پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

دیشب وقتی دوی نصف شب خسته از مراسم جوج و نوشابه برگشتیم و ملت رفتن بخوابن و من معصومانه لپ‌تاپمو روشن کردم که تا صبح کارامو تکمیل کنم و تحویل بدم دلم برای خودم سوخت.

یه مشکلی هم برام پیش اومده بود که گفتن با دوغ حل میشه و من نمی‌دونستم نسکافه بخورم که بیدار بمونم یا دوغ بخورم که اون مشکله حل شه. 

مسلمان نشنود، کافر نبیند.


۹۶/۰۵/۰۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۱۶)

۰۷ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۱ سها (اسم مستعار)
مگه هنوزم کار میکنی؟ انگار گفتی دیگه تموم شد اون کارت.... تا کی باهات قرارداد دارن؟
پاسخ:
به صورت شفاف نمی‌تونم پاسخ بدم. ولی این کار سومه که از وقتی برگشتم تبریز مشغولم و همکارام و اون کاره تهرانه و برای من فرستاده میشه که انجام بدم و بفرستم براشون.
چند تا سها داریم اینجا؟!! :((((((((
۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۳ פـریـر بانو
ای بابا :(
خسته نباشی پهلوون...

ببین؟ تو میتونی. با قدرت ادامه بده :))
(ستاد روحیه دهی به شباهنگ های خسته)
پاسخ:
سپاس‌گزارم و خسته
من دورانِ امتحانات، برای اولین‌بار در عمر تحصیلیم، مجبور شده بودم که برای بعضی درس‌ها تا صبح بیدار بمونم که الان حتی با یادآوریشون حالم بد میشه. :( 
+ من نه نسکافه و قهوه برای بیدارتر موندنم تأثیر دارن، و نه سیر و دوغ و ماست می‌تونن من رو خواب‌آلود کنن :)) 
پاسخ:
من از بس شبا بیدار موندم جغد شدم. الان یه آرزو بیشتر ندارم. اونم اینه که مثل خرس! بخوابم فقط.
۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۳ نیمچه مهندس ...
من مشکل خواب داشتم رفتم پیش یه دکتر سنتی بهم چند تا از این عرقیجات گیاهی ها داد خوردم همون شب تاثیرش رو دیدم.اگه بری عطاری میتونه بهت بده.
+من این آهنگ رو خیلی دوست دارم.
پاسخ:
من مشکل خواب ندارم که. همیشه کلی کار دارم که خوابمو مختل می‌کنن. وگرنه بلدم 9 شب بخوابم تا لنگ ظهر فردا. اون مشکلم که با دوغ حل می‌شد یه چیز دیگه بود. :دی
من آهنگ‌های ملایم‌تر دوست دارم ^-^
بعضی وقتا خستگیشم خوشمزه‌ستا!
البته بیشتر وقتا زهرماره لامصب!میدونم!
پاسخ:
نه فقط اونجاش که اسمس بانک میاد و دستمزدتو می‌دن. دیگه بقیه‌ش خوشمزه نیست :دی
خسته ام مثل شبیه خسته ام خسته همین
خسته گی را خسته ای را فرض کن خسته ترش!
:)
پاسخ:
می‌خواهمت (شما رو نه هاااا مرادو :دی) چنان که شبِ خسته خواب را 
می‌جویمت (:دی) چنان که لب تشنه آب را


کلا رضایزدانی خیلی خوب و درست می فرمایند :)
پاسخ:
و محمد زندوکیلی هم یه جا گفته شاید این / اولین / خواب آرام ماست
هنوز این جمله‌ی گهربار رو تجربه نکردم :(
نخسته بانو! :دی
اون تصویر اول از بالا سمت چپ بیشتر به تو میاد! : )))))))

(جانِ خواهری ضایع مان نکنیا -_- مخصوصا در مورد عینک بوگو، ها همیه آفرین احسنت به این حدس زدنت ناقلا :دی)
 خخخخخخ
پاسخ:
ممنون :)
:))) من کامنتا رو خط به خط می‌خونم و جواب می‌دم. نوشتم من عینکی نیستم و سمت چپ پایینی بیشتر شبیه منه؛ بعد خط بعدی کامنتتو دیدم :دی
احسنت آفرین به این حدس زدنت ناقلا
آفرین احسنت
نه
احسنت آفرین -_-

خیلیییییی ریز ضایمان کردیااا😞
باوشه دارم برات 😒
خخخ
پاسخ:
:)) 
من بیشتر از چهارساعت بخوابم بدتر خسته میشم!برا همین تو تابستونا همیشه خستم!همشم تقصیر این امتحانائه:|وگرنه من بچه سالمی بودم:|
+هیچ کدومو نخور!چایی بخور:دی
+امیدوارم مشکلت زودتر حل بشه:)
+یه لحظه فکر کردم اون کامنت اولیه منم!!
پاسخ:
:)) میانگین خواب من 5 ساعته. بخوام بیشتر بخوابم مغزم تعجب می‌کنه و خودش خودبه‌خود بیدار میشه
چای هم می‌خوریم. نسکافه هم می‌خوریم :)
حل شد بابا. یه سری از واژه‌ها هستن که من معذب میشم توی جمع یا توی وبلاگم ازشون استفاده کنم. برای همین نگفتم دقیقاً دردم چی بود. دچار اسهال شده بودم :دی گفتن کته ماست بخور و چون من تا خرخره شام خورده بودم و سیر بودم دوغ خوردم :دی
من دیگه حساب خواننده‌هام از دستم در رفته. نمی‌دونم کی به کیه. شماره بذارین دیگه. مثلاً تو سها1، اون کامنت اولی سها2، فکر کنم یه سهای دیگه هم باشه. حتی سهیلا هم یه زمانی سها بود... برای همینه من انقدر روی مقاله‌ی عدد در ساخت‌واژه تاکید دارمااااا. الان اگه اسم ما عدد بود انقدر گیر و گرفتاری نداشتیم :)))
نه زندوکیلی رو خوشم نمیاد همون رضایزدانی را عشق است
پاسخ:
:)) باشه هر چی تو بگی. ولی خب مفهوم رو بچسب. چی کار به خواننده داری
۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۷ دُچـــــ ـــــار
حال روز یا شب؟ :)
پاسخ:
شبانه‌روز
اینم میشه. به مفهوم هم فکر می کنم :)
پاسخ:
:)
دوغشم باید غلیظ باشه :)) حتی ماست و نعنا هم خوبه :))

الهی الان ک من دارم کامنت میذارم حالت دیگه کاملا خوب باشه عزیزم
پاسخ:
آره خوبم. ولی در کل وقتی تبریزم، خانواده دل و روده و معده‌مو به هم می‌ریزن. نه ساعت غذا خوردنم دست خودمه، نه چیزی که می‌خورم
۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۸ شیمیست خط خطی
یه زمانی منم شب بیداری زیاد میکشیدم ولی الانا دیگه کم میارم! نمونه اش همین امروز، که از اول هفته پیش تا حالا از بس کم خوابیده بودم، امروز صبح توانی برای اینکه برم دانشگاه نداشتم، بیخیال شماتت استادم شدم گرفتم تخت خوابیدم :)
پاسخ:
کار خوبی کردی :)
کاش منم دوره‌ی دانشجویی‌م از این کارا می‌کردم
شنیدم الان تو دلت گفتی ای خدا این راضیه کو خیلی دلم براش تنگ شده دلرم از غم هجرش میمیرم و اینا
اومدم بگم که ولی من اصلا دلم برات تنگ نشده :دی
پاسخ:
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
شب از فراق تو می‌نالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو
دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا
همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بی تو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو