هر بهانه‌ای. به هر بهانه‌ای. خودکارم که تموم می‌شد، هلک هلک پا می‌شدم می‌رفتم شریف که خودکار بخرم. برگۀ A4 لازم داشتم؟ کاغذ کادو می‌خواستم؟ لاک غلط‌گیرم تموم می‌شد؟ لوازم‌تحریری شریف همۀ اینا رو داشت. دوستم سیم‌کارتشو داده براش پانچ کنم؟ کجا؟ تو همین تعاونی شریف یه جایی هست، اونجا سیم‌کارتو کوچیک می‌کنن. شارژرم می‌سوخت؟ بغل تعاونی یه مغازه هست، شارژر و موس و فلش و همه چی داره. جزوه‌مو می‌خواستم سیمی کنم؟ تمرینامو باید پرینت کنم؟ انتشاراتی شریف. ناهار ندارم؟ بوفۀ شریف. نماز نخوندم؟ مسجد شریف. فلان کتابو لازم دارم؟ کتابخونۀ شریف. دندونم درد می‌کنه؟ سرما خوردم؟ درمانگاه شریف. کرمم تموم شده؟ داروخونۀ شریف. بلیت باید بخرم؟ آژانس بغل شریف. حجم اینترنتم تموم شده؟ اکانت شریفم هست هنوز. بعد از لیسانس و فارغ‌التحصیلیم یادشون رفته غیرفعالش کنن. کجا با بچه‌ها جمع شیم برای دورهمی؟ خب شریف. کیک تولدمو از کجا بگیرم؟ قنادی روبه‌روی در آزادی شریف. کیک تولد وبلاگمو از کجا گرفتم؟ قنادی روبه‌روی دانشکده مدیریت شریف. 

دانشجوی فرهنگستان بودم، ولی درسامو تو سالن مطالعۀ شریف می‌خوندم. پاییز اون سالی که درگیر کارای فارغ‌التحصیلی و گرفتن مهر و امضا از فلان بخش و فلان اداره بودم، با اینکه هر بار که می‌رفتم پی این کاغذبازیا میومدم اینجا و غر می‌زدم که امروز شصت جا رفتم و شصت تا امضای دیگه مونده که باید از فلانی و فلان جا بگیرم، ولی دلم می‌خواست این مراحل تا ابد طول بکشه و من هر روز برم اونجا و هر روز بیام غر بزنم که مدرکمو نگرفتم هنوز. پیاده می‌رفتم دیر برسم و بگن فردا بیا. از پله‌ها می‌رفتم که طول بکشه. اگه صف بود و نوبتم می‌رسید جامو می‌دادم به بعدیا. انقدر کشش می‌دادم این مدرک گرفتنو که دیگه صدای آموزش ارشدم هم درومده بود که چی شد این گواهی فارغ‌التحصیلیت؟ سه سال پیش، تو یه همچین روزایی. باید می‌رفتم کارت دانشجوییمو تحویل آموزش می‌دادم. نمی‌دادم. مگه به این آسونی بود دل کندن.

یکشنبه ظهر برای یه کاری رفته بودم شریف. عصرشم با بچه‌ها دورهمی داشتیم. دیدم کلی کیف پای تختۀ یکی از کلاساست. صحنۀ دلخراشی بود. کلی کیف پای تخته ینی کلی آدم که دارن امتحان می‌دن. به خدا که جان‌گدازه :دی



۹۷/۱۰/۰۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)