پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1187- گَ سَن گِت غفورا، اَل چَه یَخَمیزی گوتار!

دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۶ ق.ظ

اولین سکانسی که از سریال سایه‌بان دیدم، یکی یه چیز چوبی دستش گرفته بود و داشت در خلوتش تمرین می‌کرد بره به یکی بگه دوستش داره. نمی‌دونم قسمت چندمش بود. حتی نمی‌دونستم چیو دارم می‌بینم. در واقع اسم سریالم نمی‌دونستم. بعد رفتیم مشهد. یادتونه که؟ اونجا برنامه‌مون اینجوری بود که صبونه رو می‌خوردیم و می‌زدیم به دلِ بازار و از اونجا حرم و زیارت. اونجا نماز ظهرو می‌خوندیم و برمی‌گشتیم ناهار. ناهارو می‌خوردیم و می‌زدیم به دلِ بازار و از اونجا حرم و زیارت. اونجا نماز مغربو می‌خوندیم و برمی‌گشتیم شام. شامو می‌خوردیم و می‌زدیم به دلِ بازار و از اونجا حرم و زیارت. اونجا نماز صبو می‌خوندیم و برمی‌گشتیم صبحانه و بله. این یه هفته هم این سریالو ندیدم. برگشتیم و دیدم یه سریالی هست که یه عده آدمِ بدهکار و بدبخت و بیچاره دور هم جمع شدن و دارن از تولید ملی حمایت می‌کنن. فکر کردم موضوع سریال اقتصاد مقاومتیه. اون شب که برده بودم سوغاتی عمه‌ها رو بدم، به زور و اصرار متقاعدشون کردم بی‌خیال حضرت یوسف و جومونگ بشن و بذارن سایه‌بانمونو ببینیم. بعد بحثِ کالای ایرانی و خرید جهیزیه‌ی ایرانی و نه به برندهای خارجی و حمایت از کارگر ایرانی و اینکه چه اشکالی داره آدم خونه‌ی پدرشوهر و مادرشوهرش زندگی کنه و خیلی هم خوبه شد و بنده مثل همیشه روی اعصاب و روانشون پیاده‌روی مختصری کردم و تا می‌تونستم حرصشون دادم با عقاید و افکارِ پوسیده و خل‌وضعیام :دی. بعد دیدم سارا داره به آرمان جواب مثبت میده و کلی غصه خوردم برای غفور. همونی که یه چیز چوبی دستش گرفته بود و داشت تمرین می‌کرد بره به یکی بگه دوستش داره. تا گفتم آخی بیچاره غفور، عمه گفت «سَن آلله آخه غفورون نَیی وار؟ یازخ قز دَدَسی اِویندَدَ بدبخت، اَر اویندَدَ بدبخت؟ گُی دولتدیه گِسین گونه چخسن». الان براتون ترجمه می‌کنم. منظور عمه جان این بود که تو رو خدا! غفور چی داره؟ دختر بیچاره تو خونه‌ی پدرشم بدبخت، تو خونه‌ی شوهرشم بدبخت؟ بذار بره زن یه آدم پولدار بشه به نور خورشید دربیاد :دی (به نور خورشید دربیاد، ترجمه‌ی تحت‌اللفظیشه. ینی یه نور و روشنایی و در کل به خوشی برسه). منم داشتم براشون توضیح می‌دادم که شیرینی زندگی مشترک به اینه که باهم از صفر شروع کنن و زندگی همه‌ش پول نیست که دیدم سر کالای ایرانی و خونه‌ی پدرشوهر به اندازه‌ی کافی خونشونو به جوش آوردم و بس کنِ خاصی تو چشاشونه. دیگه حالا وقتشه که بس کنی :دی بعد یه مدتم ساعت خوابم به هم ریخت و ۹ می‌خوابیدم و چند تا قسمتشو ندیدم. یه چند بارم مهمون داشتیم و گفتن ما پس از باران می‌بینیم و نذاشتن ببینیم. یه هفته هم رفتم تهران و ندیدم. ولی خب هر شب زنگ می‌زدم سراغ غفورو می‌گرفتم از مامان اینا که غفور برگشته کارگاه یا نه. تا دیشب که خاله جان تشریف آورده بودن خونه‌مون و داشتم در محضر خاله ابراز خوشحالی می‌کردم که غفور از روستا برگشته و کاش بهش فرصت بدن خودشو نشون بده و شیرینی زندگی مشترک به اینه که باهم از صفر شروع کنن و زندگی همه‌ش پول نیست. که خاله نگاه عاقل اندر عاشقی بهم کرد و فرمود گَ سَن گِت غفورا، اَل چَه یَخَمیزی گوتار بو غفورووونان! ینی بیا تو برو به غفور (ترجمه‌ی غیرتحت‌اللفظیش میشه بیا برو زنش شو) دست بکش یقه‌ی ما را تمام کن با این غفورت! (ترجمه‌ی غیرتحت‌اللفظیش یقه‌ی ما رو ول کن، بی‌خیال ما شو با این غفورت).

