پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1006- آقا هادی

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۰۸ ب.ظ

امروز امتحان تدبّر داشتم. امتحان برای اونایی که دانشجوی حوزه بودن هم اجباری نبود؛ چه برسه برای منِ مصاحبه‌ردّی که فی سبیل الله تو کلاسا شرکت می‌کردم. سوالا به قدری سخت و مفهومی و منابع انقدر زیاد بودن که قیدِ خوندنو زدم و هویجوری با اطلاعات خودم رفتم سر جلسه. سر کلاس جزوه هم نمی‌نوشتم و جزوه‌ی 108 صفحه‌ای یکی از دوستان رو گرفته بودم که لای اون جزوه رو هم باز نکردم. سوال اول، معنای قرآنیِ تدبر و تبیین و تفسیر رو پرسیده بود و تفاوت‌شون. از اونجایی که نمی‌دونستم معنیِ قرآنی ینی چی، گوشی‌مو درآوردم و با مراجعه به دهخدا و معین معنی لغوی‌شونو نوشتم. فکر کنم این کارم تقلب محسوب میشه. شما یاد نگیرید و سعی کنید از این کارا نکنید. دو تا سوال، تستی و ترجمه‌طور بود که با مراجعه به قرآنِ توی کیفم جواب دادم (خدایی این یکی دیگه تقلب نبود. استادمون خودش گفته بود می‌تونید قرآن بیارید سر جلسه‌ی امتحان) به انضمام 10 تا سوال تشریحی.

داشتم هشتمین سوال تشریحی رو جواب می‌دادم که صدای گریه‌ی بچه‌ی یکی از بچه‌ها بلند شد. خوابونده بودتش تهِ کلاس. نتونست آرومش کنه. گوشی‌شو درآورد و "سلام آقا هادی"، "خوبم ممنون"، "میشه بیای دم در کلاس بچه رو بگیری؟ بیدار شده آروم و قرار نداره"، "ممنون، منتظرتم". آقا هادی تو حیاط مسجد بود و سریع خودشو رسوند. سرمو برگردونم سمت در ببینم چه شکلیه. بیشتر شبیه هادی بود تا آقا هادی. هر دو شون هم‌سن و سال خودم بودن. اسم یه سری پسرو تو ذهنم لیست کردم و داشتم قبل و بعدشون آقا می‌ذاشتم ببینم آقا بهشون میاد یا نه. یه سریاشونو نمی‌شد با آقا صدا کرد. یه سریا هم قابلیت آقا فلانی شدن داشتن و هم فلان آقا. داشتم فکر می‌کردم شاید بشه یه قاعده‌ی آوایی از تو این لیست درآورد و دلیل اینکه آقا قبل یا بعدِ اسم بعضیا راحت‌تر تلفظ میشه رو فهمید. 

داشتن برگه‌ها رو جمع می‌کردن و من هنوز سوال 8 بودم و اندازه‌ی یه برگه‌ی آچهار اسم جمع کرده بودم...

۹۵/۱۲/۱۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)