#نه_به_امثال_آرمان

#غفورها_را_دریابیم


۹۶/۱۱/۰۲
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

خاله

عمه جون

فیلم

مادرشوهرِ عزیزتر از جانم :دی

نظرات (۳۹)

۳ دیقه با عنوان خندیدم فقط! :دی
پاسخ:
همیشه لبت خندون :)
یعنی از زبان ترکی عشق ترم داریم؟؟ شباهنگ نمیدونی با چه تلاشی میخوندم یه ته لهجه بزنم
:))
پاسخ:
:دی اصن به عشق تو پست بعدی را کلا ترکی خواهم نوشت
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۶ آرزوهای نجیب (:
عاشق هشتگ‌هات شدم ((:

#تا آخر دنیا با غفور  حتی

پاسخ:
البته غفور ما مراده :دی
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۲۶ یا فاطمة الزهراء
:)))))

منم این عقیده رو دارم سر همینم هیچ وقت پول شخص ملاک نشده که ازش خوشم بیاد و بهش امتیازی بدم
مورد داشتیم یک بنده خدایی کشت خودشو بابامم هی میگفت بابا جان هم پسر خوبیه هم از نظر مالی خیلی اوکی تر از اونیه که دوستش داری سر همین که بابام به جای اینکه از ویژگی های مثبت اخلاقیش بگه اول از پول پسره گفت بیشتر زده شدم چنان توپیدم به پسره الان جواب سلامم نمیده وقتی باهم تو اکیپ مواجه میشیم :)) فکر کن بدبخت داشت توضیح میداد خب بنده خدا بابات چیز زیادی از من نمیدونن و تو اجازه نمیدی اصلا که من اعصابم خرد شد یه فحش بین 16 و 18 دادم بلاکش کردم :)) اصلا یه وضعی هااا :))
من چه تو رابطه گذشته ام نه رابطه الانم با رفیق جان خیلی از مسائل مادی برام مهم نبوده چون همیشه چیزهای مهم تری هست بعد میدونی خب بزرگترها مسلما با تجربه تر و عاقل ترن نمیدونم چرا واقعا این رو درک نمیکنن که بابا جان زمانه عوض شده دختر و پسر باهم کار میکنن با هم زندگی رو میسازن خیلی هم جذاب تره مثل غذای خونگی که زحمت داره ولی از غذای حاضر آماده رستوران بیشتر میچسبه :دی 
اصلا بیا یه کمپین نه به مادیات راه بندازیم :))
پاسخ:
:)) البته مادیات هم مهمه، ولی در اولویت نیست
بابای من خدا رو شکر، اگه امپراطور روم هم بود و منم بالطبع دختر امپراطور بودم اگه و می‌خواستم با نوه‌ی نانوای محله‌مون ازدواج کنم، ممانعت به عمل نمی‌آورد
اولین نکته بی توجه به متن پست:
الآن یکی به من توضیح بده چی شده که شیخنا شباهنگ الاف التحیه در یک روز دوتا پست گذاشته؟ :)
پاسخ:
:)) مرغمون تخم دوزرده گذاشته امروز
اَل چه یخمیزی
نههههه غفور
نهههههه آرمان
جانم فدای کامران :دی(مقصود همون ناصره ^_^) آهاییییییی ایچیم گچدی شایدم گچیدی ^_^
ناصرررررررررررررررر خیلی خوبه عررررررررررر(ضجهههه)
تولید ملی م بوده دیشب گفت با یه بیل شروع کردم الان شدم اینی که هستم سرمایه م بیل بود داشت به برادرشوهره نسترن میگفت که نسترن همون خواهر خودش باشه.برادرشوهر نسترن همونه که الهام رو میخواد.الهامم همونه که برادر شوهر نسترن رو میخواد .برادرشوهره نسترن برادره دوسته سعید ینی سهرابه سعیدم که شوهر نسترنه!که در واقع ینی همون برادره دوسته برادر سارا.سارام همونه  که به غفور گفت نه !

پاسخ:
:))) تو چرا هر بار ضجه رو یه جور می‌نویسی؟
البته چون خودمم نمی‌دونم با کدوم ز درسته، خرده نمی‌گیرم و راحت باش. سری قبل با ز نوشته بودی فکر کنم :دی

دیشب به خاله میگم میخوای واسطه شیم مژده رو هم بدیم به شاگرد باباش؟
یه جوری خشن نگام کرد دیگه حرف نزدم :))
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۱۲ یا فاطمة الزهراء
انقدری مهم نیست که جزو اولویت های اول باشه! یا بخاطر نداشتنش کسی رو بخوای رد کنی
پاسخ:
فقط عشق!
صبونه عشق
ناهار عشق
شام عشق

از اتاق فرمان اشاره می‌کنن گشنگی نکشیدی عاشقی یادت بره
حالا از صفر هم شروع نکردی خبری نیست نسرین جان فقط حواست باشه برای حفظ شیرینی زندگی مثبت 2 مرادو منفی 2 نکنی اون مثبت دو هم شیرینی های خاص خودشو داره:-) رزقه الهیه دیگه:-)

پاسخ:
به قول برادران کامران و هومن: نمره‌ی بیست کلاسو نمی‌خوام، بهترین هوش و حواسو نمی‌خوام، پسر خوشتیپ شهر پریا، اونکه جاش تو قصه‌هاسو نمی‌خوام. من تو رو میخوام اونا رو نمی‌خوام :دی
بجان خودت چنان میزنم که کل زندگیت هرچی z دیدی ز بنویسی و زو بکشی 
من همیشه و همیشه ضجه رو با ض نوشتم و با ض هم کاملا صحیحه 😤😬😠😡
پاسخ:
:زی!
تلگرامتو نگا
پاسخ:
چشم
مراد هر جا هستی بیا :))))))
پول رو   بهانه نکن اینجا برای پول ارزشی قائل نیستیم و میخوایم از 
صفر شروع کنیم :))))
پاسخ:
:)) 
حالا خونه پدر شوهر اینا رو نیستم ولی بقیش آره واقعا.
پاسخ:
ولی من دوست دارم مثل قدیما شصت تا خونواده باهم تو یه خونه‌ی بزرگ زندگی کنیم. پدرسالار یادته؟
بس که تنهایی کشیدم و فک و فامیل و خونواده‌مون کم‌جمعیت بوده، عقده‌ی جمعیت دارم :)))
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۵۰ یا فاطمة الزهراء
جوابت به کامنت مهتاب
کاملا میفهممت :)) منم عقده جمعیت دارم :)) تازه من تک فرزند و تک نوه ام هستم خیلی تنهاترم
پاسخ:
برای همین حداقل چهار تا بچه می‌خوام :دی
هیچ کدومم نمیذارم برن مهدکودک
انقدر دوست داشتم ترکی می خوندم متوجه می شدم، یاد پست لافکادیو افتادم :-)))
غفور خیلی گناهیه ولی سارا آرمانو میخواد! البته که من اصلا نمی بینم و هی از مامانم می پرسم چی شد؟ 
پاسخ:
بعدِ اون پست لافکادیو، منم یه پست ترکی نوشتم :دی ویرایش نکردم و حرکه‌هاشو نذاشتم و خوندنش براتون سخته
اگه فرصت کنم کامل می‌کنم منتشرش می‌کنم آخر هفته
ما نیز موافق شماییم.
گرچه چندی ست ترک سریال کرده و جسته و گریخته میبینیم!:دی
پاسخ:
ولی یه چند نفر دیس‌لایک کردن پستو :( :دی
من شصت درصدشو دیدم
یه جوری موشکافانه می‌بینم که هر از گاهی از توش سوتی هم درمیارم. مثلا یه جا نگین به مامان سهراب گفت عمه، یه جا گفت زن‌دایی
البته باید ویدئوچک بشه و احتمال خطای شنیداری هم هست
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۵۹ یا فاطمة الزهراء
دقیقـــــــا 

ان شاء الله جفت مون قسمت مون شه
پاسخ:
ایشالا :دی
من ازغفور خوشم نمیاد دلم خنوک شد که نشد :))

منم این سریالو فقط میبینم ازشخصیت هایی مث غفور ساده خوشم نمیاد 
پاسخ:
:))) بالاخره تو یه چیز اختلاف نظر پیدا کردیم!!!
این حرفا خوشگلن ولی کسی قبولشون نداره.
حداقل من ندیدم تابحال.
غفور ها حاشیه حساب میشن تو این دنیا .
پاسخ:
از غفور، غفورتر، دختریه که حس غفورو داره
رسم بدیه رسم زمانه
۰۲ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۰۴ آقای دیوار نویس
:) احسن به این هشتگ ها...

پاسخ:
#احسنت، نه احسن
#آرمان‌ها را نبخشیم
#به پا گر خلد خار، آسان برآرم، چه سازم به خاری که بر دل نشیند
#دارم نوایی شادمهر گوش میدم
#دارم سایه‌بان می‌بینم
#نفهمیدم آخرش چی شد
#پایان باز خر است
#غفور چی شد پس؟
امشب اخرین قسمت بود اخرش جالب نبود خیلی ابکی تموم شد :(
پاسخ:
آبکی که خیلی! خیلیاااااااا
ینی فیلمنامه‌ش دست من بود، دو سه قسمته سر و تهشو می‌بستم و عمر ملتم تلف نمی‌کردم
من چون وسطا یه چند قسمتشو ندیدم نفهمیدم اون کمالی چی شد؟ انتقام گرفت؟ نگرفت؟
ازخانواده های پرجمعیت و شلوغ و کلا جاهای شلوغ هم خوشم نمیاد اینم اختلاف نظر داریم :))

دوس داشتم تک فرزند بودم هعععی شاااانس نداشتم :((

دیگ باس بگردم فقط اختلاف هامون پیدا کنم :)))
پاسخ:
:))) اختلاف نظر بعدی: من از استخر خوشم نمیاد. تو چی؟ بگو که عاشق شنایی :دی
سریال  را ندیدم.
تعداد کسانی که غفور ها رو دریابن کم هستن.
یعنی جامعه به  این سمت حرکت کرد.زور زدن نرسیدن برا داشتن چیزای بی خود ...تی وی این مدلی ، پرده ی اون مدلی ....
والو ترکی فقط اونجاش که می خوان فارسی حرف بزن ، خیلی شکر شکن میشن که به قول حافظ : ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند.
😊😊


پاسخ:
در کل به قول باباطاهر چه خوش بی مهربونی هر دو سَر بی که یک سر مهربونی دردسر بی
بله بله ما بخشندگان عمریم :) منم لهجه‌ی اونایی که ترکی بلد نیستن ولی میخوان ترکی حرف بزننو دوست دارم. انقدر ذوق می‌کنم وقتی دارم بهشون ترکی یاد می‌دم...
الان بیشتر به هم کفو بودن از لحاظ اقتصادی فکر میکنن و دل و عشق و این حرفا رو در نبود حداقل شرایط برابری رد می کنن...( در حالی بهترین ملاک دوست داشتنه هم دیگس....هیچ وقت درک نکردم که کسایی که به خاطر پول باهم ازدواج می کنن چه طور می خوان عمری زیر یک سقف باشن !!!!!!)
( البته اسثنا همیشه هست....) 
قشر متمول ما تقریبا الان اینجورین و تراز مالی رو ارجح میدونن بر دوست داشتن....

پاسخ:
خب وقتی شب می‌خوابی و صبح بیدار میشی می‌بینی قیمت نون دوبرابر شده، بایدم اقتصاد حرف اولو بزنه
۰۳ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۱۹ مصطفی فتاحی اردکانی
حالا غفور مراده؟ یا مراد غفوره؟ آرمان مراد غفوره؟ مراد غفور آرمانه؟ شیب؟ بام؟

پاسخ:
هیچ کدوم :))
یه جورایی می‌خواستم بگم چه خوش بی مهربونی هر دو سَر بی که یک سر مهربونی دردسر بی! و می‌خواستم اعتراضمو به سیستم پیچیده‌ی عشق و عاشقی و احساسات یک‌طرفه ابراز کنم. مثلاً ممکنه ایکس1 و ایکس2 و ایکس3، ایکس صفرو دوست داشته باشن. ولی ایکس صفر حسی نسبت به ایکس1 و ایکس2 نداشته باشه و تازه از ایکس3 بدش هم بیاد. بعد فکر کن به ایکس4 علاقه‌مند باشه این ایکس صفر. ایکس4 هم حق داره همونطور که ایکس صفر، ایکس1 و ایکس2 رو دوست نداشت و از ایکس3 بدش میومد، از ایکس صفر خوشش نیاد. خب الان غفور، مراد، آرمان، یا حالا هر کی که دوست داشتن بلده و پتانسیل دوست داشته شدن داره، یکی از همین ایکس‌هاست.
۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۴۵ آقای دیوار نویس
همون احسنت :) 
پاسخ:
:دی
وااااای نههههه من توعمرم یبارم استخرنرفتم که ببینم چه شکلیه بدم میاد ازشنا :))))با اینکه شمالیم و شمالم دریا داره توعمرم شنا نکردم اه اه هزارنفر میرن تواون اب چندشه تابستونا میریم دریا فقط دوس دارم نگاه کنم شنا هرگز:))فقط یبار7یا8سالم بود مادرم منو برد تو اب دریا همون اولین بار و اخرین بار بود 
پاسخ:
خب یه تفاهم کوچولو داریم انگار :دی
اهااینو یادم رف بگم من عاشق عدس پلو و کلا عدسی ام میمیرم براش یه قابلمه هم میتونم بخورم حتی :)))

برعکس تو گنجیشکی غذا میخوری من عینهو بوفالو میخورم اخ دلم :)))))))) البت چاق نیستمااا همش 65 کیلوام :))
پاسخ:
نهههههههه. من اصن با برنج حال نمی‌کنم زیاد. مخصوصاً اگه عدس قاطیش باشه خوشم نمیاد
65 :دی
منم 45
حتی اگه زن آرمان هم بشه خوشبخت نمیشه چون آرمان بچه ننه است:)
متاسفانه الان بعضی از دخترا پسر رو نردبان می بینند که اونا رو به طبقه های بالای مادی برسونند در صورتی که خودشون هنوز پله اول هستند به قول مهران مدیری دیدم که میگم گفته های عمه تون درسته
پاسخ:
آره متاسفانه
شباهنگ جون نمای وبلاگت منو یاد فیزیک دوره ای پیش ام انداختم :)
پاسخ:
:))) امیدوارم از فیزیک پیشت خاطرات خوبی داشته باشی و خاطرت از پس‌زمینه‌ی من مکدر نشه
فقط تیکه های ترکی که نوشتی😍
چقدر دوس دارم یه روز بتونم مثه شما ترکی حرف بزنم:)
پاسخ:
فعلاً اینو تمرین کن تا چند تا جمله‌ی دیگه هم یادت بدم:
بو قارپز سانجلاندرانناردانیمیش :)))
منم همشو کامل ندیدم این چن قسمت اخیرو دیدم فقط :)

فیم شهرزاد رو دوس دارم بقیه سریال های ایرانی واقعا چرتن شهرزاد فصل جدیدش نگرفتم ندیدم هنو:(
پاسخ:
شهرزادو ندیدم و ندیده دوستش ندارم. احساس می‌کنم سریال‌های سوپرمارکتی زیادی عوام‌پسند ساخته میشه. این حسو نسبت به قهوه‌ی تلخ هم داشتم.
ولی منصفانه اگه به تاریخ سریال‌های ایرانی نگاه کنیم، همه‌شون چرت نیستن. من یک تار موی گندیده‌ی مدار صفر درجه و در چشم باد رو با هیچ سریال دیگه‌ای عوض نمی‌کنم. سریال ابن سینا و ملاصدرا و سریال‌هایی که در مورد دانشمندان و مشاهیر ساخته شده رو هم دوست دارم. مثل نردبام آسمان که برای غیاث‌الدین جمشید بود و ابن هیثم و شهریار و امام علی و ولایت عشق و تنهاترین سردار و معصومیت از دست رفته و مسافر ری و فرستاده و طفلان مسلم و مختارنامه و پدرسالار و در پناه تو و خط قرمز و خواب و بیدار و مسافری از هند و شب دهم و یک مشت پر عقاب و سایه آفتابم دوست داشتم. و قطار ابدی!!! (همه‌شون دهه‌ی هفتاد هشتاد ساخته شدن)
خب منم فقط شهرزاد چون فصل اولش دیدم دوس دارم والا اون سریال هایی که نام بردی مث مدارصفردرجه مسافری ازهند معصومیت از دست رفته یا مختارنامه که نگو عالی بود حتی سریال مادر علی حاتمی منم عاشق اینام و دوسشون دارم 


45کیلویی خوشبحالت من میخوام 60بشم یاحتی کمتر این 5یا6کیلو اضافه رو عاجزم کم کنم رژیم هم بگیرم دوباره برمیگرده بی فایدس :(
پاسخ:
مادرو ندیدم
شاید سنم قد نمیده

وزن به ژن و وراثت هم مربوطه
وای مردم از دست تو شباهنگ
خیلی باحالی
والا من روم نمیشه از این حرفا بزنم

فقط اون بیا برو زنش شو :)))

نمیبینم این سریالو
پاسخ:
:)) من یه جوری برخورد کردم که فک و فامیل، کاراکتر مراد رو هم می‌شناسن و منتظرشن بی‌صبرانه!
بیچاره هر اسمی هم داشته باشه فکر کنم مراد صداش کنن اینا
سریاله تموم شد همون روز که این پستو گذاشتم
هلاکتم:))
پاسخ:
خیلی مخلصیم [آیکون نیش تا بناگوش باز]
۰۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۱ ابوالفضل ;)
من یادمه اینجا کامنت دادم ولی چرا نیست؟!!!
که نوشته بودم غفوری هستم که سارایش گم شده است!

یه جا دیدم در مورد شهرزاد نوشتی. از اینکه ندیده قضاوت کردنت بگذریم که در کل کار بدیست! قطع به یقین از سریالای الان تلویزیون صد درجه بهتره.
پاسخ:
همچین کامنتی دریافت نکردم
به قسمت کامنت‌های ارسالی‌تون برید ببینید اونجا آیا هست یا نه

اتفاقا چند نفر دیگه هم اعتراض کردن. حق با شماست. ندیده نباید نظر داد :)
۰۴ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۹ ابوالفضل ;)
احتمالا فرستاده نشده, اشکالی نداره.
پس یه وقت بگذار ببینش. نمی گم عالیه ولی خب از سریالای تلویزیون خیلی بهتره. کارگردانش هم حسن فتحیه که مدار صفر درجه و شب دهم رو ساخته که دوسشون داشتی. یا پهلوانان نمی میرند, میوه ی ممنوعه و ... در کل سریال ساز تواناییه در جذب مخاطب. هرچند شاید کاراش عالی و تاپ نباشن.
پاسخ:
ایشالا بازنشست که شدم و بچه‌هام سر و سامون گرفتن، چشم، می‌بینم :)))
۰۵ بهمن ۹۶ ، ۰۶:۰۷ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
الان یعنی غفورم کجاست؟ D:
من همش میخوام این فیلم رو ببینم هی نمی بینم. آخرش هم تموم میشه و من راحت میشم! 
پاسخ:
من این حسو نسبت به محکومین دارم. هی می‌خوام ببینم، هی از دست میدم
آخرشم تموم میشه و حسرتش می‌مونه به دلم
کامنت دانی پست بسته بود
آهنگ های زیبایی بودند و دانلودشان نمودیم.
والبته بژی آذربایجان ، بژی تبریز
:)
پاسخ:
کامنتا رو ده دوازده روز بعد انتشار پست می‌بندم :دی
بژی همه‌مون :)
ممنون
پاسخ:
:| خواهش می‌کنم